غلام مرغ توفانم که جوید سینۀ دریا
کجا استیزۀ موج و؛ کجا آرام ساحلها؟
>>>
قلب آن دشمن برای ما نسوخت
کار ما از ما گشاید؛ نازنین،
>>>
راه دوران که نمودی دوش تار و شوکران
ای شگفت، در بامدادم گشته شیرین انگبین
>>>
آنچه می جویی به کان این جهان
جمله را در سینه های ما نگر
>>>
ای دل؛ از سرمای اسفند چون ژکی؟
می ندانی در ره است نوروز من؟
>>>
سفرت بخیر یاری؛ که به سینه شور داری؛ و ز روی راستکاری
بروی ره وفا را
>>>
اندکی بعد از آن جنگ جهانی
که غربیها نمودند خونفشانی
>>>
گرچه در صد راه شیری روی پنهان کرده ای،
در سیاه مردم چشمی هویدا بینمت.
>>>
از آزادی چه گویم یار دلبند؟
دهان تلخم من از این پارۀ قند
>>>
آفتاب آمد ز مشرق؛ آینه، آن سو نگر
تا زلال روشنی بی گَرد رؤیا بینمت
>>>
آقا؛ ما نفت داریم خانه آباد
جو و دام و برنجو می دیم بر باد
>>>
اگه رأی داده بودی توی گیلان
نماینده ت می آمد از سراوان
>>>