CONCERT

The Boys of Bushehr

Teaser for Shanbehzadeh Ensemble performances in San Francisco and Los Angeles

19-Oct-2010 (28 comments)
...>>>

IRAN

eRevolution

Media, Power, and Politics in the Digital Age

19-Oct-2010
Media experts, foreign policy experts, commentators, and academicians have often outlined the benefits of new media technology for consumers and confidently predict that the global information revolution will result in political, economic, and social democratization in the developing and underdeveloped countries around the world. This hopeful outlook, however, requires certain pre-requisites, including education, infrastructures, cultural basis, access to technology, and adherence to the time-tested and successful political, economic, social structures, and diverse media outlets, as evidenced in the developed nations>>>

OBSERVER

Contemporary?

Journey of Toulouse Lautrec to Park Laleh!

19-Oct-2010 (one comment)
It was eerie and unsettling to go through the rooms featuring the painters. I am still not sure why, but it was. There was exactly one piece by each artist. Another oddity was, barring for the artists already dead in the 60s and 70s, every single piece was dated somewhere between 1963 and 1975. And then complete stalemate! It was as if for this museum, where no one new enters and no one leaves, time had stopped in 1975. The irony was that this was a museum of contemporary arts, the key word being contemporary! >>>

TRAIN

پنبه های فشرده از زمان

تویی که زمان را برایم از فشردگی در می آوری

19-Oct-2010 (2 comments)
کف دستم را باز می کنم در لابه لای شیارهای دستم آب جمع می شود به داخل قطار می آورم. به آرامی آب کف دستم را می نوشم. طعمش زبانم را بی حس می کند و روحم را نوازش! دفتر کاغدی ام را باز می کنم. مداد قهوه ای رنگ را از جیب کتم بیرون می آورم. دست چپم را سایه بان چشمانم می کنم تا آفتاب سفیدی کاغذ را نورانی نکند چون می خواهم از تو بنویسم. چون می خواهم از نوشته ام نور تو بتابد نه نور خورشید>>>

POETRY

مزامیر عشق

از دیوان مزامیر عشق

19-Oct-2010 (6 comments)
سوختم از آتش این اشتیاق
 سوختم از لذت این احتراق

 باز بسوزان همه سر تا سرم
 باد بده مانده خاکسترم
>>>

VISION

Life Through the Lenz

Life Through the Lenz

Photography

by Toktam Tayefeh
18-Oct-2010 (5 comments)

>>>

SHAMDOONI

بدون شمعدانی ها

عاشق شمعدانی بود و شمعدونی‌ها هم دوستش داشتند

17-Oct-2010 (14 comments)
به عادت سربازی، تا همین اواخر، سپیده صبح بیدار میشد و اصلاح میکرد. بعدش نوبت واکس کفش بود و اتوی کت و شلوار. نیم ساعتی‌ نرمش سوئدی میکرد، تا وقت صبحانه شود - نون و پنیر با کمی‌ شیر داغ. دو تا چایی قند پهلو، کنار روزنامه صبح، یکساعت بعد از صبحانه را پر میکردند. آخرش، همه صفحات را مرتب تا میزد و کنار می‌‌گذاشت و با اعلام اینکه، "نخیر، نشستن فایده نداره!" به سمت باغچه میرفت>>>

REMEMBERED

Forgotten Poet

Ksenia Nekrasova

17-Oct-2010 (6 comments)
For most of her tragically short life, Ksenia Nekrasova lived in abject poverty without even a bed to call her own, totally dependent on the generosity of friends. She published only one slim volume of poems during her lifetime. Derided and dismissed by most of her contemporaries, she enriched the lives of a whole generation of poets in ways which only later (after her death) bore the indelible signature of her unique vision>>>

ART

Still Life

Still Life

Photo essay: Grounds For Sculpture, New Jersey

by Mehran Sanei
16-Oct-2010 (2 comments)

>>>

POETRY

بهار در آیینه شب
14-Oct-2010 (4 comments)
بهاری که سبز بود
بارمصیبتی بر دوش
ازکوچه باغهای خاطرمان بگذشت
من و تو ماندیم و بی‌ حاصلی عشق
>>>

DIARY

سفرنامه

خارج که بروی مشکل اولت آفتاب است و دوم آفتابه

12-Oct-2010 (4 comments)
کی گفته به جز سرزمین ما هیچ جای دنیا آفتاب ندارد؟ آفتاب از این درخشان تر می خواهی دختر؟ روز از این زیباتر؟ عین بهشت می ماند. تازه نگرانم چرا کرم ضد آفتاب به صورتم نزده ام. روز دوم است که رسیده ام و هنوز از توی سمب و سوراخ چمدان ها پیدایش نکرده ام. عیبی ندارد دارم می روم خرید و توی فروشگاه چندان هم نیاز به ضد آفتاب نیست. خرید وسایل ضروری اولیه یک دو ساعتی طول کشید. خوشحال بودم که به یمن وسایل جدید زندگی از این که هست هم بهتر خواهد شد>>>

NUMBERS

تئاتر اعداد

گیج نشدم، فقط خواستم بگم 0 و 1 دو عددند که می شوند من

12-Oct-2010 (one comment)
صفر، یک، دو، سه. صفر، یک، دو، سه ... (صدای اعداد را می شنویم که پشت سرهم بروی صحنه می آیند). یک - بچّه ها، این صفر که پشت سر ما راه می ره، بهتر نیست بیاد جلو سه بنشینه، بعد ما به جای 123 می شویم 1230. دو - آنوقت باید بگیم: یک، دو، سه، صفر و این منطقی نیست. مثل این که از پله اول به پله دوم بعد به پله سوم و به جای پله چهارم به قبل از پله اول برسیم. این اصلاً منطقی نیست. یا بهتره بگم مسخره هم هست: یک، دو، سه، صفر!>>>

PASSION

Ambassador of Music & Freedom

Ambassador of Music & Freedom

Photo essay: Shanbehzadeh Ensemble in Richmond folk music festival

by Jahanshah Javid
12-Oct-2010 (7 comments)

>>>

NOVEL

قرار سبز

زندان كارخونه‌ي آدم‌سازيه! جووني مثل من، گاو از يه درش ميره تو، چريك از در ديگه‌اش مياد بيرون

10-Oct-2010
همه زير كرسي مي‌خوابيدند. كرسي از ابتكارات ننجون بود. وقتي كارمندان شركت نفت هم به انقلابيون پيوستند و اعتصاب كردند و نفت و گاز و بنزين توزيع نمي‌شد، بابا راه ديگري براي گرم كردن خانه نداشت. برگشتيم به عصر قجر و كرسي ذغالي. ما مشكلي نداشتيم. عمودكتر هميشه از جاي نامعلومي نفت پيدا مي‌كرد. برايم اهميتي نداشت از كجا، اما آن‌قدر نبود كه خانه‌ي بابا را هم گرم كند. ‎ >>>

LOVE

The Insidest Thing

They stood there on a street corner, having met at a party last week

10-Oct-2010
They smiled at the secret that was too big to share - that maybe there didn't, maybe there didn't have to be a word that was said about a single thing outside of themselves, a single movie or a single book or even a single song, maybe they were enough already without a single thing that gave voice to their heart, maybe they were the voice to their heart. It was almost a way they weren't supposed to talk. Two people weren't supposed to start a romance without those outside things>>>

POETRY

What do you do?!
10-Oct-2010 (one comment)
What do you do when the tally of sunshine
is burning your skin with the heat of the moment;
piercing through your most inner parts?!
What do you do when the shadow of death>>>

POETRY

 هنوز ها
10-Oct-2010 (6 comments)
شعری نگفته دارم
امشب که شب نمی شود
شعری برای آنها
که پرت شدند:
>>>

NAMJOO

Toranj

Music video by Mostafa Heravi

09-Oct-2010 (39 comments)
...>>>

STORY

شاخه ترد اطلسی

افسوس و فریاد از این رخداد های ناگهانی که بیشتر می دِرود تا برویاند

06-Oct-2010 (one comment)
حامد تنها فرزندمان بود، و چقدر هم شبیه مادرش بود. وهمین مایه دلنشینی که در چهره اش جا گرفته بود، علاقه مرا به او دو چندان کرده بود. و من بخاطر او و بخاطر مالامالی عشقی که از سیمین در سینه داشتم، هرگزدیگر ازدواج نکردم. از همان موقع با اینکه کمر خودم زیر بار این واقعه شکسته بود، او را مثل بچه گربه به دندان گرفتم>>>

POETRY

ناتمام
06-Oct-2010 (7 comments)
هنوز ذهنِ برگ
نمیداند چیست این خطِ ناتمام
لرزه لرزهُ نور دررگم , خندهُ من , راز پیچیدنِ زرد و سرخ و نارنجی
لحظهُ التماس در شتابِ رنگ
قرمز بی پروای
لبم
>>>