آیا کمک به دانشجویان و فراهم کردن کار و مکان زندگی و راهنمایی درسی و آموزش زبان برای آنان یک کار تجاری است؟


Share/Save/Bookmark

آیا کمک به دانشجویان و فراهم کردن کار و مکان زندگی و راهنمایی درسی و آموزش زبان برای آنان یک کار تجاری است؟
by Amir Sahameddin Ghiassi
24-Oct-2009
 

 دوستان گرام  میخواهم امروز مطلبی را با شما در میان بگذارم.  همه ما قبول داریم که یکی از مشگلات مهم ایران نداشتن دانشگاه های کافی و مدرسه صنعتی و فنی در گذشته و امروز است.  اکثر مردم ما کم سواد و یا بیسواد و یا بدون داشتن معلومات فنی و علمی کافی میباشند.  در آلمان حتی برای بنایی و نجاری و لوله کشی مدرسه فنی دارند.

 ولی در ایران کودکان و جوانان بایست خودشان با شاگردی یک استاد کار این ها را بیاموزند.  بهر حال یکی از مشگلات مهم همین نداشتن دانش و استادی در علوم و کمبود آن است که ما نمیتوانیم به کشورهای پیشرفته رقابت کنیم.   ما در گذشته در دبیرستانهای معمولی دولتی دبیر زبان و دبیر ریاضی لیسانس نداشتیم.  خود به خود از کودکی و نوجوانی از یاد گیری این علوم محروم بودیم. و بعد هم با  کمی معلومات بایست از سد کنکور دانشگاه میگذشتیم و چون جا باندازه کافی نبود بسیاری از دانشجویان میبایست به اروپا یا آمریکا و کشورهای دیگر بروند. در آنجا علاوه بر اینکه بایست به زبان خارجی ادامه تحصیل بدهند با مشگلات دیگری هم نظیر نداشتن پول کافی  و یا اینکه اروپایی ها ترجیح میدادند که حتی اتاقهایشان را به شرقی ها اجاره ندهند و بی مهری مردم که از دست بعضی شرقی ها ناراحتی کشیده بودند میبایست روبرو میشدیم.  من بسیار این مشگل را در آلمان و انگلیس دیدم که تعداد زیادی از دانشجویان متوسط ما مجبور بودند که از تحصیل در اروپا صرف نظر کنند و یا به ایران برگردند و یا به کشوری دیگر بروند.

 زیرا مثلا آلمانی ها به شرقی ها اتاق اجاره نمیدادند.  ومیگفتند که اینان کثیف هستند و به دختران ما تجاوز میکنند و آنان حامله و بعد هم رها میکنند.  همچنین مشگل کمبود پول بود که جوانان ما میبایست کار کنند تا بتوانند کمبود مخارج خود را بپردازند.  البته حساب دانشجویان بسیار با هوش و یا ثروتمند جدا از این گروه دانشجویان طبقه متوسط و با هوش معمولی است.  دانشجویان ثروتمند و یا بسیار با هوش میتوانستند از صدقه سر پول و یا هوش سرشار خود از این مشگل بگذرند.   این بود که من همیشه فکر میکردم که ایکاش دولت ایران یک مکانی برای دانشجویان ایرانی تهیه میکرد تا هم درس بخوانند و هم بتوانند کار کنند.  و از این جهت دانشجویان ایرانی حمایت بشوند.   دانشجوی ایرانی که از یک دبیرستان معمولی دولتی فارغ تحصیل شده بود و همانطوریکه گفتم در سراسر شش سال دبیرستان از داشتن دبیران با تجربه و با معلومات در بسیاری از رشته ها محروم بود حالا بایست با دانشجوی آلمانی که از یک دبیرستان دانشگاهی فارغ تحصیل شده بود مسابقه بدهد.  تازه دانشجوی آلمانی به زبان مادری خود مسلط بود و مردم آلمانی هم از او حمایت میکردند.

 و دانشجوی ایرانی از همه اینها محروم بود.   و همانطوریکه گفتم سفارت ایران ودولت ایران هم در آن زمان هیچ کمکی به این دانشجویان نمیکرد.  من در همان زمانها آرزو داشتم که ایکاش میتوانستم مکانی را بخرم و اتاقهای آنرا به دانشجویان اجاره بدهم و برایشان رهنمایی باشم و برایشان حتی کار هم تهیه کنم. بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران من که در دانشگاه تدریس میکردم به سبب بهایی بودن مادرم از کار و دانشگاه اخراج شدم.  و مجبور شدم که به آمریکا بیایم چون آلمان به من ویزا نداده بود. اینجا تصمیم گرفتم که کاری و آرزویی را که داشتم عملی کنم.  یک مکان بسیار بزرگ هشت هکتاری خریدم  البته با کمک بانک و با پیش قسط خودم  در این مکان من علاوه بر محل زندگی و اتاقهای بسیار  یک مرزعه کوچک هم درست کردم تا دانشجویان بتوانند در اوقات فراغت خود کار مرغداری و پرورش ماهی و کشاورزی و درخت کاری و تولید مواد غذایی و میوه بکنند.  در ابتدا کار من سر به سر بود یعنی درآمد این مثلا مدرسه شبانه روزی کفاف مخارج را میداد و من هم با همان حقوق معلمی در کالج گذران زندگی میکردم ولی اکنون به علت افت اقتصادی و مشگلات ناشی از آن مدرسه مرتب ضرر و زیان میدهد.  و من نمیخواهم که این را ببندم.

 و دارم سعی میکنم که یک شریک و یا چند شریک که آنان هم مثل من دوست دارند به دانشجویان کمک کنند پیدا کنم و یا دانشجویانی بیشتری بگیرم شاید که بتوانم دوباره دخل و خرج را مساوی کنم.  ناگفته نماند که مالیاتهای من را هم چند برابر کردند و خساراتی هم که به مدرسه وارد شد شرکت های دزد بیمه ندادند.   من که برای یک کار انسانی وخدمت به دانشجویان اینکار را کرده بودم و به بسیاری از دختران وپسران که در مشگلات بودند کمک کردم حالا بمن تهمت کار تجاری میزنند و کار من را یک کار تبلیغاتی میدانند.  که عوض کمک به کودکان معصوم به سرتان تبلیغ کار مدرسه و علم و دانش و کمک فرهنگی میکنم.  نمیدانم کمک به دختران و پسران دانشجو که مشگل جا و مکان دارند ویا مشگل بی پولی و کار کمک حساب نمیشود و تنها کمک به بیماران سرتانی کمک است؟  آیا داشتن یک مکان خوب برای کار  و زندگی با قیمت ارزان تر از پانسیونهای دانشگاه کمک نیست؟  من که پمپ بنزین و مغازه عطر فروشی را تبلیغ نکرده ام که منافع مادی دارد من کاری را به اطلاع میرسانم که هدف آن کمک به دانشجویان و راهنمایی آنان است  آنهم تقریبا مجانی.

  آیا به نظر شما کار من یک کار تجاری است که هر ساله هم کلی زیان و ضرر دارد؟  امیدوارم که هم میهنان من کمی منصف باشند و به راحتی و با سرعت برای هر کسی شمشیر نکشند.  معلمی آواره را که میخواهد به دانشجویان خدمت کند را با یک تاجر ثروتمند که برای ثروت و درآمد بیشتر کار میکند مقایسه نکنند.  من هیچ کمکی از دولت و سایر سازمانها ندارم و برای همین است که مرتب زیان میدهم.  زنده باد ایران و دانشجویان ایرانی


Share/Save/Bookmark

more from Amir Sahameddin Ghiassi