نیمه بهایی و نیمه مسلمان نیمه سیاه و نیمه سفید؟


Share/Save/Bookmark

نیمه بهایی و نیمه مسلمان  نیمه سیاه و نیمه سفید؟
by Amir Sahameddin Ghiassi
24-Jul-2010
 

نیمه بهایی و نیمه مسلمان  نیمه سیاه و نیمه سفید؟

مدتی پیش در روزنامه میخواندم که شخصی شیرازی که دارای مادری سیاه پوست و اهل جزیره زنگبار بوده است آنقدر مورد بی مهری برادان تمام مثلا ایرانی قرار میگیرد که رخت سفر میبندد و به کشور زنگبار میرود و در آنجا سلسله شیرازیها را تاسیس میکند. گویا که این آقای نیمه شیرازی دیگر از دست هم نوعنان مادرش که سیاه پوست بوده است دچار ناراحتی نمیشود و همان جا ماندگار میشود و شاید هم دیگر چاره ای نداشته است و بایست تمامی مشگلات را پذیرا باشد.

در همه کشورهای اختلاط نژادی و یا مذهبی و ملیتی هست و متاسفانه بعضی وقتها این بچه های متولد بین دو نژاد  دو مذهب و یا دو گروه و یا ملیت با دشواریهای بسیاری روبرو هستند که دشواری مضاعفی میباشد. متاسفانه سیستم بین المللی مقتدری که دنیا را میچرخاند واز اختلافات مردم بسیار سود میبرد این  نیمه ها را همیشه قربانی میکند.

فرض کنید که شخصی مثلا از مادری بهایی و پدری مسلمان تولد یافته است و باز فرض کنید که هر دوی آنان بسیار به مرام مذهب و دین خود پابند هستند و هردوی آنها هم تعصب داشته و یکی مسلمان دو آتشه است و دیگری بهایی منتهی چون پدرسالاری است مادر مجبور است که تابع شوهر باشد و هر چه که میگوید قبول کند. فرزندان این پدر و مادر هر دوی آنان را دوست دارند ولی متاسفانه اختلاف دینی بین آنان مشگل ساز است. ووقتی یکی از این دایان الهی قدرت داشته باشد نیمه دیگر فرد را سرکوب میکند. نظر من باز ذکر مصیبت نیست بلکه میخواهم که این مشگل حل شود تا بیشتر از قربانیان دین و مذهب نداشته باشیم بخصوص بین کسانی که از هر دو طرف مورد حمله قرار میگیرند.  و هیچکدام از طرفین حاضر به قبول کامل شخص نیمه یا دو نیمه نیستند.

من چون مدتها در مدرسه های بین المللی تدریس میکردم زیاد این مشگل را دیده ام. یک روز یک دختر آلمانی ایرانی بشدت گریه میکرد گفتم چیه ؟ گفت من نه خوب پارسی بلدم و نه خوب آلمانی  نه آلمانیها مرا آلمانی میدانند و نه ایرانی ها مرا ایرانی و هردوی آنان مرا مسخره میکنند.

یکی از دوستان من زنی از باکو گرفته بود و بچه هایش همین مشگل را با بچه های مدرسه داشتند که آنان را برای داشتن کمی آکسنت و یا لهجه مسخره میکردند. تا اینکه یاد گرفتند که خوب بتوانند تقلید لهجه کنند و مورد تمسخر قرار نگیرند.

باز یکی دیگر از دوستان من مشگل دو مذهبه بودن را داشت. و از هر دوطرف مورد تمسخر و حمله قرار میگرفت و هر دو جبهه برای منافع خودشان از وی سو استفاده میکردند و با دانه  پاشی و اینکه میخواهند دوستان خوبی برایش باشند او را غارت کردند. به عبارت دیگر او بهر طرف که روی میآورد مورد بیمهری قرار میگرفت. بعداز انقلاب اسلامی ایران کسانی که در پی سواستفاده از وی بودند او را لو دادند که مادر بهایی دارد. دولت علیه از او خواست که اگر میخواهد سرکار باقی بماند بایست که در روزنامه ها بر علیه بهاییت مطالبی بنویسد. و چون اونمیتوانست به مذهب مادرش توهین کند لاجرم کنار گذارده شده اخراج شد. فامیل بهایی در ظاهر مثلا بعنوان دلسوزی و مهربانی به او نزدیک شدند و پس از اینکه وی را چاپیدند گفتند که اگر بخواهی از آنان شکایت کند اورا لو میدهند که مادرش بهایی بوده است. ناله و شکایت های وی به دستگاه بهایی هم فایده ای برای او نداشت و او یکبار بنام بهایی و یکبار بنام نیمه مسلمان غارت شد. سیستم بی تفاوت هم که تا لبه تیز تیغ را روی گردن خودشان حس نکنند کاری به اینکار ها ندارند از حمایت وی طفره رفتند. وی بنام بهایی و بنام مسلمان یا نیمه مسلمان دوبار غارت شد. هم دوستان مسلمانش به وی خیانت کردند و از موقعیت او سو استفاده کردند وهم فامیل بهایی اش از مشگلات ناشی از بهاییت برای او سو استفاده فرمودند نه دادگستری به بخار و بی مصرف به داد او رسید و نه تشکیلات روحانی بهایی.

حالا شما خودتان را جای او بگذارید که از دو طرف غارت شده اید و دستگاه بی تفاوت دادگستری هم یک بمن چه بشما تحویل میدهد و تمامی مدارک و اسناد شما را میگیرد ولی ترتیب اثر نمیدهد بلکه آنان را سیار میکند تا کسی نتواند به آنان رسیدگی کند. یعنی که دادگاهی با اندک بهانه ای به دادگاه دیگری میفرستند و یا از دادسرای تهران به کرج و بعد به ابن بابویه و شهر ری میفرستند که مدتها در راه است و بایست در دفاتر وارد و خارج شود. لاجرم مدت ده سال پرونده ها سیار است تا مثلا رسیدگی میشود و حق به حق دار میرسد ولی خودتان ملاحظه بفرمایید که باتورم سی در صدی یا بیست در صدی در ایران از سرمایه غارت شده عملا چیزی باقی نمانده است و دادگستری با کمال بزرگواری بهره ضرز و زیان و تورم را حساب نمی کند بلکه تنها به پس دادن اصل پول رای میدهد.

بهاییان هم که اورا غارت کرده اند اول با نهایت دوستی و مهربانی و دلسوزی جلو میایند و بعد هم میگویند خوب برو از طریق قانون و دادگستری حقت را بگیر کشور قانون دارد و همه ما در برابر قانون یکسان هستیم. نامه های وی هم به همه تشکیلات بهایی بایگانی میشود و ترتیب اثر چندان به آن نمی دهند. و همان شیوه میخواست اعتماد نکنی چرا کردی تقصیر خودت است که اطمینان کردی را به او تحویل میدهد.

دادگاه ها و مراجع قضایی آمریک هم که فوق عاده گران است و اگر در ایران میتوانی شخصا به دادگستری مراجعه کنی در اینجا بایست وکیلی بگیرد که ساعتی دویست دلار میخواهد تا پی گیر کارت باشد واگر پول نداشته باشی کلاهت بر باد است. خوب اینهم عدالت از نظر سیستم دادگستری و دادگاهی و یا تشکیلات مذهبی. مثل اینکه تنها خوب بودن و انسان بودن مهم است وگرنه دست شیادان و دزدان و رشوه بگیران و غارتگران در تمامی دنیا شاید باز باشد و سیستمهای بی تفاوت و مردم بی تفاوت به این نوع غارتگری ها و دزدیها کاملا بی تفاوت هستند تامادامیکه کارد را زیر گلوی خودشان حس کنند که در آنصورت دیگر دیر شده است. میدانید که در جایی که ظلم حاکم حتی خود حاکم ظالم هم درامان نیست و روزی شمیشر ظلم سر اورا هم از تن جدا میکند. مانند شوهر کاترین کیبر امپراتوریس روسیه که در عرض یک روز از شاهنشاهی به زندان و در همان زندان هم خفه اش کردند. یا تزار بعدی روسیه که در یک اتاق زندانی شد و یک سرباز به گونه امپراتور روسیه کشیده زد و بعد همه با مسلسل همه آنان را اعدام کردند. ای ظالمین دزدان و دغلان بخود بیایید و از فرصت های پیش آمده نه به نفع خود که به نفع اجتماع استفاده کنید تا هم خود و هم همگی خانواده خود را بیمه دوستی و انصاف و عدالت کنید. تاریخ را بخوانید و ببیند که چقدر شیادان و ظالمان بسرعت در وضع بدی قرار گرفته و همان حاکمان به گروه محکومین تبدیل شده اند.


Share/Save/Bookmark

more from Amir Sahameddin Ghiassi