فرصت

فرصت
by kavir
23-Jan-2011
 

در پهنه ی زمان

مستانه می دود

پای بر زمین می کوبد

شیهه بر می افرازد

در جاده ی عمر

مرا میجوید

 

وای بر من

ای وای بر من

که شب سنگین است

سنگین است این طاقت

سنگین است این فکر

 

ترسم که ترک بر اندازد

زانو هایم را

فرصت گامهایم را

 

شب بر من سنگین است

 

گفتم ای دل برو رامش کن

آرامش کن

تیمارش کن

 

برو زین کن

اسب بیتاب فرصت را

 

ورنه ای دل

خاک خرده

باشی گوش

سرتاسر از سمضربه های نبضش

در فراسوهای جانت

که کوتاه و

کوتاهتر


Share/Save/Bookmark

Recently by kavirCommentsDate
به قلبها باید رسید
-
Aug 14, 2012
دانه های امید
8
Apr 09, 2012
پروای دل
-
Feb 17, 2012
more from kavir
 
Abarmard

Perfect

by Abarmard on

Very nice.


Jahanshah Javid

vah cheh ziba!

by Jahanshah Javid on

گفتم ای دل برو رامش کن
آرامش کن
تیمارش کن
برو زین کن
اسب بیتاب فرصت را

oh so so beautiful. wow...