GOOGOOSH
نگاهی کلی به برنامه ی "آکادمی موسیقی گوگوش"
بالاخره بعد از یکی دو هفته کلنجار با خودم تصمیم گرفتم ترس و محافظه کاری را کنار گذاشته و آن چه که در این مدت در برنامه ی گوگوش موزیک آکادمی دیدم و درک کردم را بیان کنم. قبل از شروع می خواهم از تمام دوستان خوبم که از طرفداران خانم گوگوش هستند خواهش کنم یا این مطلب را نخوانند یا سعی کنند با دیدگاهی منطقی به کلیت داستان فکر کنند
>>>
NERUDA
و هنگامی که تو ظاهر می شوی
صدای همه ی رودخانه ها
در بدنم طنین انداز میشوند و زنگها
آسمان را به لرزه در می آورند،
و جهان از سرودِ ستایش پر می شود
>>>
POETRY
زیبا رشید دلآرا
اینجا ست دزد
برده از هیئت
یك جفت سنج
برای؟
خواب یا بیداری؟ آشپزخانه یا مهمانی؟
>>>
FREE SPEECH
بیانیهء جمعی از شاعران ،نویسندگان و کوشندگان سیاسی برای دفاع از آزادی بیان
by Supporters of Free Speech
ابراز نظر علی میرفطروس، پژوهشگر تاریخ ایران دربارهی حکومت و براندازی آن بشکل جراحی نظامی، بهانهای برای «منتقدان شرمگین» رژیم شده است. این گرگانِ در لباس میش - به عمد - از درک کُنه نوشتهی این چهرهی سرشناس ادبی و فرهنگی ناتوان میمانند تا بتوانند چراغهای سبز چشمکزنشان را از دور و نزدیک برای حکومت روشن کنند. بساط توطئه، ترور شخصیتی، جوسازی و خاکپاشی به چشم مردم را میگسترانند و با فریاد «واسلاما»، «وامیهنا» به ترویج تفتیش و سانسور آن هم درجهان آزاد میپردازند
>>>
STORY
با عصبانیت فریاد کشید: پنجاه درصد چی بودی؟ کپ اوغلی؛ من از صد در صد هم بیشتر شهید شدی!
درست یادم نیست که چه جوری در سال ۶۶ سر از "کمیسیون پزشکی تعیین درصد جانبازی شهدای زنده" در آوردم؛ اما مطمئنم که داستان خنده داری نداشت. کمیسیون هفتهای یکبار بعد از نماز و ناهار، پنج شنبهها جلسه داشت. بجز مقام ریاست که خر مذهبی بود؛ بقیه ما همان عصر پنج شنبه دوره پوکر داشتیم. دکتر باقر الاسلام یک هفته در میان، پولمان را در پوکر روبسته میبرد
>>>
STORY
رهبر کبیر انقلاب 11 فوریه ایندولند، آن شب آرام و قرار نداشت. یبوست مزمنش عود کرده بود. چهار شبانه روز بود که مرتب دستشوئی میرفت ولی موفقیتی در بر نداشت. کمیته ویژه ای به ریاست فرمانده سرویس های اطلاعاتی و پلیس مخفی در پی یافتن راه علاجی برای درمان ولو موقت بیماری فیلد مارشال دیگو فرناندز رهبر مادام العمر ایندولند بود
>>>
OPPORTUNITY
تاريخ همچون بمبی ساعت شمار تيک تاک دلهره آور خود را به سوی لحظهء صفر، لحظهء ويرانی و فراموشی آغاز کرده
توجه کنيم که شخصيت های اجتماعی امروز، حتی مهلت روشنفکران سال 57 را هم ندارند. آنها می توانستند صبر کنند تا رژيم سابق از هم بپاشد و سپس، با خيال راحت و وجدان پاک با موج مردمی که سودا زده خواهان حکومت مذهبی بودند، همراه شوند. اما برای روشنفکر امروز مهلت صبر کردن وجود ندارد و آنچه در پی صبر و بی عملی او اتفاق خواهد افتاد از همان ابتدا با ويرانی و مرگ همراه خواهد بود
>>>
STORY
با زن ایرانی، آدم، مرد میشد، ولی با این زنهای فرنگی... موش پیششان پادشاه بود
پاهاش قوس داشت و از پائین به هم وصل میشد. انگار همیشه ی خدا یک چیزی آن وسطها بود که تو راه رفتن نمیتوانست جمع و جورش کند. وقتی داشت با جوانیهاش بای بای میکرد، از آن شلوارهای تنگ روباسنی میپوشید که از بس لاغر و مردنی بود، قوس پاهاش بدنما میشد. حالا که چاق شده بود، بدنماتر هم شده بود، انگار یک بچه ی خیکی که یک خروار پوشک به خشتکش وصل است. خودش را بدجوری میکشید
>>>
UK
خشم رژیم علیه کاربرد سلاح نرم از سوی بریتانیا
اقدام رژیم ایران برای تقلیل روابط سیاسی با بریتانیا و در پی آن، حمله خرابکارانه عوامل رژیم به سفارتخانه این کشور در تهران که در روز سهشنبه اتفاق افتاد، یکی از واکنشهای تند جمهوری اسلامی در برابر فشارهای بینالملللی و انزوای روزافزون رژیم در سطح جهان بشمار میرود. هم اکنون طیف جدیدی از تحریمهای مالی و بانکی و نفتی علیه ایران در دستور کار کشورهای غربی قرار گرفته است
>>>
POETRY
فرزندم
سال دو هزار و پنجاه است
تو خط اول جبهه نیستی
تو پشت کنکور نمانده ای
تو از مرزها فرار نکرده ای تا پناهنده شوی
تو به شیشه معتاد نگشته ای
تو مهاجری نیستی که زبان دومت را پیش از آنکه یاد بگیری
فراموش کنی
>>>
KASRAI
نقدی براجرای منظومه «مهره سرخ»(نخستین اجرا در دانشگاه سن دیگو)
جنگ تن به تن، ادغام موسیقی الکترونیکی با سازهای کوبه ای، حرکات موزون «مشگین قلم» و «مفید» به ویژه بخش حرکات به شیوه انجام ورزش های باستانی که با ظرافتی کم نظیر در این مجموعه گنجانده شده با موسیقی «شاهرخ یادگاری» که چون رشته ای است که مهره های درخشان اجرا که همان رقصندگان و نقال هستند بر آن به زیبائی آویخته اند، خنجر از پشت خوردن، پیدایی «مهره سرخ» همه و همه لحظات پرشکوهی را در این اجرا «مولتی میدیا» از «مهره سرخ» می آفرینند
>>>
WESTERN
خودم را به غربی ها بیشتر نزدیک می بینم
من هم به سبک مانی پیامبر همزادی دارم (مبادا یک دفعه خدای نکرده فکر کنید که من هم ادّعای پیامبری دارم!) که گهگاه با من صحبت و درد دل کرده، پرسش هائی مطرح می کند. اخیراً مدّتیست که مرتّب از من می پرسد: "فکر می کنی که رنگ چشم و پوست تاثیری در فکر و رفتار یک انسان می تواند داشته باشد؟" گفتم مثالی برایم بزن تا منظورت را بهتر بفهمم
>>>
INDEPENDENCE
هیچ زمینهی حقوقی قابل قبولی برای نقض استقلال ایران و حملهی نظامی به آن وجود ندارد
مقولهی استقلال - بر اثر ارتقای جایگاه گفتمان حقوق بشر در نظام بینالمللی - طی سالهای گذشته تکامل یافته و مفهوم انعطافپذیرتری به خود گرفته است. این تکامل یافتگی به هیچ عنوان به این معنا نیست که مفهوم «استقلال» به کل بلاموضوع شده و از این پس جامعهی جهانی (کشورهای قدرتمند) میتوانند به بهانهی نقض حقوق بشر استقلال یک کشور را نادیده گرفته و به آن حملهی نظامی کنند
>>>
STORY
دلم میخواست همان شلنگ را از دستان پلیدش بگیرم و توی سر و مغز خودش تکه تکه کنم
چند سالی پس از انقلاب، از طریق یکی از آشنایان معلم، سرگرم کمک به تاسیس آزمایشگاه و کتابخانهای در یکی از محلات فقیر تهران شدم. روز اول که رسیدم، صدای جیغ و داد دانش آموزان از همان پشت در، به گوش میرسید ... زنگ تفریح بود و بچهها مشغول بازی و جفتک پرانی. ناظم در را باز کرد و با تندی پرسید، که چکار دارم. حزباللهی و ریش پشمی بود ...
>>>