MILK

اسرار و احتیاجات

خانم من واقعا حیرت میکنم. خوب نذارین سینه تون در اختیارش باشه. خودتونو بپوشونین

24-Dec-2007 (14 comments)
با شنوندۀ ارجمند بعدی گفتگویی خواهیم داشت. رادبو مرز پر گهر، بفرمایید.
الو با من هستین؟
بله خانم بفرمایید.
سلام آقای دکتر. ممنون از وقتی که به من دادین.
خواهش میکنم بفرمایید.
آقای دکتر من یه مشکلی با پسر شیش ماهم دارم.
بله بله.
بله آقای دکتر. تا یکی دو ماه اول خوب شیر میخورد. ولی بعد از اون شروع کرد بازی درآوردن.
خودتون بهش شیر میدین؟ >>>

STUDENTS

سخنی با دانشجویان

اشتباهات گذشته را مرتکب نشویم و جلوی اشتباهات امروز را بگیریم!

24-Dec-2007
اگر کسی تصور کند با بالا بردن یک پرچم و دادن چند شعار در جمع وبرچسب زدن به یک گروه دیگر رهبری و یا به اصطلاح هژمونی جریانی گسترده ای را بدست می آورد و دیگران را بدنبال خود می کشد خیال خامی در سرپرورده است ؛ چنین کارهایی فقط موجب گریز دیگران می شود. این تجربه ناموفق را هم در داخل و هم در خارج کشور دیده ایم و هنوز هم البته عده ای به این گونه اعمال ادامه می دهند و معتقدند « دونده برنده است » معنای دیگر این اعمال اینست که به شعور دیگران اعتقادی ندارند وغیر خودی ها را ساده لوح فرض کرده اند. >>>

NUCLEAR

پاره ای از خطرات بکارگیری انرژی هسته ای

بمناسبت تحویل نخستین محموله سوخت نیروگاه اتمی بوشهر

22-Dec-2007 (14 comments)
بررسی اخیر یک موسسه تحقیقاتی آلمان که از سال 1980 تا 2003 میلادی انجام گرفته نشان میدهد که احتمال ابتلا به بیماری سرطان خون در کودکانی که در شعاع پنج کیلومتری نیروگاه های هسته ای زندگی می کنند، بیشتر از حد متوسط است. 77 کودک که در شعاع پنج کیلومتری شانزده نیروگاه هسته ای آلمان زندگی میکنند به سرطان و 37 تن از آنان به سرطان خون مبتلا شده اند در حالیکه شمار متوسط مبتلا شوندگان کودک به سرطان و سرطان خون به ترتیب 48 و 17 نفر است. به گفته اداره "حفاظت در برابر اشعه" این کشور، نتیجه این بررسی با تحقیقاتی که در سراسر دنیا در این زمینه صورت گرفته، مطابقت دارد. >>>

COPPOLA

جوانی از دست رفته یک استاد

مروری بر "جوان بدون بدون جوانی" آخرین فیلم فرانسیس فورد کوپولا

22-Dec-2007
جوان بدون جوانی داستان دومینیک متئی (تیم راس) استاد پیر رشته زبان شناسی است که بر اثر برخورد با صاعقه به طور عجیبی جوانی خود را باز می یابد. این حادثه عجیب او را مورد توجه دانشمندان نازی قرار می دهد و او را ناچار به تغییر هویت و تبعید می کند. در راه فرار با لورا (الکساندر ماریا لارا) عشق دوران جوانی خود روبرو می شود و در کنار او موفق می شود که روی تحقیق نیمه تمام خود درباره شروع زبان های بشری کار کند. اما وقتی تحقیق او زندگی لورا را به خطر می اندازد، ناچار می شود که میان تحقیقی که حاصل عمرش است و عشق بزرگ زندگیش یکی را انتخاب کند. >>>

YALDA

شب سنگسار، شب يلدا
21-Dec-2007 (3 comments)
پس آنگاه، گريست
مرغی پريد.

گرمای پستان هايت، می شد تفسير نياز ساده ی كودكی شود به حيات.
و مردی به زنده ماندن.
وقتی كه زندگی را با آفتابه يی، در مستراح های عمومی می شويند.

پس آنگاه، در چال ِ گونه هايش گم شد. در بی انتها. تا بی انتها.
از بی انتها.
آه ! تو فراموش شده ای.
فراموش شده ای تو، آه ! >>>

FILMS

چند فیلم، چند خط

به اضافه‌ی یک جور ارزش‌گذاری

20-Dec-2007 (7 comments)
- ترور جسی جیمز (●●●●): یک شاهکار، ولی کمی کشدار. یک نوآوری شجاعانه در چهارچوب ژانر وسترن، با بازسازی قواعد ژانر از نظر فرم (با نماهای دور و سرد ولی چشم‌گیرش، به اضافه‌ی تدوین پر از سکوت و آرام و سیر و سلوک عرفانی گونه‌اش) و روایت (وجود راوی دانای کل با آن صدا و سبک گفتار سرد و با فاصله‌اش). با اینکه اسطوره‌ی جسی جیمز را به زمین می‌آورد، از ستایش محناطانه‌اش باز نمی‌ماند. >>>

SUPERSTITION

مسالهء خرافات

پیرامون اظهارات آیت الله مکارم شیرازی دربارهء گفتمانهای شیعی-بهائی

20-Dec-2007 (58 comments)
باید پرسید که چرا مخالفان دین بهائی که مقام و قدرت و منبر و رزق یومی خود را در خطر می دیدند دست به دامن نقد چپ شدند و از آن زاویه به دین بهائی حمله کردند. البته دلیل آن آشکار است و چاره ای دیگر نیز نداشتند. بهائی ستیزان شیعه چون در بحثهای پایه و فلسفه دین و آموزه های اجتماعی کم آوردند و بی پایی آنان برای خودشان آشکار شده بود ناچار به دست آویزی الهام گرفته از چپ به عنوان آخرین راه نجات خود دل بستند. از این رو بود که گندم نماهای جو فروش با تقلید از آن نقدها کوشیدند مردم را از آموزه های بهائی که راهکارهای اساسی برای زنده کردن ایران و پاک کردن آن از لوث خرافات مطرح می کرد دور نگاه دارند. >>>

SATIRE

گفتگوی حسین درخشان با کیهان خیالی

حسین درخشان: جلد دوّم کتاب «ناتوی فرهنگی» را من برای کیهان خواهم نوشت

19-Dec-2007 (one comment)
حسین، جواني است پرنشاط و کلّه شق، سخت كوش، غیر فداكار و غیر وفادار ولی کمی باهوش... از دوران بچّگی در مکتبخانهء نیکان در جوار فرزندان بزرگان نظام پرورش یافت و آیت الله ... در نخستین فراش، برایش صیغه عقد جاری کرد، امّا بدلیل همان نا پختگی های جوانی، غیر وفاداری و کلّه شقی مفرط، دل از دامان اسلام برید و به آغوش باز فرهنگ غرب رفت؛ حسین درخشان نویسنده جلد دوّم کتاب «ناتوی فرهنگی» قرار است به جمع ما در کیهان بپیوندد، از نبوغ و هوش او در این فضای مجازی کسی نیست که چیزی نداند>>>

MARQUEZ

بالاخره روسپیان مارکز قربانی شدند

وقایع نگاری توقیف یک کتاب

18-Dec-2007 (3 comments)
اخرین کتاب مارکز در سال 2004 با سر و صدای فراوان در نماشگاه کتاب بوگوتا در کلمبیا رونمائی شد هرچند از یکی دو روز قبل از آن میشد نسخه قاچاق آنرا با دو سه هزار پزو ارزان تر در مرکز شهربوگوتا از دست فروش ها خرید. کتابی است حدود صدو چند صفحه که روایت عشق پیرانه سر مردی نود ساله است به جمال معشوقی نو جوان و باکره و اثرات این عشق در زندگی به بیراهه رفته او. نوعی عرفان یادآور شیخ صنعان عطار است البته به زبان مارکز و ذهنیت کارائیبی او و لزومی به تاکید نیست که مارکز\ پورنونویس نیست.>>>

KAYHAN

بهنود، کیهان، آوینی

کیهان برای ترور شخصیت بهنود اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعاتی بریتانیا به او می‌زند

18-Dec-2007 (11 comments)
راستش نامردی است اگر درباره‌ی اتهاماتی که کهیان چند روز است با بی‌انصافی و بی‌احتیاطی محض به یک سری از آدم‌هایی که با آنها مخالف است می‌زند، سکوت کنم. نه تنها بخاطر اینکه با یک سری از این افراد نشست و برخاست یا دوستی داشته‌ام، بلکه بخاطر اینکه اصل نقدش را که در خیلی جاها هم موجه است منحرف می‌کند. من مدتهاست آقای مسعود بهنود را ندیده‌ام و هر چه هم گذشته است و من از آن ذهنیت حزبی و ساده‌انگارانه‌ و غیر انتقادی خودم دور شده ام با او و همفکرانش اختلاف فکری‌ام زاویه‌ی بیشتری گرفته اس>>>

MASSACRE

ملاقات پس از کشتار ۶۷

در این‌جا، کوچکترین‌ و ناچیزترین جانی‌شان دست صدتا شمر و خولی و یزید و حرمله را از پشت بسته است.

18-Dec-2007 (10 comments)
آذرماه ۶۷. بالاخره بعد از گذشت هفت ماه، موفق به دیدار خانواده شدم. مادربزرگم، مادرم و پدرم به ملاقات آمده بودند. بیچاره مادرم فکرمی‌کرد که اعدام شده‌ام. بارها مراجعه کرده بود. به او گفته بودند که ملاقات ندارد یا این‌جا نیست تا این که نامه‌ام را دریافت کرده بود. مادرم اشک می‌ریخت. سراغ مرتضی مدنی را گرفت. با چشمانی اشک‌بار پرسید که آیا از او خبری دارم یا نه؟ هنوز پاسخ نداده بودم، گفت: ملاقات ندارد، دل‌مان شور می‌زند. دلم هری ریخت پایین. به خودم دلداری می‌دادم که شاید زنده مانده باشد. با هم بزرگ شده بودیم. بعد از انقلاب دیگر کم‌تر از هم جدا می‌شدیم. روز پنج مهر دستگیر شده بود درحالی که تا چند لحظه‌ قبل از دستگیری در کنارم بود.>>>

IDEAS

 «گرد» و «گردو»

رابطهء ايده و ايدئولوژی

16-Dec-2007 (5 comments)
خوانندگان ثابت مقالات من می دانند که من تا چه حد نسبت به واژه های مربوط به مفاهيمی که بکار می برم و نحوهء تحول تاريخی ـ معناشناسی آنها حساسيت دارم. من، در کنار اين حساسيت بر اين اعتقاد هم هستم که اغلب ما ايرانی ها کمتر به اين جوانب الفاظ و مفاهيمی که بکار می بريم توجه داريم و ذر بسياری اوقات آنها را بصورت هردمبيل و گتره ای بکار می گيريم و، مثلاً، به صرف نزديکی الفبائی دو واژه می کوشيم با فهم خود از يکی، آن ديگری را نيز تعريف و تبيين کنيم. فکر می کنم بی اساس هم نيست که برخی از ما ايرانی ها مخترع اين ضرب المثل مشهور بوده ايم که « هر "گرد" ی "گردو" نيست»، لابد، به قصد هشدار و تنزيه!>>>

POETRY

پرسپولیس
16-Dec-2007 (6 comments)
درهمهمه ی جمعیت
در پرسپولیس
تصویر شاه، سایه ی خدا،
خط خطی شد
در آن شلوغی
کلاغ بر تخت نشست
قارقار ِ کلاغلان
پُر کرد کوچه وُ خیابان را
>>>

YALDA

فردای يلدا

تا تو را نمی شناختم پاييز را دوست نداشتم.

15-Dec-2007 (one comment)
آتشکده ام برفراز بلندايي بود؛ همانجا که گلِشاه مهربان هر روز می نشست و ساعت ها با خاک و آب و هوا گِل درست می کرد و آدم می ساخت، نيلوفر آبی می ساخت، گاو بزرگ می ساخت و پرنده هايی با بال های زرد و سبز و سرخ. آدم ها دو تا که می شدند برمی خاستند و رقص کنان می دويدند، نيلوفرها به رنگ زر می شدند و بر آب های آسمان حرکت می کردند، و گاو بزرگ از عشق بارور می شد و به تنهايي همه ی گندم های جهان را می زاييد تا پرنده ها از ازل تا به ابد بر سر گندم ها پرواز کنند.>>>

INTERVIEW

فیوز انفجار کشیده شده

نبرد البته در جبهه دیپلماتیک و اقتصادی ادامه خواهد یافت

15-Dec-2007 (8 comments)
به نظرم همه ما می باید آسوده خاطر تر باشیم. مداخله نظامی امریکا هیچ نتیجه ای جز فاجعه برای کشور ما نمی آورد، که در این بحران نشان داده شد چه جائی در گفتمان ملی ما دارد ــ بالا تر از همه چیز، از جمله خودمان. به نظرم اینکه فرصتی پیش آمد که بتوان نظرگاه (پرسپکتیو) نیرو های مخالف را عوض کرد فرا آمد مثبتی بود. ما برای ایران مبارزه می کنیم نه با جمهوری اسلامی. اگر در میدان هستیم از دوستی با ایران است که موجودیت هر روزی اش با این رژیم تهدید می شود، نه دشمنی با این و آن، حتا با جمهوری اسلامی. از سوی دیگر چشم انداز زشت و نگران کننده مردمانی که پویش قدرت و رسیدن به بیشترینه خواست های خود دیدگانشان را تیره کرده است، در سرو صدای دو سه ساله گذشته پدیدار گردید.>>>

FACEBOOK