رهی معیری متولد ٣٠/ اپریل بود... تولدش مبارک...
او یکی از بهترین دوستان من از سن ١٤ سالگی بود و هنوز هم هست.
با اشعار او اولین عشق خود را تجربه کردم و با اشعاراو برای از دست دادن عشقم
گریستم.
از برم ان سرو بالا میرود
صبرم از دل میرود تا میرود
تا گزیند جای در چشم رقیب
همچو اشک از دیده ما میرود.
****
این شعر به خواسته رهی بر روی سنک قبر او نوشته شده است، تا ارتباط او
را با دوستداران اشعارش در نبض زمان زنده نگهدارد.
الا ای رهگذر کز راه یاری
قدم بر تربت ما میگذاری
در اینجا شاعری غمناک خفته است
رهی در سینه این خاک خفته است
فروخفته چو گل با سینه چاک
فروزان آتشی در سینه خاک
بنه مرهم ز اشکی داغ مارا
بزن آبی بر این آتش خدا را
به شبها شمع بزم افروز بودیم
که از روشندلی چون روز بودیم
کنون شمع مزاری نیست مارا
چراغ شام تاری نیست ما را
سراغی کن زجان دردناکی
برافکن پرتوئی بر تیره خاکی
ز سوز سینه با ما همرهی کن
چو بینی عاشقی یاد رهی کن
****
تعدادی از اشعار او روی گنبد و ستون آرامگاه او نیز نوشته شده.
هرچه کمتر شود فروغ حیات رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید سایه ها را درازتر بینی
*****
هزار شکر که از رنج زندگی آسود
وجود خسته و جان ستم کشیده من
بروی تربت من برگ و لاله افشانید
بیاد سینه خونین داغدیده من
با بال شوق ذره به خورشید میرسد
پرواز دل به سوی خدا میبرد مرا
****
به آبروی قناعت قسم که روی نیاز
به خاکپای فرومایگان نسودم من
****
ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم
ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم
****
من خاکم و من گردم
من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری
تو عشقی و تو جانی
****
سایه پرورد بهشتم از چه گشتم صید خاک
تیره بختی بین کجا بودم کجا افتاده ام
****
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم تو را مانم تو اشک مرا مانی
****
میدهم مستی به دلها گرچه مستورم ز چشم
بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
****
گرچه خاموشم ولی آهم بگردون میرود
دود شمع کشته ام در انجمن پیچیده ام
****
بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند
آینه صبحیم و غباری نپذیریم.
بهترین انتخابی از طرف من : حسین بختیاری
//music.tirip.com/g.htm?id=19167
//music.tirip.com/g.htm?id=19163
//music.tirip.com/g.htm?id=19169
********************************
//music.tirip.com/g.htm?id=1043
//music.tirip.com/g.htm?id=8688
//music.tirip.com/g.htm?id=13804
یادش گرامی و روحش شاد.
Recently by Moorche | Comments | Date |
---|---|---|
سرود امروز با تو با صداي منصور تهراني , سازنده ترانه يار دبستاني من | - | Jul 23, 2009 |
آنچه در کوی دانشگاه گذشت ۲۴ خرداد | - | Jul 19, 2009 |
Iran, a reflection: آواز سوز ناک | 7 | Jul 15, 2009 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
اقا مجید جان:
MoorcheWed May 06, 2009 09:51 PM PDT
سر قبري گريه کردید که داخلش مرده ای نبود. « ال و ال» خدا رحم کرد و فرشته نجاتم را فرستاد.
مورچهء فرنگی
Bah Bah,
by Moorche on Wed May 06, 2009 09:31 PM PDTخرج که از کیسه میهمان بود ، حاتم طایی شدن آسان بود
I like this one too.
ایراندخت جان:
MoorcheWed May 06, 2009 09:27 PM PDT
بسیارممنونم از لطفت؛ چقدر این شعر قشنگه! مرسی
مورچهء فرنگی
مور بانو........
MajidWed May 06, 2009 02:53 PM PDT
اصلش همونه که من گفتم، توضیحات دیگران در جهت تحریف این بیت بود، واین هم چندتا بیت دیگه از اون غزل که داریوش قبل از انقلاب خونده.....
خورشید رو کولم میگیرم
یه نَوَرده وون میارم
چش و چار ماه رو درمیارم
بجاش چشِ تو رو میذارم
اگه چشمات بگن آره
خالی بندی کاری نداره
......................
........................
..................................
سر که نه در راه عزیزان بود
حاتم طایی شدن آسان بود
دنبالهء این غزل طولانی رو بعداً مینویسم
additional info
by IRANdokht on Wed May 06, 2009 12:47 PM PDTخرج که از کیسه میهمان بود ، حاتم طایی شدن آسان بود
IRANdokht
مورچه جان سعدي
IRANdokhtWed May 06, 2009 12:45 PM PDT
گر یکی از عشق برآرد خروش
بر سر آتش نه غریبست جوش
پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق
دامن عفوش به گنه بربپوش
بوی گل آورد نسیم صبا
بلبل بیدل ننشیند خموش
مطرب اگر پرده از این رهزند
بازنیایند حریفان به هوش
ساقی اگر باده از این خم دهد
خرقه صوفی ببرد می فروش
زهر بیاور که ز اجزای من
بانگ برآید به ارادت که نوش
از تو نپرسند درازای شب
آن کس داند که نخفتهست دوش
حیف بود مردن بی عاشقی
تا نفسی داری و نفسی بکوش
سر که نه در راه عزیزان رود
بار گرانست کشیدن به دوش
سعدی اگر خاک شود همچنان
ناله زاریدنش آید به گوش
هر که دلی دارد از انفاس او
میشنود تا به قیامت خروش
سعدي .
IRANdokht
:P)
by Souri on Wed May 06, 2009 10:57 AM PDTvaay ke mordam az khandeh !
Moorche joon, you don't know Majid agha yet !
Welcome to the club :-))
ایراندخت
MoorcheWed May 06, 2009 10:57 AM PDT
ایراندخت جان:
شما اسم شاعرش رو میدونید؟
مورچهء فرنگی
moorche jan
by IRANdokht on Wed May 06, 2009 10:31 AM PDTthis is the right verse, you didn't make a mistake. I believe Majid is pulling your leg by introducing that second half
سر که نه در راه عزیزان بود---- بار گرانیست کشیدن به دوش
IRANdokht
اقا مجید نازنین:
MoorcheWed May 06, 2009 10:07 AM PDT
هیچوقت به ذهن من خطور نکرد که بیت دوم ان شعر این است که شما درج کردید. (عزیزی این رادر پاسخ به هر درخواستی که ازاو میکردم )بمن میداد. من این را ازاو اموختم. در اصل او بیت دوم را از خودساخته بود. بسیار ممنونم که اصل واقعی انرا برایم نوشتید...
مورچهء فرنگی
مورچهء فرنگی
MajidTue May 05, 2009 11:55 PM PDT
مورچه خانوم......
بیت دوم این شعر شما فکر کنم اینجوری بود......
سر که نه در راه عزیزان بُوَد....حاتم طایی شدن آسان بُوَد
درسته؟
مرسی سوری جان؛
MoorcheTue May 05, 2009 07:36 PM PDT
مولوی دوست بسیار گرانقدریست؛ همیشه باخود شور وحال میاورد و مرحمی بر قیل و قال ما میگذارد.
ممنونم.
مورچهء فرنگی
in ham ahang pele pele
by Souri on Tue May 05, 2009 07:26 PM PDTYou so much talked about that book, it remind me of this beautiful song of Homeira.
سلام مورچه
SouriTue May 05, 2009 06:30 PM PDT
سلام مورچه خانم گل زیبا
باز که شما غم دنیا رو به دلم ریختی که با این آهنگ همایون...
من دوره برگشتم به اون عالم غمهای دیرینه.
نه تنها شعرهای رهی همیشه متاثر کننده هستند، وقتیکه با صدای همایون اجرا میشن دیگه، من یکی که طاقت نمیارم.
این هم یک شعر زیبا از رهی معیری برای شما
دلم دوباره واسه مشاعره تنگ شد
یادش به خیر....
چون شمع نیمه جان به هوای تو سوختیم
با گریه ساختیم و به پای توسوختیم
اشکی که ریختیم به یاد تو ریختیم
عمری که سوختیم برای تو سوختیم
پروانه سوخت یک شب و آسود جان او
ما عمر ها ز داغ جفای تو سوختیم
دیشب که یار انجمن افروز غیر بود
ای شمع تا سپیده به جای تو سوختیم
کوتاه کن حکایت شبهای غم رهی
کز برق آه و سوز نوای تو سوختیم
ایراندخت جان:
MoorcheTue May 05, 2009 06:57 PM PDT
عزیزم قرمه سبزی چیه؟ سر که ندر راه عزیزان بُود.... باره گرانیست کشیدن به دوش!
در جواب شما: بلی؛ به گفته دکتر حقی این اتفاق بنا بر شواهدی افتاده و حتی گفته میشود که شمس بدست یکی از پسران مولوی کشته شده. درجایی دیگر امده که نه بعد از مرگ کیمیا خاتون او دچار جنون میشود و همه کس و همه چیز را پشت سرمیگذارد. همه اینها چقدر درست است را ؛ کسی نمیداند و مداراکی برای اثبات این گفته ها در دسترس نیست. حتی در برخی از نوشته ها امده که کیمیا خاتون ٢٥ ساله بوده و شیدای شمس میشود. کدام یک از اطلاعات درست است را نمی دانم. اینکه کیمیا خاتون نادختری مولانا بوده؟ بله بوده.
مورچهء فرنگی
how beautiful
by IRANdokht on Tue May 05, 2009 05:41 PM PDTتا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
I am listening to the song now
thanks Moorche khanoomie
IRANdokhtMoorche jan
by IRANdokht on Tue May 05, 2009 05:27 PM PDTYou're right, the book is classified as fiction despite all the claims that she makes about being related to them etc... it is a work of fiction and it's apparent from the beginning. At the first she makes you fall in love with Molana and his integrity, his strong personality and knowledge. But once Shams enters the scene, her tone changes and she speaks of this unkept, lowly being who is hated by all. she also portrays Molana and Shams as partying drunks, and insinuates sexual events without getting too graphic.
To some of the people I know, her rendition of the story was nothing short of blasphemy...
All the exaggerations and speculations about these two men aside, isn't it a fact that Shams was married to Kimiya? Wasn't she his step daughter? Isn't it true that she was almost 50 years younger than him? How about her death?
IRANdokht
PS: are you going to reconsider inviting me for that ghormeh sabzi now? ;-)
ایراندخت جان
MoorcheTue May 05, 2009 05:22 PM PDT
این هم یک عاشقانه برای شمای عزیز. این شعر باصدای همایون شجریان نیز اجرا شده.
//www.2mahal.com/g.htm?id=36
بسکه جفا ز خار و گل دید در دل رمیده ام
همچو نسیم ازین چمن پای برون کشیده ام
شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد
گشت بلای جان من عشق به جان خریده ام
حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود
تا تو ز من بریده ای من ز جهان بریده ام
تا به کنار بودیم بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
چون به بهار سر کند لاله ز خاک من برون
ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده ام
یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو
سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده ام
مورچهء فرنگی
:0)
by Souri on Tue May 05, 2009 10:38 AM PDTI loved that one! This moorcheh is really one of my favorie person here! She is so funny and so smart. Thanks for the laugh.........
Souri jan, see Moorche's response to Redwine re: cartoon
by IRANdokht on Tue May 05, 2009 10:31 AM PDTدر رابطه با مورچه خوار؛ عرض کنم که ما یک جنگ فرسایشی
داریم. البته من چندین بار او شدیداً مجروح کردم. ولی باز از رو
نمیرود.
این هم سند!
//reviews.goldenagecartoons.com/2007/aardvark/spagetti.jpg
مورچهء فرنگی
If you could only hear her talk about it, you'd know why I was belly laughing when I read this
IRANdokhtSalam
by Souri on Tue May 05, 2009 10:25 AM PDTJust come back from the chat!! now I've still same chat attitude...
What Jang haaye farsaayeshi? What you mean ID? I'm not aware of it.
Did the Ants get in war lately?
مورچه جان
IRANdokhtTue May 05, 2009 10:09 AM PDT
حالا وقتی راجع به رهی میگی سیاست رو ولش ؛-) در مورد مولانا و عرفان هم که شما خودت بیشتر از من هم معلومات داری و هم علاقه...
من از اون شعرهای عاشقانش از همه بیشتر خوشم میاد
IRANdokht
راستی اون جنگهای فرسایشیتون منو کشت
مورچه جان یاد
bahar narenjTue May 05, 2009 08:18 AM PDT
مورچه جان
یاد دوست عزیز و همدم دیرینه ات را امروز و هر روز گرامی میدارم که روح شاعر هر لحظه در رگهای ما جاریست
سلام سوری جان:
MoorcheMon May 04, 2009 11:07 PM PDT
کاملا شما را درک میکنم. ممنون که به جشن
و سرور ما رونق بخشیدید.
____________
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند این سرو سهی سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
مورچهء فرنگی
سلام به اقای شراب قرمز:
MoorcheMon May 04, 2009 11:11 PM PDT
بله، منهم نیز با شما در این زمینه هم عقیده ام.
مرسی برای شرکت در تولدش!
______________
اشکم ولی بپای عزیزان چکیده ام
خارم ولی بسایه گل آرمیده ام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر بگریبان کشیده ام
چون خاک در هوای تو از پا افتاده ام
چون اشک در قفای تو با سر دویده ام
من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
از جام عافیت می نابی نخورده ام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده ام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریده ام
گر می گریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن که آهوی مردم ندیده ام
****************
در رابطه با مورچه خوار؛ عرض کنم که ما یک جنگ فرسایشی
داریم. البته من چندین بار او شدیداً مجروح کردم. ولی باز از رو
نمیرود.
این هم سند!
//reviews.goldenagecartoons.com/2007/aardvark/spagetti.jpg
مورچهء فرنگی
ایراندخت عزیز:
MoorcheMon May 04, 2009 10:44 PM PDT
بدنبال اشعار سیاسی رهی در نت گشتم، چیزی پیدا نکردم.
یه روز برات تایپ میکنم.
از انجائی که رهی مرید سعدی و مولانا بود؛ این کار او بسیار مورد توجه
تنی چند از کسانی که دنباله رو مکتب عرفان هستند است.
_________
چشم فروبسته اگر وا کنی
درتو بود هر چه تمنا کنی
عافیت از غیر نصیب تو نیست
غیر تو ای خسته طبیب تونیست
از تو بود راحت بیمار تو
نیست به غیر از تو پرستار تو
همدم خود شو که حبیب خودی
چاره خود کن که طبیب خودی
غیر که غافل ز دل زار تست
بی خبر از مصلحت کار تست
بر حذر از مصلحت اندیش باش
مصلحت اندیش دل خویش باش
چشم بصیرت نگشایی چرا ؟
بی خبر از خویش چرایی چرا ؟
صید که درمانده ز هر سو شده است
غفلت او دام ره او شده است
تا ره غفلت سپرد پای تو
دام بود جای تو ای وای تو
خواجه مقبل که ز خود غافلی
خواجه نه ای بنده نا مقبلی
از ره غفلت به گدایی رسی
ور به خود ایی به خدایی رسی
پیر تهی کیسه بی خانه ای
داشت مکان در دل ویرانه ای
روز به دریوزگی از بخت شوم
شام به ویرانه درون همچو بوم
گنج زری بود در آن خاکدان
چون پری از دیده مردم نهان
پای گدا بر سر آن گنج بود
لیک ز غفلت به غم ورنج بود
گنج صفت خانه به ویرانه داشت
غافل از آن گنج که در خانه داشت
عاقبت از فاقه و اندوه و رنج
مرد گدا مرد و نهان ماند گنج
ای شده نالان ز غمو رنج خویش
چند نداری خبر از گنج خویش؟
گنج تو باشد دل آگاه تو
گوهر تو اشک سحرگاه تو
مایه امید مدان غیر را
کعبه حاجات مخوان دیر را
غیر ز دلخواه تو آگاه نیست
ز آنکه د لی رابدلی راه نیست
خواهش مرهم ز دل ریش کن
هر چه طلب می کنی از خویش کن
مورچهء فرنگی
Salam be Moorche aziz
by Souri on Mon May 04, 2009 03:27 PM PDTThanks for remembering Rahee. My mom and also my aunt are the very fan of his poems. I, personally haven't been a real fan, but there are some of his works that I value a lot. Good job.
...
by Red Wine on Mon May 04, 2009 10:32 AM PDTرهی يكي از بزرگان ادبيات معاصر ما هست كه هنوز بدان صورت مانند ايشان ديگر نديديم.
مورچه جان اين اواتار شما خاطره انگيز است.بالاخره با مورچه خوار كنار امديد؟
خوش باشيد.
اقا مجید جان:
MoorcheMon May 04, 2009 11:22 PM PDT
اقامجید جان:
خیلی وقته که خبری از شما نبود... این لباس سیاه رو واسه فاند ریزینگ
ایرنین دات کام خریده بودم.... شیمیی قوربان. خوب شد که یاداوری کردین ...
فردا عوضش میکنم.
کمبود رهی در صحنه هنر کشورمان محسوس است،
من عاشقانهای رهی و شهریار را خیلی دوست دارم.
یادشان گرامی با د!
مرسی که بمن سر زدید.
************
همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
همچو موجم یک نفس آرام نیست
بسکه طوفان زا بود دریای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
ما ز رسوایی بلند آوازه ایم
نامور شد هر که شد رسوای دل
خانه مور است و منزلگاه بوم
آسمان با همت والای دل
گنج منعم خرمن سیم و زر است
گنج عاشق گوهر یکتای دل
در میان اشک نومیدی رهی
خندم از امیدواریهای دل
مورچهء فرنگی
مورچه خانوم سیاه پوش.......
MajidSun May 03, 2009 10:40 PM PDT
کار جالبی بود، هم یادآوری تولد رهی و هم سیاه پوشیدن شما!