Iran, a reflection: آواز سوز ناک

Moorche
by Moorche
15-Jul-2009
 

In response to Nazy Kaviani's Iran: A Reflection


 آواز سوز ناک


همه میدانند
 که شادی و لبخند ....
 را در تابوت گذاشتند
 و عزیزان را به خاکسپاریش دعوت میکنند.
همه میدانند
  که سر سبزی ازجنس بهار بود،
و با خود اواز پیوند را به ارمغان میاورد ...
و در دل شور و هیجان عاشق شدن،
 پروانه به گل را  وعده میداد.

نمیدانم،  ایا همه میدانند،
که چرا اوازهای سر سبز خاگ مادریم سوز ناک شده؟

 سالهاست، عاجزانه و دلگیر،
 غم  یوسف گم گشته را میخورم،
و در  انتظارش فال حافظ میگیرم،

 حافظ؛
 مگر  وعده نداده  بودی  که او  از کنعان باز میگردد؟
 پس، این کنعان ناکجا اباد، کجاست ؟

 من هنوز منتظرم، و باز منتظر خواهم ماند،
 حتی با نفسهای بریده،

من از درد کشیدن مردمم،
 درد میکشم!
و شوری نم  چشمم،
 پوستم را ناسور کرده،
ولی،  من باز منتظر خواهم ماند.

ایا همه میدانند؛
که چرا اوازهای سر سبز خاگ مادریم سوز ناک شده؟

٠٩/١٤/٠٧
مورچه  

Share/Save/Bookmark

more from Moorche
 
Moorche

ماندا جان سلام خانومی،

Moorche


شما همیشه به من لطف دارید، ممنونم از حسن نیت شما و خوشحالم که شما هم حا ل و حس منو درک کردید.

به امید روزی که مادران به غم نشستهء ایرانی شاهد مجازات قاتلین فرزاندانشان باشند.


Monda

your poem speaks to me

by Monda on

mersi Moorcheh azizam.


Moorche

ارسطو

Moorche


 

ارسطو
شما با خواندن غم نامهء من ، پی به نداشتن سواد ادبی من بردید... که البته جای نگرانی نیست، چون خود به این امر  واقفم. من فقط چکیده ای از هشت صفحه غمنامه دل را برای همدردی با خانواده های داغدار حوادث تلخ اخیر کشورمان را در اینجا درج کردم، و ببخشید؛ که در این چکیده، هیچ ذوق، خلاقیت، ریتم  و هارمونی در اندوه و سوك جوانانی که  دست  خالی به دفاع از حق اجتماعی خود مورد اصابت گلوله  و یا به ضرب چاقو و شمشیر ذالفقار جان باختند، نبود.  ولی قول میدهم که وقتی بزرگتر شدم، نوشته هایم را پاکنویس کنم. ممنون از زحمتی که کشیدید.

 


Moorche

نازی جان؛

Moorche


 

 ممنونم از مهربانی شما و ممنون برای اینکه حالم را درک کردین!
 ممنون برای شعری که سالهاست به ما  نوید رسیدن یوسف را میدهد... ولی چطور میتوان با دیدن به ابتذال کشیدن آرامش و زیر پا گذاشتن حق مردم و این همه نامردی حیرت اور،  غم نخورد؟ و باز ممنون از این ایده جالبتون.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍فرنوش خانم؛
ممنونم از هم حسی شما.

 

 

مورچهء فرنگی


Farnoosh

Respect

by Farnoosh on

It is a beautiful poem, written by a lover of Iran. Thank you for sharing.


arastu

Is this

by arastu on

supposed to be a poem? It's not. No creativity, no genuine emotions, no rhyming, nothing. Is it written by a child?


Nazy Kaviani

کنعان همینجاست

Nazy Kaviani


مورچهء عزیزم: خوب شد برگشتی. جایت خالی بود. شعرت بسیار زیبا و دلنشین بود و وصف حال. از اینکه احساست را با ما سهیم شدی ممنونم. این هم برای تو و برای خودم که امیدبخش و باعث دلداری است.

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

 وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

 دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

 دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار

 تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور