جمهوری اسلامی: "دیگر اجازه دفن و خاکسپاری به بهائیان داده نشود"

Mona 19
by Mona 19
17-Aug-2011
 

در استفاده کردن گورستان اسلامی محروم بوده ایم. گلستان‌های جاوید درست میکنیم با خاک یکسان می‌‌کنید. قبرها را تخریب میکنید. درخت را با تبر قطع میکنید ، گٔل‌ها را از ریشه در می‌‌آورید.

اموات چه گناهی کرده اند که حتی در خاک، در آرامگاه ابدی شان، هم از دست شما آرامش ندارند.

حالا حتی حق خاکسپاری اموات را هم نداریم*. جسد را به گروگان می‌‌گیرید و می‌گویید: "از سوی دولت دستور داده شده است دیگر اجازه دفن و خاکسپاری به بهائیان داده نشود" .

پارسال امام جمعه رفسنجان حجت الاسلام عباس رمضانی در خطبه نماز جمعه گفتند: "بهایی حق حیات ندارد چه برسد به شکایت"

آیا حق دفن اموات را نداشتن هم فتوا و خطبه ای‌ِ است جدید؟

*(خبر)

Share/Save/Bookmark

more from Mona 19
 
maziar 58

shame

by maziar 58 on

To be honest in a country with those kinds of rules and 70 million zendeh be goor who's left to complain about the rights or wrongs ?Maziar


Roozbeh_Gilani

رشد بهاييت و مسيحيت در شرق کشور

Roozbeh_Gilani



خبرآنلاين
برخی نهادها خبر از رشد سريع بهاييت در کرمان و مسيحيت در کليساهای خانگی مشهد می دهند. نهادهای فرهنگي، مذهبی و امنيتی به اين اخبار هنوز واکنش قابل اعتنايی نشان نداده اند.

بهاييت در استانهای شرق کشور، به سرعت در حال گسترش بين مردم به خصوص روستائيان است. اخباری نيز درباره گسترش مسيحيت در استان خراسان رضوی منتشر شده،

با اين حال، نهادهای فرهنگی و مذهبي، چندان نتوانسته اند در مقابل رشد اين گرايشات، کار تاثيرگذاری انجام دهند. شبکه های ماهواره ای نيز با ترتيب دادن برنامه های مناظره بين مسلمانان و بهائيان، سعی دارند چنين وانمود کنند که فرقه هايی مانند بهائيت در مقابل اسلام سخنی برای گفتن دارند.

//www.roshangari.net/as/sitedata/20110817130339/20110817130339.html


divaneh

اگر این کارها را نکنند

divaneh


خوب اگر این کارها را نکنند، چطوری بگویند که ما کون درد داریم؟


RostamZ

This is sick

by RostamZ on

I cannot even imagine what goes on in the mind of these people. So ruthless and mean. Total sickness in the core of IRI.


Amir Sahameddin Ghiassi

ایکاش بجای اینهمه دین مذهب یک کمی هم دوستی و علاقه و عشق بود

Amir Sahameddin Ghiassi


ناصر غمګین کنار بستر مادرش نشسته بود و اشګهایهایش خشګ ګردیده بود. مادر مهربانش در بستر بیماری بود و سرفه های شدیدی اورا آزار میداد.  ناصر پدرش مسلمان و مادرش بهایی بود از همان کودکی مزه تلخ دو مذهبه بودن را چشیده بود پدر متعصب ناصر به او اجازه نداده بود که در باره دیانت بهایی چیزی بداند و حالا ناصر پس از دست دادن پدر و دایی بهایی مهربانش میدید که مادرش هم دارد پرپر میشود. مام مهربان دست ناصر را ګرفت و ګفت ناصرم غصه نخور  مرا در همان ګلستان جاوید مسلمانان دفن کن برای من فرقی نمیکند  میدانم که فامیل مسلمان توو دولت اسلامی ممکن است برایت درد سر درست کنند و فعلا هم که حکومت اسلامی است و با ما بدهستند؟  ناصر از فرط خشم ګریه اش را میخورد . تنها پشت و پناهش داشت از بین میرفت و او علاوه بر غصه از دست دادن مادر غصه این را هم داشت که پیکربی جانش را چه کند؟ آن روزها به بهاییان اجازه دفن راحت نمیدادند؟