دعوت به مشاعره و کشکول ایرانی


Share/Save/Bookmark

Javad Yassari
by Javad Yassari
06-Feb-2009
 

صبر کردم تا بلکه خلقم باز شود و نشد، الا در بلاگ مشاعره که رفتم و آمدم و خواندم و کیفور شدم.  با تشکر از دوستان ادیب و مهربان که با الطافشان و اشعار تقدیمی شان به یکدیگر، باعث انبساط خاطر گشتند.  احساس می کنم با زوایای دیگری از شخصیت های یکایک دوستان آشنا شده ام و در آن زوایا، چیزی بجز مهربانی و ادب و عشق ندیده ام.

این بار شما را دعوت به مشاعره و سهیم شدن خاطرات ایرانی تان می کنم. اگر دوست داشتید با آخرین شعری که نوشته شده مشاعره بفرمایید.  اگر دوست داشتید، خاطره ای، نکته ای، چیزی بفرمایید تا گره ای بر این قالی بسیار زیبای ایرانی که نماینده و نقطه’ اشتراک همه’ ماست بزنیم.

با پسر خاله ام حسین خیلی رفیق بودم.  هم سن و هم قد و هم صحبت بودیم.  حسین نابغه بود.  همیشه شاگرد اول بود و هنرمند.  جایزه های متعددی هم در مسابقات علمی و هوش دریافت کرده بود.  مادرش، خاله نرگس، بسیار به او می بالید و همیشه در حال تعریف از عزیز دردانه اش حسین بود.  مادر بیچاره’ من هم که چیز زیادی نداشت از من بگوید، در عوض همیشه در حال شکایت از بازیگوشی و تجدیدی های من بود.  زمان می گذشت و رسیده بودیم به هفده سالگی مان.  یک روز در یک میهمانی خانوادگی، مادرم و خاله نرگس با هم حرف می زدند و ما هم در گوشه ای از اتاق مشغول به صحبت و تعریف بودیم.  صدای مادرم را می شنیدم که می گفت:  "جواد باز امسال سه تا تجدید آورده.  از صبح تا شب بیرونه و داره خیابونا رو گز می کنه.  شبها هم میره پارتی.  وقتی خونه است همیشه پای تلفنه با دخترها و وقتی نیست، همیشه دختر ها دنبالش می گردند.  نمیدونم چه آینده ای در انتظار این پسر است.  دختربازی و خیابانگردی هم که نشد کار."  خاله نرگسم هم بلافاصله شروع کرد که "عوضش حسین من همیشه داره درس می خونه.  امسال هم شاگرد اول شد.  از صبح علی الطلوع داره کتاب می خونه و مسئله’ ریاضی حل می کنه.  بهت گفتم در حوزه’ آموزش و پروش محلمون شاگرد اول شده؟  قراره بره از دست وزیر لوح تقدیر بگیره.  اصلا نه تو فکر پارتیه و نه دختر مختر.  خیلی جدیه."  وسط این حرفها یکهو حسین رو به مادرش گفت:  "مامان.  شما که این حرفها را به خاله اختر اینها میزنین، اینا فکر می کنن من دول ندارم ها!"  هیچوقت قیافه’ مادرم و مخصوصا خاله نرگس را یادم نمیرود!  دیگر هیچوقت دست به مقایسه’ من و حسین نزدند.  حسین بیست سالی هست که استاد یکی از دانشگاه های برجسته’ آمریکاست.  من هم دارم اثرات خیابان گز کردن و دختر بازی کردن را در این سالهای زندگیم تجربه می کنم.

این هم شعر آغازین:

ای خدا این وصل را هجران مکن

                                   سرخوشان عشق را نالان مکن

باغ جان را تازه و سر سبز دار

                                  قصد این مستان و این بستان مکن

چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن

                                  خلق را مسکین و سرگردان مکن

بر درختی کآشیان مرغ تست

                                  شاخ مشکن مرغ را پران مکن

جمع و شمع خویش را برهم مزن

                                 دشمنان را کور کن شادان مکن

گرچه دزدان خصم روز روشنند

                                 آنچه می خواهد دل ایشان مکن

کعبه اقبال این حلقه ست و بس

                                 کعبه اومید را ویران مکن

نیست در عالم ز هجران تلخ تر

                                 هر چه می خواهی کن ولیکن آن مکن

 

                                                                               (مولوی)

نفر بعدی، لطفا نون.  آخر هفته’ قشنگ و پر از شعر و خاطره ای داشته باشید.  ج.ی.
 

 


Share/Save/Bookmark

more from Javad Yassari
 
Javad Yassari

بانو آزاده، نوبت شماست

Javad Yassari


لطفا میم عنایت بفرمایید.


Moorche

    ما ز

Moorche


 

 

ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سوری جان نکش منو خودم میمرم از خنده واز دست خودم که چطور ت را نون دیدم.

 

 

مورچهً فرنگی


Javad Yassari

بانو مورچه نوبت شماست.

Javad Yassari


میم بدهید تا آزاده خانم پی بگیرند.


Souri

lotafan "Ye" bedid

by Souri on

همراه خوب من
از پله های بلند غرورت
بگیر دست مرا
تا قلب شب بشکافیم
و با ردای سپیده
به رقص برخیزیم

Golsorkhi


Javad Yassari

سوری خانم، من به این آسانی کفری نمیشوم!

Javad Yassari


فقط در پست های سیاسی آن هم بعد از دیدن بلاهت و بد دلی.  همین و بس!  اینجا ماوای من است!


Javad Yassari

عیبی ندارد. درستش می کنیم. سوری خانم ه عنایت بفرمایید

Javad Yassari


دیدم اتاق در هم و مغشوش است

در پای من، کتاب تو افتاده

سنجاق های گیسوی من آن جا

بر روی تخت خواب تو افتاده

("گره" از فروغ فرخزاد)


Souri

I think Mr Yassari

by Souri on

will get very "kofri" az dast ma tonight:O)) We have never been so much unorganized...! this was again Mr. Yassari's turn


Moorche

I am sorry

by Moorche on

 

تیر روانه می​رود سوی نشانه می​رود
ما چه نشسته​ایم پس شه ز شکار می​رسد

 

 

 


Azadeh Azad

The whole poem

by Azadeh Azad on


ناخدایی که فراموش کند سکان را نگهدارد

چگونه رهسپار جزیره ای شود

که دفینه اش تو باشی

برافراشتن پرچمی که دو تکه استخوان و جمجمه ای بیش نیست

چگونه نشان فتح سرزمینی گمشده خواهد بود

تا چقدر طول بکشد ملاحان

اقیانوس ها رابه رودخانه برگردانند

تو به خاطر چه کسی

روی عرشه ماهی های کوچک بالا بیاوری

وقتی ملوان تو خودش را

با طناب پرچم از دکل آویخته است


Azadeh Azad

Te

by Azadeh Azad on

تو به خاطر چه کسی

روی عرشه ماهی های کوچک بالا بیاوری

وقتی ملوان تو خودش را

با طناب پرچم از دکل آویخته است


Moorche

Merci Aazadeh Jaan

by Moorche on

 

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

 

 

مورچهً فرنگی


Javad Yassari

بانو مورچهء فرنگی

Javad Yassari


نوبت شماست با ت


Souri

Me again :O)) sorry ! inam "mim"

by Souri on

مرا گفتی دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد اینک در کنارت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست


Javad Yassari

با تشکر از آزاده خانم. لطفا میم سوری خانم

Javad Yassari


تا که بدیدم قدحش سردهء اوباش منم

تا که بدیدم کلهش، بی دل و دستار شدم

(مولانا)


Souri

Sorry I got lost in ..."T"

by Souri on

تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در برم بی تابه امشب

Kasraaee


Azadeh Azad

Nice verses, Baanou Mourche Farangi :-) Te please

by Azadeh Azad on

بودن یا نبودن
سهراب مسئله این است نه کرکسی که در قفس نیست !قفس چیست؟در آزادی نیست ؟خود آزادی قفس نیست؟
مسئله باز کردن در کمپودی ست که نیست!
مسئله تراﮊدی املتی ست آنهم نجنبی نیست !
تراﮊدی سر به نیست کردن ما مسئله نیست؟
مسخره نیست؟

M. Qolami-pour


Moorche

    در هوایت

Moorche


 

 

در هوایت بی​قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب

 

مورچهً فرنگی


Javad Yassari

نوبت بانو مورچه است

Javad Yassari


و بعد از ایشان آزاده خانم


Souri

"vav" for Mrs yassari

by Souri on

و بدینسانست
که کسی می میرد
و کسی می ماند
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد

Frough


Moorche

I am sorry

by Moorche on

 

Souri Jaan......got it.

 

 

مورچهً فرنگی


Moorche

  من تو را

Moorche


 

من تو را مشغول می​کردم دلا
 

یاد آن افسانه کردی عاقبت

 

مورچهً فرنگی


Javad Yassari

سوری خانم لطفا واو عنایت بفرمایید

Javad Yassari


ما در این گفتگو که از یک سو

شد ز ناقوس این ترانه بلند:

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو

(هاتف اصفهانی)


Souri

Mourche jan

by Souri on

It wasn't your turn. It was Mr Yassari's turn.

Remember? Me, you, Mrs AZAD, and Mr Yassari


Moorche

Salam Bar Aazadeh- e Aziz

by Moorche on

 

 در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت

 

 

مورچهً فرنگی


Souri

Thank you Mouche jaan

by Souri on

nazar lotf shomaast.

but where are the other friends? I miss Nazy jan and Mona jan and Mehman and all others....what happens? Everybody is out tonight?


Azadeh Azad

Meem please!

by Azadeh Azad on

مِن قلبی قریب

به قلب و روحم نزدیک باشی

مین غیرک صارلو سنین

چه کسی غیر از تو در این سالها

مدّوبني بالحنین

مرا در مهربانیش آب کرد

یا حیاتی

ای هستی من

حَبّیتک حبّ کبیر

تو را با عشقی بی انتها پرستیدم


Moorche

Souri Jaan you are too cute....in T ham vase shoma

by Moorche on

 

 

تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

 

مورچهً فرنگی


Souri

Good Idea :O)) inam "mim"

by Souri on

من پریشان دیده می دوزم بر او
بی صدا نالم که : اینست آنچه هست
خود نمیدانم که اندوهم ز چیست
زیر لب گویم : چه خوش رفتم ز دست
همزبانی نیست تا برگویمش
راز این اندوه وحشتبار خویش
بیگمان هرگز کسی چون من نکرد
خویشتن را مایه آزار خویش
از منست این غم که بر جان منست
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست

Frough


Azadeh Azad

Here is Alef. De please!

by Azadeh Azad on

از هر کجای این پنجره که بی افتم

رد پای ابری ات

در سایه ام جا می ماند

با تو پیر می شوم

دیگر از پنجره نگو

این سقوط های آزاد گاهی تهوع آورند

گاهی آدمی از سایه پنجره هراس دارد.


IRANdokht

Thank you

by IRANdokht on

ba ejazatoon I will read your great inputs and enjoy your beautiful pieces in silence. Thanks for the tea moorche jan! how sweet of you :0)

IRANdokht