به یاد جناب یساری - دعوت به مشاعره

به یاد جناب یساری - دعوت به مشاعره
by capt_ayhab
01-May-2010
 

دم ده و عشوه ده‌ای دلبر سیمین بر من
که دمم بی‌دم تو چون اجل آمد بر من

دل چو دریا شودم چون گهرت درتابد
سر به گردون رسدم چونک بخاری سر من

خنک آن دم که بیاری سوی من باده لعل
بدرخشد ز شرارش رخ همچون زر من

زان خرابم که ز اوقاف خرابات توام
در خرابی است عمارت شدن مخبر من

شاهد جان چو شهادت ز درون عرضه کند
زود انگشت برآرد خرد کافر من

پیش از آنک به حریفان دهی‌ای ساقی جمع
از همه تشنه ترم من بده آن ساغر من

بنده امر توام خاصه در آن امر که تو
گوییم خیز نظر کن به سوی منظر من

هین برافروز دلم را تو به نار موسی
تا که افروخته ماند ابدا اخگر من

من خمش کردم و در جوی تو افکندم خویش
که ز جوی تو بود رونق شعر تر من


Share/Save/Bookmark

Recently by capt_ayhabCommentsDate
Grandeur of Kiani Crown.
10
May 07, 2010
Happy Mothers Day
-
May 07, 2010
Why Do I Think the Military Strike on Iran is Imminent!
19
May 06, 2010
more from capt_ayhab
 
capt_ayhab

"ا" برای اوحدی مراغه‌ای

capt_ayhab


امروز جفا نمی‌کند کس

در شهر مگر تو می‌کنی بس

در دام تو عاشقان گرفتار

در بند تو دوستان محبس

یا محرقتی بنار خد

من جمرتها السراج تقبس

صبحی که مشام جان عشاق

خوشبوی کند اذا تنفس

استقبله و ان تولی

استأنسه و ان تعبس

اندام تو خود حریر چینست

دیگر چه کنی قبای اطلس؟

من در همه قولها فصیحم

در وصف شمایل تو اخرس

جان در قدمت کنم ولیکن

ترسم ننهی تو پای بر خس

ای صاحب حسن در وفا کوش

کاین حسن وفا نکرد با کس

آخر به زکات تندرستی

فریاد دل شکستگان رس

من بعد مکن چنان کزین پیش

ورنه به خدا که من ازین پس

بنشینم و صبر پیش گیرم

دنبالهٔ کار خویش گیرم

 

سعدی 

 

-YT 


capt_ayhab

"دال" برای مولانا

capt_ayhab


در عهد تو‌ای نگار دلبند

بس عهد که بشکنند و سوگند

دیگر نرود به هیچ مطلوب

خاطر که گرفت با تو پیوند

از پیش تو راه رفتنم نیست

همچون مگس از برابر قند

عشق آمد و رسم عقل برداشت

شوق آمد و بیخ صبر برکند

در هیچ زمانه‌ای نزادست

مادر به جمال چون تو فرزند

با دست نصیحت رفیقان

و اندوه فراق کوه الوند

من نیستم ار کسی دگر هست

از دوست به یاد دوست خرسند

این جور که می‌بریم تا کی؟

وین صبر که می‌کنیم تا چند؟

چون مرغ به طمع دانه در دام

چون گرگ به بوی دنبه در بند

افتادم و مصلحت چنین بود

بی‌بند نگیرد آدمی پند

مستوجب این و بیش ازینم

باشد که چو مردم خردمند

بنشینم و صبر پیش گیرم

دنبالهٔ کار خویش گیرم

سعدی 

 

-YT 


capt_ayhab

آنچنان کز

capt_ayhab


آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا

از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا

آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است

آنچه از عمر سبک‌رفتار می‌ماند به جا

کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی

در کف گلچین ز گلشن، خار می‌ماند به جا

جسم خاکی مانع عمر سبک‌رفتار نیست

پیش این سیلاب، کی دیوار می‌ماند به جا؟

هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست

وقت آن کس خوش کزو آثار می‌ماند به جا

زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل

از شمار درهم و دینار می‌ماند به جا

نیست از کردار ما بی‌حاصلان را بهره‌ای

چون قلم از ما همین گفتار می‌ماند به جا

عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور

برگ صائب بیشتر از بار می‌ماند به جا

صائب تبریزی

 

-YT 


capt_ayhab

Lets start with D

by capt_ayhab on

دانسته‌ام غرور خریدار خویش را

خود همچو زلف می‌شکنم کار خویش را

هر گوهری که راحت بی‌قیمتی شناخت

شد آب سرد، گرمی بازار خویش را

در زیر بار منت پرتو نمی‌رویم

دانسته‌ایم قدر شب تار خویش را

زندان بود به مردم بیدار، مهد خاک

در خواب کن دو دیدهٔ بیدار خویش را

هر دم چو تاک بار درختی نمی‌شویم

چو سرو بسته‌ایم به دل بار خویش را

از بینش بلند، به پستی رهانده‌ایم

صائب ز سیل حادثه دیوار خویش را

صائب تبریزی

 

-YT 


Noosh Afarin

دلبرا، در دل

Noosh Afarin


دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟  
کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟
 
بر درت سگ وطنی دارد و ما را نه، که چه؟  
به سگانت نظری هست و بمانیست چرا؟
 
هر که قتلی بکند کشته بهایی بدهد
تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟
 
خون من ریزی و چشم تو روا می‌دارد  
بوسه‌ای خواهم و گویی که: روانیست، چرا؟
 
شهریان را به غریبان نظری باشد و من 
 دیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟
 
من و زلف تو قرینیم به سرگردانی
من ز تو دورم و او از تو جدا نیست چرا؟
 
دیگران را همه نزدیک تو را هست و قبول
اوحدی را ز میان راه وفا نیست چرا؟ 

اوحدی مراغه‌ای

 

 

 

 

 

 


Noosh Afarin

محاکمه آدم توسط خدا

Noosh Afarin


 

                 

 

 

 

 

 

 


Noosh Afarin

   امسال

Noosh Afarin


 

 امسال بلبلان چه خبرها همی ‌دهند 
 یارب به طوطیان چه شکرها همی‌ دهند 
در باغ‌ها درآی تو امسال و درنگر  
کان شاخه های خشک چه برها همی ‌دهند 
مقراض در میان نه و خلعت همی ‌برند  
وان را که تاج رفت کمرها همی ‌دهند 
بی منت کسی همه بر نقره می‌زنند  
بی زحمت مصادره زرها همی‌دهند 
هر دل که تشنه‌ست به دریا همی‌برند  
وان را که گوهرست گهرها همی‌دهند 
این تحفه دیده‌اند که عشاق روزگار  
تا برشمار موی تو سرها همی‌دهند 
این نور دیده‌اند که دیوانگان راه  
سودا همی‌خرند و هنرها همی‌دهند
مولانا

 

 

 

 

 


Noosh Afarin

  در مجالی كه

Noosh Afarin


 


در مجالی كه برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه ای ميسازيم
كه در آن همواره اول صبح                                           
به زبانی ساده
مهر تدريس كنند،
و بگويند خدا
خالق زيبايی
و سراينده عشق
آفريننده ماست.

مهربانيست كه ما را به نكويی
دانايی
زيبايی
و به خود ميخواند
جنتي دارد نزديك، زيبا و بزرگ
دوزخي دارد- به گمانم
كوچك و بعيد
در پی سودا نيست
كه ببخشد ما را
و بفهماندمان،
ترس ما بيرون از دايره رحمت اوست

در مجالی كه برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه ای ميسازيم
كه خرد را با عشق
علم را با احساس
و رياضي را با شعر
دين را با عرفان
همه را با تشويق تدريس كنند

لای انگشت كسی
قلمی نگذارند
و نخوانند كسی را حيوان
و نگويند كسی را كودن
و معلم هر روز
روح را حاضر و غايب بكند
و به جز ايمانش
هيچكس چيزی را حفظ نبايد بكند
مغزها پرنشود چون انبار
قلب خالی نشود از احساس
درس هايی بدهند
كه به جای مغز، دلها را تسخير كند.

از كتاب تاريخ
جنگ را بردارند
در كلاس انشاء
هر كسی حرف دلش را بزند
غيرممكن، را از خاطره ها محو كنند
تا، كسی بعد از اين
باز همواره نگويد: «هرگز»
و به آسانی همرنگ جماعت نشود.

زنگ نقاشی تكرار شود
رنگ را در پائيز تعليم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگی را در رفتن و برگشتن
از قله كوه
و عبادت را در خدمت خلق
كار را در كندو
و طبيعت را در جنگل و دشت.

مشق شب اين باشد
كه شبی چندين بار
همه تكرار كنيم:
عدل
آزادی
قانون
شادی...
امتحانی بشود
كه بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ايم.

در مجالی كه برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه ای ميسازيم
كه در آن آخر وقت
به زبانی ساده
شعر تدريس كنند
و بگويند كه تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما.

مجتبی کاشانی

 

 

 

 

 


Noosh Afarin

حاصل مرا چو

Noosh Afarin


حاصل مرا چو بلبل مستی ز گلشنیست
چون بلبلم جدایی گلزار می‌کشد 

  
کاپیتان جان؛ خوشحالم دوست داشتید،و متشکر از محبت شما.

                         

 

 

 

 

 

 


maziar 58

shour

by maziar 58 on

Red wine khan by that title I was hoping for a googoosh song,but the shour music was also a joy to listen to thanks regardless.       Maziar


capt_ayhab

هر چند عمر شوم

capt_ayhab


هر چند عمر شوم تو اي نابكار شب

بر ما گذشت تلخ‌تر از صد هزار شب

من، با يقين روشن،

 بيدار، پايدار

تا بانگ احتضار تو هستم در انتظار

آغوش باز كرده سوي آسمان صبح.

فريدون مشيری

 

-YT 


Red Wine

ای چراغ هر بهانه

Red Wine


شعر من رنگ چشاته
رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم
رنگ زرد کهربایی
من و گنجشکای خونه
دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه


capt_ayhab

بانو نوش آفرین، و سروران گرامی‌

capt_ayhab


واقعا چه سرودههای زیبا و دلنشینی لطف فرمودید

 

-YT 


capt_ayhab

با درود و پوزش فراوان از تاخیر

capt_ayhab


 

تا سحر از پشت ديوار شب،

اين ديوار ظلمت‌پوش

دم ‌به دم پيغام سرخ مرگ

مي‌رسد برگوش.

 

من به خود مي‌پيچم از پژواك اين پيغام

من به دل مي‌لرزم از سرماي اين سرسام

من فرو مي‌ريزم از هم.

 

مي‌شكافد قلب شب را نعرة رگبار

مي‌جهد از هر طرف صدها شهاب سرخ، زرد

وز پي آن ناله‌هاي درد

 مي‌پيچد ميان كوچه‌هاي سرد

 

زير اين آوار

تا ببينم آسمان، هستي، خدا

 خوابند يا بيدار

چشم مي‌دوزم به اين ديوار

اين ديوار ظلمت‌پوش

وز هجوم درد

مي‌روم از هوش

 

آه!
آنجا:

هر گلوله مي‌شود روشن

يك ستاره مي‌شود خاموش

فريدون مشيری

-YT 


Noosh Afarin

نون برای شما

Noosh Afarin


 

ناگه ز درم درآمد آن دلبر مست 
 جام می لعل نوش کرده بنشست 
از دیدن و از گرفتن زلف چو شست  
رویم همه چشم گشت و چشمم همه دست 

 

 

 

 

 


Mehman

دود سیگار برگ

Mehman


 

ایستِ ماشینْ

کنار ِ سبزْ پارکِ بهاری،

آتش ِ سیگار برگ،

آهنگِ "سایه به سایهٴ" احسان،

عمیقْ پُکهای ِ سخت

به نرمْ سیگار برگ.  

 

 بالا می رود

چرخانْ دودِ غلیظ ،

خوشبو دودِ پُرْ بارْ،

خُماری و

شیرینْ مستی ِ خیالْ ،

عمیق پُک های پی در پی،

لغزش ِ چرخان ِ دودْ

می تنَد دود

می دود دود

در اتاقک ماشین.

 

(بخشی از شعر)


Noosh Afarin

ت - خدمت شما

Noosh Afarin


 

تن همه جان گشت چو او باز به دل کرد نظر  
باخته شد در نظری آن تن جان گشته‌ی ما 

گرچه گران بار شدیم از غم آن ماه ولی  
هم سبک انداخته شد بار گران گشته‌ی ما
 
دیده‌ی گریان به دلم فاش همی گفت خود این:  
کاتش غم زود کشد اشک روان گشته‌ی ما
 
پیر خرد گرد جهان گشت بسی در طلبش  
هم به کف آورد غرض پیر جهان گشته‌ی ما 

نفس بفرمود بسی، من ننشستم نفسی  
تا همگی سود نشد سود زیان گشته‌ی ما 

ضامن ما در غم او اوحدی شیفته بود  
این نفس از غم برهد مرد ضمان گشته‌ی ما 


 اوحدی مراغه‌ای

 

 

 

 

 


Mehman

نون تافتون

Mehman


 

ناگهان برخاست بانگی از کویر

پس بیامد باد گرمی چون حریر

 

روی گرداندم من آنگه سوی دشت

پُشت کردم بر عجوز و بر درخت

 

(دو بیت بالا بخشی از یک ماجراست)

 

 


Noosh Afarin

نون خدمت شما

Noosh Afarin


 

مهمان گرامی، میدونستم که واو رو تهیه میکنید، خیلی ممنون از حسن نظر شما، دانش که چه عرض کنم .... ولی کمی از هوش هنوز باقی مانده اما باهوشتر نیستم.

 


نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی  
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا 

نور تویی سور تویی دولت منصور تویی  
مرغ کُه طور تویی خسته به منقار مرا
 
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
 قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
 
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی  
روضه اومید تویی راه ده ای یار مرا 

روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی 
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا 

دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی  
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا

 

 

 

 

 

 


Mehman

سختی واو یابی!

Mehman


واو ندارم به جز آن وانگهی
دفتر شعرم ز وصالش تهی

نون بجویم ز تو نوش آفرین
دانش و هوشت ز همه برترین


Noosh Afarin

کاپیتان جان؛

Noosh Afarin


 

این نیز تقدیم به شما.

 

 

 


Noosh Afarin

مهمان گرامی الف از مولای رومی

Noosh Afarin


 

 

آن یکی می‌گفت اشتر را که هی
 از کـجا می‌آیی ای فرخــنــده پی؟

گفت از حمـام گـــرم کــــوی تو 
گفت خــود پیداست از زانوی تو!

 

 

 

 


Noosh Afarin

شازدهء جان؛

Noosh Afarin



از دیدن شما در این بلاگ بسیار خوشحال شدم. این بلاگ اصلاً به شخص یا اشخاص بخصوصی تعلق ندارد، متعلق به تمام دوستانیست که تمایل به شرکت در انرا دارنند، هر چه تعداد بیشتر باشد، کیفیتش بیشتر خواهد بود. این کلیپ تقدیم به شما که میدونم  مثل خیلیها بیقرارید.

 

 

 

 


Noosh Afarin

درود بر آقای یساری گرامی؛

Noosh Afarin


 

 

امیدوارم که جان و جسمتان سلامت باشد. حال و روز خیلی از ماها هماند شماست، و هر کدام از ما راهی برای (کوپ) کردن با ناهنجاریهای زمان را پیدا میکنیم. دلم از درد وطن کاسهء خون است، ولی توام با امید برای فردائی بهتر از دیروز و امروز. باید با جمهوری دیکتاتوری خفقان که شلاق نامردیش را بر تن مردم درون مرز میزند، و موجب آشفتگی و اضطراب ایرانیان برون مرز میشود، مقابله کرد. هر کدام از ما عزیزانی در ان آب و خاک داریم که درد و رنجشان موجب درد و رنج و احساس ضعف و ناتوانی ما میشود. آیا این همان چیزی نیست که دیکتاتور زمان میخواهد!؟ در همین سایت، مدافعان خون و کشتار و خفقان که کار اربابانشان را توجیه میکنند را شاهد هستیم.
 چگونه میتوان در مقابل  رفتار خوشونت گرایی دولت دیکتاتوری ایران تعادل خود را حفظ کرد!؟ تنها راهی که بمن کمک میکند، داشتن امید و بعد همکاری با بعضی از سازمانهای غیر انتفاعی، و در وقت هجوم و فشار افکار ناراحت کننده بر ذهنم، بیش از پیش برای آرامش خاطر به سراغ کتابهای اشعار میروم. هارمونی « ایرانین دات کام» ظرف چندین ماه گذشته بر هم ریخته شد، امیدوارم که بزودی زود بر سر دل و دماغ امده و با این بلاگ و بلاگهای آرامش بخش همکاری کنید.

 

 

 

 


Noosh Afarin

Dear MM,

by Noosh Afarin on

 

ام ام گرامی؛
از انجایی که تا حال کسی مرا (NA) خطاب نکرده بود، متوجه کامنت شما نشدم، دو زاریم خیلی کج بود. بابت این کجی عذر میخوام .... و خوشحالم که کلیپ چی بگم بانو مرضیه رو دوست داشتید.

 

 

 

 

 

 


capt_ayhab

بامداد همه خوش

capt_ayhab


بامداد همه خوش

سپاس فراوان برای چکامهای زیبا. به روح خسته این دریا نورد پیر شادی و
صفا دادید

 

-YT 


Mehman

ت

Mehman


 

تهمتن به یک ماه سازد سپاه

شود سوی هاماوران با سلاح

 

پس آنگه بود گاه پیکار ما

همه رزم و یورش بود کار ما

 

 


Souri

Mr Yassari/Shazdeh

by Souri on

Salam be aghaye Yassari aziz. cheshm ma roshan. It's always a delight to see your beautiful avatar. A sweet reminder of the good old time. Wish you a very great and happy Persian year of 1389.

Shazdeh: The poem you just posted below, was the first thing I've read this morning. It brought to me a very great poetic sense of love. As you know how much I love Sayeh's poems and especially that one, from which I have a nostalgic memory. Thank you so much for having brighten my day.


Darius Kadivar

Mai 68 Slogan ...

by Darius Kadivar on

To Whom it may Concern ... 

If concerned that is ...

//www.youtube.com/watch?v=ht5l_CiZazI

Complete List of Mai 68 Slogans Here


Shazde Asdola Mirza

به مشاعره نمی‌شه نه گفت

Shazde Asdola Mirza


اما وسط مبادله نوشین خانم و جناب کاپیتان هم نمیدوم. در عوض، با ادای احترام، به استقبال شعر زیبای خود بلاگ میروم.

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست