تگزاس ایران نمیشه


Share/Save/Bookmark

aboli_moezzi
by aboli_moezzi
21-Apr-2010
 

من میترسم. میترسم یه شب شرجی زده، یه نرخر تگزاسی جلومو ته یه کوچه بگیره و خلاصم کنه. من از مُردن نمیترسم. ولی میترسم با این دوستایی که من دارم، کارم به قبرستون ارمنی ها بکشه و شهرداری بی غسل و صلوات، بی خبر از این و اون ببره و ته خاکستون بیکسا دفنم کنه. می ترسم شیش نفر نباشه بره زیر تابوتم. میترسم به لپام سرخاب بکشن و شبیه دلقک های سیرک بشم. طفلی ننم! اگه اینجا توی غربت مُردم، بهش نگید. میدونم دلش میترکه. آخه هنوز ایران جماعت یه خورده معرفت دارن. ایران مث تگزاس نیس! بگید ازش خبری نداریم. ولی انگار حالش بد نیس. بهش نگید من غزل رو خوندم. شاید به امید برگشتن من چن سال بیشتر عمر کنه. کاش همین الانه جلوم نشسته بود و می پریدم و دستاشو می بوسیدم. از همون بچگی ها میخواستم بذارمش روی دوشم و ببرمش کربلا. مرده شور بعثی ها رو ببره که کربلا هم نذاشتن. آره آره! همین خوبه. میگم تقصیر بعثی ها بود نتونستم ببرمش کربلا. شاید هم تقصیر تگزاسی ها باشه. سی ساله یه بوی نون وایی به دماغم نخورده. اینجا همش شیشه و کانکریت و غربته. وختی بارون میاد میرم توی حیاط بوی کاه گل بشنفم. اگه الان یه اره و یه تیشه دستم بود، تموم درختای سدر حیاطم رو از ریشه میزدم. هیشکی نمیاد بشینه یه چای پر رنگ واسش بریزم. خودی ها هم  دیگه خارجی شدن. همه شون " کات آف تایم" دارن. اینجا جرئت نمیکنی به کسی بعد از هشت زنگ بزنی. خراب بشه این ولایت که جماعت چهارشنبه سوری هاش رو جمعه میگیرن و سیزده به در شده بیست و یکم به در. همش تقصیر تگزاسه. کار کار تگزاسی هاست!


Share/Save/Bookmark

more from aboli_moezzi
 
Paidar Iran

Aboli Joon ...

by Paidar Iran on

نگران نباش. كارش يك بليط است. كمتر از بيست و چهار ساعت بعد توى خونه خودت تو ايران هستى و تا دلت بخواد نه نه ات برات چايى پر رنگ ميريزه و بوى كاه گل به دماغت ميرسه.

موفق باشى.