از شاهزاده رضا پهلوی تا ظهور مهدی موعود

کلید نجات ما در مشارکت همه ماست


Share/Save/Bookmark

از شاهزاده رضا پهلوی تا ظهور مهدی موعود
by LawdanBazargan
13-Oct-2012
 

در افسانه های کودکان مانند "سیندرلا" ، "زیبای خفته"، "سفید برفی" و ... همیشه شاهزاده ای سوار بر اسب سفید آمده و "دختر جوان دربند" را نجات داده، و پس از آن، تا ابد با هم، در خوشی و خرمی زندگی می کنند. نکته کلیدی در همه این داستانها، ناتوانی و درماندگی افراد داستان است که یا خوابند، یا طلسم شده و قدرت انجام کاری را ندارند. آنان نیازمند یک "ناجی افسانه ای" هستند که یک تنه، مشکلات را کنار زده، دیوها و اژدها ها را از بین برده، راه های صعب العبور را طی کرده، اسیران را آزاد کرده و شادی و شادکامی را، برای همه به ارمغان بیاورد.

متاسفانه ما ایرانی ها این داستانها را باور کرده و قرنها است که همه نشسته ایم به انتظار یک "ناجی افسانه ای"، یک "شاهزاده سوار بر اسب سفید"، یک "امام زمان ته چاه"، یک "قدر قدرت" که بیاید و شر دولت های استبدادی را از سر ما کنده، و ما را به آزادی و دموکراسی رهنمون شود. ما هم در کناری بایستیم و زیر پایش گل بریزیم، برایش کف بزنیم، هورا بکشیم و یا دعاهای خیر خودمان را بدرقه راهش کنیم. وقتی که به رسانه ها و سایت های هواداران شاهزاده رضا پهلوی سر می زنی، همه صحبت ها این است که "تنها راه نجات ما استفاده از چهره کاریزماتیک شاهزاده و جلو انداختن او است." یا اینکه "چه کسی از شاهزاده بهتر؟ ایشان چند تا زبان صحبت می کنند، خلبان هستند و همه ایشان را می شناسند." و یا "شاهزاده رضا پهلوی، سرمایه ملی ما هستند." به رسانه های اصلاح طلبان که می روی، همه صحبت ها این است که "اگر آقای هاشمی رفسنجانی وارد گود بشود، ما از این بحران بیرون خواهیم رفت."، "کافی است که مدیریت کشور را بدهیم به دست همان عزیزانی که در طول ۸ سال جنگ تحمیلی، کشور را مدیریت کردند، همه مشکلات حل است."، "اگر آقای خاتمی، بزرگان کشور را دور هم جمع کند، راه حلی برای مقابله با تحریم ها پیدا خواهد کرد."، و البته نباید "یا حسین، میر حسین" ی ها را فراموش کرد. آنها هم می گویند که " گره کار ما فقط به دست آقایان موسوی و کروبی باز خواهد شد." سازمان مجاهدین هم تقریبا ۲۰ سال پیش "از طرف شورای ملی مقاومت، خانم مریم رجوی را بعنوان رئیس جمهور دوران انتقال بعد از سقوط جمهوری اسلامی برگزیده" و در طول این سالها هم هرگز به فکر رای گیری و یا نظر خواهی از دیگران، در باره این انتخاب نیفتاده است. عده کثیری از ایرانیان هم، که نه سلطنت طلب هستند، نه اصلاح طلب، و نه مجاهد، کاسه چه کنم، چه کنم، به دست گرفته اند و همیشه سوالشان این است که چه کسی می تواند ما را نجات بدهد؟

کلید نجات ما در مشارکت همه ما در مسائل سیاسی و اجتماعی کشورمان است. تا وقتی که منتظر یک "ناجی افسانه ای" هستیم، وضعیت ما به همین منوال است. به سال ۵۷ فکر کنید. می گفتیم، "دیو چو بیرون رود، فرشته در آید". فرشته ای که عکسش را در ماه دیده بودیم، چنان دماری از ما در آورد، که اکنون، عده ای از ما به دنبال خاندان همان دیو افتاده ایم. آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را "افراد" برای ما به ارمغان نمی آورند، بلکه نتیجه فعالیت "مردم" کشورها است. ما باید از کنار گود بلند شده و همه گی به داخل آن وارد شده و وظیفه شهروندی و میهن پرستی خود را انجام بدهیم. باید فعالیت کنیم، بخوانیم، بنویسیم، مطالب دیگران را نقد و بررسی کنیم. نهاد های مدنی و رسانه های مستقل ایجاد کنیم. احساس مسئولیت کرده و از فعالان سیاسی حمایت کنیم. سیاست مداران را پاسخگو کنیم. اجازه ندهیم که عده ای، برای ما ادای "روشنفکر" و "نخبه بودن" در بیاورند. نخبه گان ما باید بوسیله خود ما، و از میان خود ما انتخاب شده و برکشیده شوند. کسی که با "دکتر مصدق" سلام و علیک داشت، لزوما "نخبه و ملی" نیست. کسی که "پروفسور بود و یا دکترا" داشت، لزوما "آدم با سوادی" نیست، باید دید تخصص او چی است و آیا در زمینه تخصصی خود صحبت می کند تا نه؟ کسی که کتاب نوشت و مقاله منتشر کرد، لزوما "آدم فهمیده ای" نیست، باید دید محتوی کتاب ها و مقالات او چی است. کسی که زندان رفت و شکنجه شد، لزوما "آدم آزادی خواهی" نیست. باید اول دید افراد برای چه مبارزه می کنند؟ حرفشان چی است؟ چه خواسته هایی دارند؟ برای رسیدن به این خواسته ها چه اصولی را دنبال می کنند و چه اصولی را حاضرند زیر پا بگذراند؟

بعنوان مثال، آقای مهدی بازرگان از نوجوانی تا زمان مرگش در۸۷ ساله گی، سرگرم مبارزه بود. از او بیش از ۳۵۰ کتاب، مقاله و سخنرانی به جا مانده است. اما چه فایده؟ او همه زندگی خود را وقف ایجاد یک خلافت اسلامی، یک حکومت دینی و دخالت امور ماوراء الطبیعه، در زندگی انسانی و این جهانی کرد. فهرست بعضی از آثار او به این شرح است؛ "جن و انس، آموزش تعالیم دینی، آموزش قرآن، از خدا پرستی تا خود پرستی، اسلام جوان، اسلام مکتب مبارز و مولد، انتظارات مردم از مراجع، انسان وخدا، باد و باران در قرآن، بعثت و ایدئولوژی، بعثت و تکامل، پراگماتیسم در اسلام، تبلیغ پیامبر، خدا در اجتماع، خداپرستی و افکار روز، علی و اسلام، مسئله وحي، مطهرات در اسلام، نماز، یادداشتی از سفر حج، و ... چنین مردی، با چنین افکاری، جز "نظام جمهوری اسلامی ایران" چه ارمغانی می توانست برای ما داشته باشد؟

یکی از ستون های دین شیعه، باورمندی به امام غایب است. مطابق متون شیعه، امام دوازدهم از انظار غایب شده و در روز ظهور، سوار بر اسب و در رکاب یارانش آمده و کفار را کشته، و تا زین اسبش، دنیا را خون گرفته و پس از آن عدل و داد در همه جا برقرار خواهد شد. احمدی نژاد، که مانند بقیه رئیس جمهورهای قبلی نظام اسلامی ایران، در کمال بیکفایتی و بی لیاقتی، دردوران ۸ سال ریاست جمهوری اش موفق شد تورم را بطور سرسام آوری افزایش داده، همان اندکی را هم که از صنایع و کشاورزی کشور باقی مانده بود، به نابودی کشانده، و موج سرکوب و فشار بر مردم را بیشتر کند، در آخرین نطق خود در سازمان ملل از "آمدن مهدی" بشارت داد. او که کوچکترین طرح و برنامه ای برای مهار کردن تورم، مقابله با سقوط ارزش ریال در برابر دلار، تحریم ها و نغمه های جنگ ندارد، همه چیز را به ظهور حضرت مهدی حواله کرد. او گفت:

خداوند وعده داده است که مردی از جنس مهربانی، عاشق مردم و عدالت گستر مطلق و انسان کامل حضرت مهدی(عج) به همراه حضرت مسیح (ع) و صالحان میآید و با بهره گیری از ظرفیت های وجودی مردان و زنانِ شایسته همه ملت ها، جامعه بشری را در رسیدن به آرمانهای با شکوه و جاودانه اش راهبری خواهد کرد. ظهور منجی ... آغاز استقرار صلح و امنیت پایدار و زندگی واقعی است. آمدن او پایان ظلم، بداخلاقی، فقر و تبعیض و آغاز عدالت و عشق و همدلی است... مهدی موعود (عج) می آید تا بازدودن پرده های جهل، خرافه و تعصب و گشودن دروازههای علم و آگاهی، دنیایی سرشار از دانایی بر پا کند ... او می آید تا مهربانی و امید و آزادی و کرامت را به همه انسانها هدیه کند...

جالب اینجا است که کسی که از "ظهور امام ته چاه" بشارت می دهد، نظرش این است که "مهدی موعود" می آید تا " بازدودن پرده های جهل، خرافه و تعصب و گشودن دروازه های علم و آگاهی، دنیایی سرشار از دانایی بر پا کند". معلوم نیست که چرا "احمدی نژاد ها" از همین امروز جهل، خرافه و تعصب را بکنار نگذاشته و درک نمی کنند که "کسی از عالم غیب" نخواهد آمد.

زنده یاد "فروغ فرخزاد" در قسمتی از شعر "کسی که مثل هیچ کس نیست" می گوید:

من خواب دیده ام که کسی می آید...
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست...
مثل مادر نیست...
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر است...
و می تواند
تمام حرف های سخت کلاس سوم را
با چشم های بسته بخواند..
و می تواند از مغازه سید جواد
هر چقدر که لازم دارد جنس بگیرد...
کسی می آید
کسی که دلش با ماست، در نفسش با ماست
در صدایش با ماست
کسی که آمدنش را
نمی شود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت...
کسی از باران، از صدای شرشر باران
از میان پچ و پچ گل های اطلسی
کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش بازی می آید
و سفره را می اندازد
و نان را قسمت می کند
و پپسی را قسمت می کند
و باغ ملی را قسمت می کند...
و شربت سیاه سرفه را قسمت می کند
و نمره مریض خانه را قسمت می کند...
و هر چه را که باد کرده باشد قسمت می کند
و سهم مرا هم می دهد
من خواب دیده ام...

با همه احترام و علاقه ای که به "فروغ" عزیز و اشعارش دارم، باید بگویم که "کسی نخواهد آمد"، "کسی نمی آید" و "خواب دیدن با واقعیت ها" تفاوت دارد. هرکدام از ما، برای گرفتن سهم خود باید تلاش و کوشش کنیم و نه به امید ناجی افسانه ای باشیم، نه به امید شاهزاده ای سوار بر اسب سفید، نه به امید یک قدر قدرت، نه به امید امام زمان. باید نهاد های دموکراتیک تشکیل بدهیم، رسانه های مستقل وآزاد ایجاد کنیم، با دیگران وارد بحث و گفت و گو بشویم، از وسایل ارتباط جمعی عصر ارتباطات و اطلاعات برای نزدیکتر شدن به هم و جهان خارج استفاده کنیم، و اصول دموکراسی و حقوق بشر را در زندگی روزمره خود اجرا کنیم.

لادن بازرگان

اکتبر ۲۰۱۲

lawdanbazargan@gmail.com


Share/Save/Bookmark

more from LawdanBazargan
 
maziar 58

what....

by maziar 58 on

what should we do?

che bayad kard ? By : L. Trotsky

Thanks Mrs Bazergan for the Blog.

Maziar


Zendanian

نجات دهنده در گور خفته است

Zendanian


با تشکر از جناب لادن بازرگان برای نبشتن این بلاگ و طرح چند پرسش حیاتی و اساسی.

بنابر ارزیابی بسیاری از کارشناسان اقتصادی، در صورت ادامه تحریمهای اقتصادی، کل نظام جمهوری اسلامی و اقتصاد کشور در عرض شش ماه تا یک سال دیگر کاملا نابود خواهد شد. (امروز، ۲۷ مهر، نرخ دلار ۴۰۰۰ تومان است) مسلما در متن چنین شرایط بحرانی پرسشواره ی رهبری و سازماندهی نوین در جامعه ایران جایگاه ویژه ی را اتخاذ میکند. در برخورد بدین مهم، دو استراتژی اساسی برای ما بیشتر موجود نیست، یا:

۱) خود سازماندهی و برداشتن نخستین گامها برای ساختاری نوین از پایین به بالا، و یا

۲) تکیه بر" رهبری پیشرو" و تکرار تجربه های ناموفق سازماندهی از بالا به پایین.

انتخاب اول که دموکراتیک و مشارکتی است در گرو متشکل شدن توده های میلیونی کارگران و زحمتکشان ایرانی میباشد، که این خود چالشی است عظیم و به نوعی تا به حال تجربه نشده در تاریخ ایران.

انتخاب دوم در حقیقت امر چیزی نیست جز باز دوباره به بیراه رفتن و از دست دادن یک موقیعت تاریخی دیگر برای سازماندهی کشور بر اساس موازین دموکراتیک، در کژراه "رهبری پیشرو" و ... .

----------------------------

با اجازه از نویسنده بلاگ:

شعر "من خواب دیده ام کسی می آید" از زنده یاد فروغ، روایتی است از زبان یک کودک و بیشتر نوعی طنزی کودکانه تا هر چیز دیگر.

شعر " ایمان بیاوریم به آغاز فصلی سرد" که از آخرین نبشته های فروغ است، بیانگر بلوغی در زبان شاعر و حقیقت های فرهنگی و مردم شناختانه جامعه نه چندان سالم ایرانی.

در پایان این یادداشت کوتاه بخش های از آن شعر طولانی را با هم مرور کنیم:

-------------------------

"ایمان بیاوریم به آغاز فصلی سرد"

و این منم

زنی تنها

در آستانه فصلی سرد

در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین

و یأس ساده و غمناک اسمان

و ناتوانی این دستهای سیمانی

زمان گذشت

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

ساعت چهار بار نواخت

امروز روز اول دی ماه است

من راز فصلها را میدانم

و حرف لحظه ها را میفهمم

نجات دهنده در گور خفته است

و خاک ، خاک پذیرنده

اشارتیست به آرامش

....

در آستانه فصلی سرد

در محفل عزای آینه ها

و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ

و این غروب بارور شده از دانش سکوت

چگونه می شود به آن کسی که میرود اینسان

صبور ،

سنگین ،

سرگردان .

فرمان ایست داد .

چگونه می شود به مرد گفت که او زنده نیست ، او هیچوقت

زنده نبوده است

....

سلام ای شب معصوم !

سلام ای شبی که چشم های گرگ های بیابان را

به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل میکنی

ودر کنار جویبارهای تو ، ارواح بیدها

ارواح مهربان تبرها را میبویند

من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرف ها و صداها میآیم

و این جهان به لانه ی ماران مانند است

و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست

که همچنان که ترا میبوسند

در ذهن خود طناب دار ترا میبافند

...

انسان پوک

انسان پوک پر از اعتماد

نگاه کن که دندانهایش

چگونه وقت جویدن سرود میخوانند

و چشمهایش

چگونه وقت خیره شدن میدرند

و او چگونه از کنار درختان خیس میگذرد :

صبور ،

سنگین ،

سرگردان . . .

...

جنازه های خوشبخت

جنازه های ملول

جنازه های ساکت متفکر

جنازه های خوش بر خورد ،خوش پوش ، خوش خوراک

در ایستگاه های وقت های معین

و در زمینه ی مشکوک نورهای موقت

شهرت خرید میوه های فاسد بیهودگی و ....

آه

...

ایمان بیاوریم

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیل

به داس های واژگون شده ی بیکار

و دانه های زندانی .

نگاه کن که چه برفی میبارد....

شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان

که زیر بارش یکریز برف مدفون شد

و سال دیگر ، وقتی بهار

با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود

و در تنش فوران میکنند

فواره های سبز ساقه های سبک بار

شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد....


default

جناب روزبه, کدام رهبر؟

ahosseini


کلید نجات ما در تعقل, تفکر, تبادل نظر و تصمیم گیری(مشارکت جمعی) همه ماست.

مگر ما رهبر کم داشتیم. این رهبران چه دسته گلی به سر مردم ایران زدند؟ خمینی, لنین, استالین, تروتسکی, فیدل کاسترو, رجوی, نگهدار, ... رهبران جامعه ما بودند. تئوری سنترالیزم دموکراتیک لنین در کتاب یک گام به پیش و دو گام به پس انقلاب شوری را به قهقرا کشاند. فدایی, مجاهد, شاخه های مختلف حزب کمونیست کارگری, و کلا اکثر جریانات چپ از این تئوری ورشکسته دفاع می کنند. در همین سایت آذر ماجدی برای همه مسائل اجتماعی نسخه از قبل تعیین شده میدهد و خودش را مو ظف نمیداند که به هیچیک از سئولات پاسخ بدهد. رجوی و نگهدار دو جوان پر شوری بودند که ما از زندان ها بیرون آوردیم. این دو, انسان های بد ذاتی نبودند. اما ما شخصیت آن ها را به تخریب کشاندیم. به عبارت عامیانه آن ها را روی سر گذاشتیم و حلوا حلوا کردیم. علت همه این شکست ها این بود که ما هیچ کنترلی روی این رهبران نداشتیم. عدم مشارکت جمعی شخصیت آن ها را به تخریب کشید و آن جنبش عظیم  اجتماعی را به چنین سر انجامی واداشت. من از امثال خانم ماجدی تقاضا میکنم به این سئوال اساسی پاسخ بدهند. از شاهزاده نمی توان انتظار دموکرات بودن داشت, اما آنها که ادعای سوسیالیست بودن دارند چرا از مشارکت اعضا در تصمیم گیری ها سر باز می زنند. مگر ما تجربه رجوی و نگهدارها را نداریم. حلاصه کلام اینکه کمیته مرکزی تابع رهبر, و حزب تابع رهبر و مرکزیت. اینها به این شکل انقلاب را هدایت می کنند و بعد ز پیروزی انقلاب قدرت را به شورا ها واگذار میکنند. 

وعده های سر خرمن 

آخر چرا سرانجام همه این انقلابات و اپوزیسیون انقلابی به قهقرا کشیده شد. آیا علت اساسی همه این شکست ها عدم مشارکت جمعی در پشبرد این مسائل نبود؟

چرا هیچک از احزاب چپ, دموکرات, لیبرال, ... ما  وب سایتی شبیه این وبسایت ندارند. 

پاسخ مسئله واضح است. اگر اعضا در تصمیم گیری ها مشارکت داشته باشند رهبران می بایست تابع تصمیم جمع باشند. چنین شیوه ای از قدرت رهبران از پیش ساخته می کاهد.

ای کاش امثال خانم ماجدی به این نگرانی ها پاسخ می دادند.

من فکر می کنم ما باید تا ابد  منتظر چنین پاسخی باشیم.

بنا بر این من از امثال خانم بازرگان تقا ضا دارم که در مقالات بعدی به چگونگی مشارکت جمعی بپردازند. 

Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.


LawdanBazargan

جواب کامنت ها

LawdanBazargan


از همه خوانده گان این مقاله و کسانی‌ که کامنت گذاشتند ممنونم. من کامنت‌هایی‌ را که مربوط به نوشته من و نقطه نظرات من بود، در مقاله جداگانه یی جواب خواهم داد. امیدوارم که اینکار باب گفت و گوو مباحثه را بیش از پیش باز کرده و به کمک این تبادل اندیشه ها، راهی‌ برای رهایی از بن بست فعلی پیدا کنیم. 


Darius Kadivar

RP2 Should Move to Turkey or Russia ... The US won't help

by Darius Kadivar on

Vaghteh Raftaneh ... Particularly if Obama wins ...


default

جناب انگلوفیل

ahosseini


شما عادت داری مسائل را شخصی کنی.بفرض اینکه نکته ای را در مورد شخصی ثابت کنی تغییری در تحلیل مقوله اجتماعی ایجاد نمیکند.در واقع شما با شخصی کردن مسائل از پرداختن به سئوالات اساسی طفره می روید. واقعیت این هست که شما به هیچیک از سئوالات و نکات اساسی پاسخ ندادید و مسائل را لوث کردید. آن ادعای شما نیز بی معنی و بچه گانه است. ده ها خبرنگار, محقق ونمایندگان گروه های دانشجویی باخمینی  مصاحبه کرده اند. شما می فرمائید همه طرفدار او بودند. اینهم شد منطق؟

 

Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.


anglophile

کدام اتهام

anglophile


کدام اتهام شخصی‌ جناب حسینی‌

 

من که علم غیب ندارم . شخص شما در یکی‌ از کامنت‌های دیرینه خود گفتی‌ که به نوفل لؤ شاتو رفته بودی برای طرح سؤالی. از دیدگاه من طرح سوال یعنی آمادگی برای پذیرش خمینی در صورت پاسخ مطبوع دادن به سؤال. بنی صدر هم دقیقا همین کار را کرد و جوابش را هم گرفت. اگر شما تا آن روز نتوانسته بودی که دریابی که آخوند شما را تشنه به لب جوی برده و باز میگرداند دیگر با سوال و جواب فقط خودت را گول می‌زدی. ولی‌ من کار به این ندارم که شما میخواهی‌ خود انکاری کنی‌ یا نه‌. به شخص شما مربوطه. ولی‌ وقتی‌ که از آن دجال با احترام یاد میکنی‌ و "امامش" می‌‌نامی‌ و به شاه و اعوان و انصارش تهمت می‌زنی دیگر این چه نوع چپ مدرنی است که شما پرچمدارش هستی‌؟

و اما از منطق گفتی‌. برادر من همین که یک نفر آمد و بر اساس یک سری مفروضات ساخته و پرداخته خودش و بدون مدرک و سند اتهام زد که نشد بحث منطقی‌. شما اول ثابت کن که از منظر منطق حرف می‌زنی بعدش بگو چرا دیگرون منطق جواب نمیدن.


Roozbeh_Gilani

مشکل آقای رضا پهلوی

Roozbeh_Gilani


خانم بازرگان: اولا برای اکثر ملت ایران، به خصوص بعد از سرکوب بی‌ رحمانه  جنبش بسیار مسالمت آمیز به اصطلاح سبز ثابت شده است که رژیم فاشیستی ولایت فقیه نه اصلاح پذیر است، و نه هیچ وقت با زبان خوش از قدرت کنار مییرود. تنها راه نجات کشور ما از چنگال این دزدان و قاتلان فاسد اسلامی ، از یک انقلاب تمام عیار تودهی ، و مسلحانه در حد آخر می‌گذرد. این نوع انقلاب، به هیچ وجه بدون شرکت گسترده طبقات زحمتکش و فقیر ایران، شانس پیروزی را ندارد.

دومأ، هر انقلابی‌ برای پیروزی، به یک "پیشاهنگ" (گروه /  ایدئولوژی سیاسی) و رهبر احتیاج دارد. رهبر میتواند یاا از نوع  آقای خمینی باشد، که به خاطر محبوبیت زیاد تودهیش توانست به تهران برگردد وقتی‌ که رژیم سلطنتی هنوز سرنگون نشده بود. یاا مثل فیدل کاسترو، که شجاعت، جسارت و اراده انقلابیش تا حدی بود که مخفیانه به کوبا برگشت با یک گروه خیلی‌ کوچک انقلابیون، و محبوبیت تودهی خود، و پیروزی انقلاب را به وسیله یک جنگ مسلحانه بر علیه دیکتاتور کوبا تضمین کرد.

مشکل آقای رضا پهلوی، بر خلاف اصرار بعضی از دوستان در اینجا، پدر ایشان نیست. مشکل آقای رضا پهلوی این است که ایشان نه محبوبیت تودهی خمینی را دارد که بتواند به ایران برگردد، نه‌ شجاعت و اراده انقلابی‌ فیدل کاسترو را......

بقیه‌اش فقط حرف است دوست عزیز.


default

!!امام خمینی

ahosseini


انگلوفیل: تو خوب میدانی منظور امام امت حزب الله است و همینطور خوب میدانی من برای طرح یک سئوال اعتراضی به نزد خمینی رفتم.  بگذار تسریح کنم, از دید من خمینی  یکی از لجن ترین شخصیت های تاریخ ایران و جهانست  .

اگر میتوانی جواب منطقی به نکات مطرح شده در مقاله و کامنت های مربوطه بپرداز و از اتهامات بی پایه و توهین آمیز شخصی دست وردار.شما اگرمیخواهی اتهامات شخصی بزنی باید هویت خود را مشخص کنی. 

Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.


anglophile

فرمودید امام خمینی؟

anglophile


 

جناب حسینی

 تکلیف مارا را روشن بفرمایید. بالاخره شما چپ مدرن هستید ویا چپ سنتی‌؟ می‌گویید چپ مدرن به "رضا پهلوی" توهین نمیکند. من فقط برای اینکه دوگانگی و تضاد حرف شما را نشان دهم یاد آور میشوم که شما هنوز پس از سی‌ و چهار سال که به زیارت خمینی در پاریس رفتید و با تمام فجایعی که این نامرد برای ایرانیان و شخص خود شما فراهم آورده او را "امام خمینی " خطاب می‌کنید ولی زورتان می‌آید که به رضا پهلوی بفرمأید "شاهزاده رضا". آخه علی‌ جون قسمت رو باور کم یا دم خروس رو؟

در ضمن شاهزاده رضا هیچ وعده‌ای به کسی‌ نداده که هنوز به ایران نرسیده شما مطالبه وصولش رو دارید. شما به ایشان تهمت می‌زنی که روی اموال دزدی نشسته بعدش میگی‌ چپ مدرن به کسی‌ توهین نمیکنه؟!!!

جناب حسینی‌ شمارا به خدا هرگز هوس سلطنت طلب شدن به سرت راه نده مگر اینکه بخوای همین آبرویی هم که برای این نهاد مانده را با عضویت خودت خدشه دار کنی‌.


default

و اما چپ مدرن

ahosseini


از دید چپ مدرن مسائل اجتماعی راه حل  اجتماعی دارد. حل مشکلات را به فردا واگذار نمی کند. به رضا پهلوی و امثال او توهین نمی کند و مچ آنها را همین امروز و آنهم در عمل می گیرد  و از او میخواهد که اگر واقعا طرفدار مردم ایران, دموکراسی و تعقل جمعی است سرمایه باد آورده را در این راه خرج کند.رضاپهلوی نه دموکرات هست و نه چنین کاری را خواهد کرد. ای کاش رضا پهلوی در عمل ثابت کند ع. ح درست نمی گوید و تمامی امکانات خود را در این راه خرج کند.خیر, ایشان و بسیاری از جریانات به ظاهر دموکرات, جمهوریخواه, ملی, و چپ وعده سر خرمن می دهند.  امام خمینی  وعده عدالت صدر اسلام, مجاهدین وعده جامعه بی طبقه توحیدی و فدائیان و سایر چپ های سنتی وعده  جامعه بی طبقه کمونیستی میدادند. همه این ها بلا استثنا یه طور مافیایی اداره می شدند و می شوند. همه این جریانات همانند تشکلات مافیایی توسط یک پدر خوانده اداره می شوند. رضا پهلوی و جریان سلطنت نمونه آشکار چنین مناسباتی است.اگر نیست  این گوی این میدان , بیاید و عکس آنرا ثابت کند.یک وبسایت قوی همچون ایرانین دات کام ایجاد کند, عضویت آنرا برای عموم آزاد بگذارد. از مخالفین نهراسد و ازعموم  بخواهد تا در مورد مسائل جنبش نظر بدهند.

اگر او چنین کاری را بکند من نیز سلطنت طلب میشوم. اما من مطمئنم که رضاپهلوی و ائتلاف حامیان او تشنه قدرت و بی اعتنا به نظرات مردم در پیشبرد مسائل می باشند.

اگر مخالف چنین ادعایی هستید عکس آنرا ثابت کنید.

بدرستی کلید نجات ما در تعقل, تفکر, تبادل نظر و تصمیم گیری(مشارکت جمعی) همه ماست.

هیچکس از ویژه برخوردار نیست. 

دور باطل

دور باطل داستان قدرت است

داستان شيرها و ببرها

داستان گرگ ها

همچنين كفتارها

روباه ها

با شغالان

در كنار گوسفندان

آهوان و گور خرها

اشتران و گاوها

مرغ ها

جمع خروسان

بلبلان و قمريان

گنجشك ها و ساير پروازگر ها در هوا

نام اين جنگل ولي ايران بود

يا كه نامش جنگل انسان بود

 

Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.


Abarmard

اشتباه زمانی بد است که درسی گرفته نشود

Abarmard


از مقاله بسیار جالب شما لذت بردم. همانگونه که نشستن برای یک رهبر که ما را متحد کند اشتباه است، شعار برای یکپارچگی هم در همان عقیده دور می زند، یعنی اینکه چرا ما متحد نیستیم و برای "خواست همگانی" یکپارچه نیستیم در حد رشد فرهنگی ماست. رشد فرهنگی ما در تجربه های اجتماعی ما نهفته است و مدنیت ما از درک شهروندی ما سر چشمه می گیرد. حال اینکه سوال مهمتر اینجاست که چگونه رشد مردمی خود را با کم هزینه ترین راه پیش ببریم. با بیانی آسانتر می توان پرسید که دور زدن زمان برای کوتاه کردن راه رشد فرهنگی اجتماعی ما چیست؟ اینجاست که موضوع ایران و خواست همگانی پیچیده می شود. برای نمونه می توان نظر داد که چون در جامعه ما فرهنگ همبستگی برای قبول مخالف نیست شاید که از بالا یعنی همان رهبر یا نجات دهنده می تواند همبستگی ملی را ترویج دهد. و یا باید ما راه طولانی خود را پی کنیم تا به دروازه خواست مطلوب همگانی برسیم. در تاریخ کسانی بوده اند که توانسته اند با قبول کپی زدن از فرهنگهای بیگانه روش کشور داری را یاد بگیرند و مردم خود را تا حدی راضی نگهدارند. و بوده اند کشورهایی که با برداشت نادرست برای مدرنیزه کردن کشورشان مردم را در درون چاهی عمیق تر انداخته اند. تاریخ نوین ایران به ما می آموزد که بیشتر مردم ایران ارزشهای باستانی یا دینی خود را دوست دارند و حتی برای آن می جنگند. بنابر این اشتباه است که از میوه های نا رسیده افکار قدیم بجای درس گرفتن در چاهی آنها را دفن کنیم. این در واقع اشکال بزرگتریست زمانی که گذشتگان ما برای بالا بردن فرهنگ بومی که سرگرفته از حد رشد جامعه آن زمان الهام گرفته، ما یاد نگرفته آنان را بدور اندازیم. جدیدا به این طور افکار، افکار جامعه کلنگی می گویند. یعنی اگر شاه بد است بیایید تمام پایه هایش را از بن ببریم و ساختمانی تازه بنا کنیم. اینطور که من می بینم، بیشتر مردم ایران چنین نمی خواهند و شاید روش درست تر رد بعضی از قوانین و تکمیل آنان بر ساختمان ساخته شده است. اینطور هزینه پایین می آید و همرامی بیشترین مردم ایران را خواهد داشت. مهمتر این است که عقیده باید همخوانی با زندگی و افکار مردم درون ایران داشته باشد که بسیاری از گروه های امروزی مخالف خارج از ایران آن را ندارند.  نتیجه گیری این است که همپارچگی و همبستگی وقتی بوجود می آید که تفکر در سطح موازی جامعه ایران است. برای خارجیان ایرانی، بهترین روش کار برای مردم است نه سیاست و دیگر انکه اتحاد از دورن ایران بوجود آید و ما همراهی کنیم نه نسخه بپیچیم. این دو مسئله را حل می کند، یک اینکه ما با توان خود در خارج مطمئنا برای مردم ایران زندگی را راحت می کنیم و اعتماد سازی بوجود می آوریم و دوم اینکه راه حل از درون همیشه مطابق با مرز افکار عمومی برابری خواهد کرد. اشتباه زمانی بد است که درسی گرفته نشود وگرنه اشتباه می تواند فرصت باشد.  ممنون از این مقاله خوب.

anglophile

Mr Hosseini

by anglophile on

I am glad that you editd your previous reply to make it more democratic sounding.  BUT YOU COULD HAVE SAID THE SAME THINGS IN THE FIRST VERSION :)))

You see a little reflection can go a long way. 


maziar 58

.........

by maziar 58 on

welcome to the"kallaf-e sar dar gome" Azadi......

No good Answere from any group Left or Right None to free Iranians from the Zahhaks.

May be another 50 yrs will Tilt every thing to a Right Position!!When I'm not Around.

Maziar


tehran e Azad

P_J

by tehran e Azad on

You go on and on about things but you don't answer the question.

Let me start by saying that I am 28, so all your ranting and raving is irrelevant , I just call a spade a spade. Unfortunately our parents generation made a big mistake and that's why Iranians re paying for it even till now.History shows that durning the pahlavis Iran progressed tremendously , and when you read about the Savak or who was in the shahs prisons: it was basically three group of people: 

1) the fenatic Islamists like Khomeini, khamenei, Rafsanjani ....

2) communists( we all know what happened to communism)

3)Mojahedin ( which have been in the world list of terrorists )

So I must say shah was ahead of his time.

At that time you even had communist political prisoners in the western world. 

This all said I don't think the shah was suited to lead a country like Iran. He was a scared person.( adame kheili tarsoo i bood) As I have read in books he was a great peace time monarch, but when things would go wrong he would flee the country instead of dealing with the problem(that also could be because he was not a murderer ) 

You can not deny , that during the pahlavis Iran moved from a backward abyss during the ghajar dynesty to a progressive modern country.Both kings loved Iran dearly, but no one should also deny some short comings.

 

Ps you say you are an independent and a free thinker but you never answered my question, today who is more aligned with your ideology of democracy and freedom ? Who do you support?? We got the point that you hate REZA Pahlavi , in a true democracy we all should respect each others ideas .so who do you support? 

 

 


anglophile

اومدی نسازی علی‌ آقا

anglophile


شما سوالی پرسیدی، جوابی گرفتی. از یک طرف میگویی "پیچیده" ش نکن از طرفی‌ می‌‌فرمأیید "ساده اندیش" نباش!! من از شما سوالاتی کردم. طفره  رفتی‌. جواب ندادی. زدی به صحرای کربلا. از دوستان انگلیسی‌ خود شاهد آوردی گویی دیگران دوست انگلیسی‌ ندارند! از انقلاب آمار دادی که یکی‌ از تخصّص‌های ژنتیکی‌ ما ایرانیان است. از آرا و احوال کنونی ایرانیان آمار دادی. اونهم به همان منوال. از قول جناب رضا پهلوی هم که صحبت می‌کنید. شما که به ادعای خودت از جناح چپ برخاسته‌ای چرا قادر نیستید یک بحث مستدل را ادامه دهی‌؟

 

اگر احزاب سه گانه محافظه کار ، کارگر و لیبرال که جمعیت غالب رای دهنده این کشور را تشکیل میدهند رای بر حفظ نظام پادشاهی داده‌اند شما که یعنی‌ دموکراسی پناه هستید منکر این حق برای ملت انگیس هستید؟ اگر هستی‌ که دیگر جای بحثی‌ نیست ولی‌ اگر نیستید چرا همان حق را برای ملت ایران قائل نیستی‌؟ از چه می‌ترسی‌ و یا نگرانی؟

 

چرا شما به اصطلاح چپ اندیشان به عمق آنچه مدعی هستید واقف نیستید؟ چرا از بحث فرار می‌کنید؟


default

جناب انگلوفیل

ahosseini


لطفا مسائل را پییچیده نکن. من هم می توانم مسائل را به دوران استعمار انگلیس ربط بدهم و بگویم که شهروندان ایرانی به خاطر غارت نفت جنوب حق پناهندگی دارند. اگر چه من به مسائل اینطور ساده اندیشانه نگاه نمی کنم. من و شما هر دو تبعه انگلیس هستیم و ازحق بیان بخورداریم. بسیاری ازدوستان و همکاران انگلیسی الاصل من با من  هم عقیده اند و بسیاری با شما  عقیده اند.  در جریان و پس از انقلاب صنعتی در انگلستان احزاب سرمایه داری  به اتفاق پذیرفتند که خاندان سلطنت را حفظ کنند و سران سه حزب سیاسی با حفظ خاندان سلطنت موافقند.

 البته مطمئنا اگر به خاطر تبلیغات امثال مرداک (مردک) و لابی های کلان سرمایه داران نبود خاندان سلطنت  انگلیس یک روزدوام نمی آورد. در ایران بیش از90% مردم با ریختن به خیابان ها به شکل مفتضحانه ای محمد رضا شاه را بیرون کردند. بسیاری از جمله خود من بر عقیده ایم که  اگر اندک آزادی سیاسی در ایران وجود داشت آخوند ها با آن تفکرات عقب افتاده هر گز نمی توانستند یک دهم آرائ مردم را به خود جلب کنند.بنا براین مقایسه صوری اعتباری به شاه وفرزندش نمی دهد. واقعیت ان هست که الان هم در صد بسیار بالایی از مردم ایران مخالف این نظام شاهنشاهی اند.حتی رضا پهلوی نیز با اطمینان و اعتماد به نفس از بازگشت سلطنت صحبت نمی کند

همانطور که قبلا گفتم تنها امید  اپوزسیون  سلطنت طلب  جنگنده های ناتو میباشد. رای مردم رضا پهلوی را به قدرت نخواهد رساند. اگر او با رای مردم به قدرت رسید ما نیز به عنوان اپوزیسیون ضد سلطنت چاره ای جز احترام به رای مردم نخواهیم داشت.  

Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.


anglophile

جناب علی‌ حسینی‌

anglophile


 

اجازه هست که یک نفر که نه خود را صاحب نظر میداند و نه از غرور و تکبر برخوردار است (وگرنه بطور دانسته خودرا آماج امواجی از توهین و دشنام قرار نمی‌داد) پاسخ شما را بدهد؟

در ابتدا باید بگویم که در شگفتم که شخصی‌ نظیر جنابعالی که به گفته خودتان بیش از سه دهه است که در تحت لوای یک نظام پادشاهی مشروطه پارلمانی (در بریتانیا) زندگی‌ می‌کنید و در این سی‌ و اندی سال از این نظام در آمد کسب کرده و به این نظام مالیات پرداخته اید هنوز برایتان این سوال مطرح است که چگونه میتواند چنین نظامی (که به تائید زبدگان امور یکی‌ از کامل‌ترین صور دموکراسی مدرن در جهان است) حقوق ویژه‌ای برای مقام پادشاه قائل شود. یا شما اعتقاد به دمکراتیک بودن نظامی که در آن بیش از سی‌ سال است که به اختیار شخصی‌ خودتان زیسته اید ندارید که در اینصورت این تضاد در پندار و عملکرد خودرا حداقل برای خودتان امیدوارم حل کرده باشید. و یا اینکه معتقدید که نظام پادشاهی از نوع انگلیسی‌ و یا اروپأیی آن دموکراسی است و شما قبول دارید که میتواند چنین نظامی به طور دمکراتیک برای مقام پادشاه حقوق ویژه‌ای قائل شود. در اینصورت باید توضیح دهید که چگونه است که وقتی‌ طرفداران ایرانی نظام سلطنتی مشروطه پارلمانی خواهان برقرای چنین نظامی در ایران میشوند شما آنها را متهم به دیکتاتوری می‌کنید. امیدوارم که در پاسخ خود به اینجانب (اگر البته تمایل به پاسخ داشته باشید) موضع خودرا در برابر آنچه که در این پاراگراف مطرح کردم روشن کنید.

و اما اینکه چرا یکنفر در نظام پادشاهی مشروطه پالمانی می‌‌تواند از حقوق ویژه‌ای برخوردار باشد. البته این حقوق فقط مختص نظام پادشاهی نیست بلکه در نظام جمهوری نیز چنین حقوقی برای مقام رئیس جمهور هم وجود دارد. در هر دو صورت علتش را فقط در دو کلمه می‌‌یابید: رای ملت. یا شما این رأی را محترم میشمارید و یا معتقدید که ملت باید طوری رای دهند که شما دوست دارید و گرنه شما آن رای را محترم نمی شمارید.

حال چرا ملتی رای بر چنین حقوق ویژه‌ای میدهند بستگی به عوامل متعددی از جمله (ولی‌ نه محدود به) سنّت، تاریخ، فرهنگ و دین دارد. حال اگر شما منکر این چنین حقوقی برای یک ملت و یا بخشی از آن ملت هستید، این را دیگر با خودتان و عوامل شکل دهنده به برداشت شخصی‌ خودتان از دموکراسی باید حل و فصل کنید.


anglophile

A sample of "democratic" mentality in full display

by anglophile on

Just judge for yourself:

 

"They say you can tell a lot about a man by the company he keeps…if that is the case, JUST look at RP’s close circle of enablers/companions, old embezzlers, SAVAKI thieves, like his corrupt family, and the low down betraying NOKARS!" - P_J

Is this the base on which you little pawns want to build your "democracy"? 

P_J

Response!

by P_J on

Isn’t this strange that someone who calls himself A NOKAR to British colonialists and proud of it; a subservient to those responsible for MOST of our nation's ills, to criticize anyone for hatred.

What you hate is the fact that you can no longer deceive or fool people, neither can you ROB, embezzle or take advantage of the helpless, and those who can’t help themselves as did your IDLE, your esteemed leader M R Pahlavi, the traitor, and NOW you want us to believe that his imbecilic son is any better!   When he refuses admitting his father’s criminal wrongs, or accepting some responsibility…that speaks volumes of this man’s character or the lack of; it clearly indicates that he has a potential of becoming a murdering tyrant, and/or an embezzling traitor if given a chance.

Hatred is the ideology that Shahollahis/Hezbollah CULT is rooted on and sprouts from.  Had it not been for ENABLERS like you; your idle, M R Pahlavi, the traitor, and his/your FOUL behaviors, Iran and Iranians would have not been living under the agony of present regime.

As to the second question; I am an independent thinker who believes in democracy and the rule of law.  I neither belong to Left nor to Right, a strong believer that democracy is our only salvage and the only way out of this mess, not more of the same with the 2nd version of “Pahlavi Criminal Enterprise”.

This despised family has already been kicked out of the country once, and with extreme disgust and repulsion.   They had no place to go; NO ONE wanted them, not EVEN their so called “BEST” friends…they, “their friends”, ALL refused their pleas for being admitted, they were marooned internationally. It’s ironic that NOW RP is trying to build his popularity on those who despised his family most.

They say you can tell a lot about a man by the company he keeps…if that is the case, JUST look at RP’s close circle of enablers/companions, old embezzlers, SAVAKI thieves, like his corrupt family, and the low down betraying NOKARS!


default

در باره نظام شاهنشاهی

ahosseini


واقعا مسقل از اینکه رضا شاه, فرزند او و یا نوه او شاهزاده رضاپهلوی از چه شخصییتی بر خوردار باشند مسئله اساسی شکل نظام هست. در مخیله من نی گنجد که  حتی یک نفر اریستوکرات طرفدار یک قدرت مطلق در شکل دیکتاتوری سلطنتی شود و یا با قائل شدن حقوق ویژه برای یک فرد از نظام مشروطه سلطنتی دفاع کند. متاسفانه تعداد این افراد در ین سایت کم نیستند و با اظهار نظر های بی ربط  با مقاله بدون پرداختن به موضوع اصلی و متن مقاله به نکاتی می پرداند که موضوع اصلی را لوث می کند. لطفا یکی از طرفدارن سلطنت به این سئوال پاسخ دهد که چرا یک نفر در جامعه باید از حقوق ویژه برخوردار باشد. نکته دوم اینکه تنها راه به قدرت رسیدن رضا پهلوی حمله نظامی می باشد که تبعات وحشتناکی خواهد داشت. آیا همه کسانی که رویای به قدرت رسیدن رضا پهلوی را دارند با حمله نظامی موافقند؟از طرف دیگر صاحب نظرانی هستند که بنا به ملاحظات شخصی و یا از روی تکبر و غرور نه تنها در بحث ها شرکت نمیکنند بلکه به سئولات مربوط به مقاله خود نیز پاسخ نمیدهند 

 

Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.


tehran e Azad

P_J

by tehran e Azad on

There are a lot of people out there with there own views , who do you currently support? Or whose views do you like? 


tehran e Azad

P_J

by tehran e Azad on

So much hatred coming from you ! As I said no matter who comes to Power there will always Be some people like you hating and spewing verbal diarrhea about that person/ regime. Every regime in Iran for the past 2500 years has had positive and negative attributes. But againfor the past 400-500 years or maybe even longer the pahlavis were the best Iran has seen to itself. I hope the regime after IRI will be the best yet, but till then there has not been any one better than RP and MRP. 

I give two thumbs up to who ever is trying to get Iran out of the current abyss that is in right now! 

 


anglophile

Just consider the language of the comment below

by anglophile on

The depth of depravity as expressed by a pseudo-leftist nouveau nationalist: basically a hodge podge of all the ills of a former generation of losers passed down the hereditary tree of hatred and hatefulness. The literature speaks volumes of the shallow nature of these pawns in the grand game of chess palyed out by the Islamic regime and their western co-players,

 

No hope for liberation as long as such pawns are cluttering the board.  

 


P_J

Dealing with Another Shahollahis/Hezbollah Mirage!

by P_J on

Here we go AGAIN....we should look forward, not back...let's MOVE ON!

Repeating, a reminder; what we are dealing HERE is an uneducated, unaccomplished and a good for nothing stooge, who is being propped up by a group of hustling, crooked Shahollahi/Hezbollah racketeer like, in the hope of returning ”someday”, and scavenging, vulture like, the left overs!

He does not seem to have fire in his belly, as the saying goes, or can stomach dealing with extreme hardships required!

This man has been sitting on billions of dollars of stolen, embezzled loot that his corrupt family had brought out; did not have to work a single day of his life, and neither had the initiative of doing anything POSITIVE on his own, except giving half ass speeches that is/has amounted to nothing, and has impressed no one, but the Shahollahis/Hezbollah “Organized Crime”  racketeer types; the brethren’s of the Basidgis, Revolutionary Guards and the rest; in fact their predecessors. 

Strangely enough, the Shahollahis/Hezbollah gang is/has been making the same mistakes over and over again, underestimating Iranian public’s intelligence.

Being a son of, one of the biggest embezzling traitors and a tyrant can not be considered credential!     


tehran e Azad

Pahlavis

by tehran e Azad on

No matter who is / was or will be in charge of Iran there are always some people cursing, complaining and bashing that person/group.But the undeniable truth is  that  The Pahlavis were the BEST iran has  had in the past 400 years!!

I think IRI was actually a miracle in disguise . IRI showed all iranians the truth about Islam . I garantee you the day that IRI falls , Islam in Iran will fall with it , and will never return to rule Iran ever again...............

 

 

 


tehran e Azad

Pahlavis

by tehran e Azad on

No matter who is / was or will be in charge of Iran there are always some people cursing, complaining and bashing that person/group.But the undeniable truth is  that  The Pahlavis were the BEST iran has  had in the past 400 years!!

I think IRI was actually a miracle in disguise . IRI showed all iranians the truth about Islam . I garantee you the day that IRI falls , Islam in Iran will fall with it , and will never return to rule Iran ever again...............

 

 

 


Ashk Dovom

خانم بازرگان عزیز، احترام به فروغ فرخزاد پیشکشتان

Ashk Dovom


خانم بازرگان عزیز، احترام به فروغ فرخزاد پیشکشتان شعرش را درست بخوانید! مابا اینهمه ادعا هنوز از خواندن درست یک  شعر ساده و دریافت معنی آن عاجزیم. ولی ماشالا دست از اظهار نظرهم بر نمیداریم.  فروغ در این شعر از زبان یک کودک حرف میزنه وکاملا بر عکس فرمایش جنابعالی، میگه منتظر نشستن برای یک قهرمان و ناجی فکری بچگانه وابلهانه است. میگه اگرمثل پرسونای این شعر انقدر ساده و هالو تشریف داری که منتظری یه نفر بیاد همه چیزرو تقسیم کنه و سهم تورو هم بده،  بخور از این آش به همین خیال باش! بیچاره فروغ با این هموطنان سخن شناسش! 


divaneh

ما صبر می کنیم

divaneh


ما چند هزار سال است که منتظر مهدی و سیوشانس و غیره هستیم، حالا شما می خواهی ما با یک حرف شما همۀ این زحمات را دور بریزیم و خودمان بشویم منجی خودمان؟ نخیر ما صبر می کنیم، لا اقل صد سال دیگه صبر کنیم ببینیم چی میشه؟


default

چپ سنتی

ahosseini


جناب انگلوفیل - ای کاش شما به من اجازه میداید تامن  چپ سنتی را از دیدخود توضیح بدهم. از 

دید من چپ سنتی به چپی گفته میشود که از سیستم اداری و تشکیلاتی بوروکراتیک  برخوردار  است. تا آنجا که من اطلاع دارم هیچیک از گروه های چپ ایرانی به  این ایراد اساسی برخورد جدی نکرده اند.بدرستی شما در جایی ایراد گر فته بودید که آنها بدون هیچ پشتوانه ای خود را نمایندگان کارگران و زحمتکشان میدانند.ایراد بزرگ دموکراسی بورژوایی یا سرمایه داری دراین هست که لابی های کلان سرمایه داران با اتکا به قدرت مالی و تبلیغاتی خود تمام بلند گوها را به تصرف خود در می آورند که طبعا با دموکراسی واقعی و مردمی همخوانی ندارد. چپ مدرن بایدمچ سرمایه داری را در رعایت نکردن دموکراسی بگیرد و نه اینکه اصل دموکراسی را زیر سئوال ببرد. اقتصاد نیز میباید تابع سیاست باشد و شرط اول سوسیالیزه کردن اقصاد سوسیالیزه کردن سیاست می باشد. شما در بحث های پیشین از "اقتصاد آزاد آدام اسمیت  بیش اقتصاد بسته کارل مارکس" صحبت کردید. نوع اقتصاد را نیز مردم تعیین می کنند. البته طرح و برنامه های متخصصین به رای مردم گذاشته میشود. چپ  سنتی با اتکا به تئوری  نادرست لنینی به اصطلاح سنترالیزم دموراتیک اصل دموکراسی را زیر سئوال میبرند. در حالیکه ایراد اساسی عدم رعایت اصول دموکراسی توسط لابی سرمایه داری است.  بنظر من امروزه با استفاده از تکنولوژی جدید حتی به پارلمان نیز نیازی نیست(شاهزاده که جای خود دارد)  و تکنولوی اجازه میدهد که قوانین و متممات آن مستقیم به رای مردم گذاشته شود. چپی که به رای مردم اعتنایی نداشته باشد در بهترین حالتش سرانجامی جز چین و روس نخواهد داشت.

بسیاری از جریانات چپ مدعی اند که با حزب کارگریشان انقلاب می کنند و سپس قدرت سیاسی را به شورا ها محول میکنند.این ادعا هم در روسیه و هم در چین شکست خورد. علت شکست انقلاب تئوری های نادرست اداری و تشکیلاتی بود. حزب توسط ولی فقیه اداره میشد و شوراها توسط حزب. تعداد زیادی از اعضائ شورای کرنشتات که از حزب تبیعت نکردند توسط رئیس ارتش سرخ, لئون تروتسکی اعدام شدند. هر جریانی که ادعای دموکرات بودن دارد میبایست در وحله اول  دموکراسی را در تشکیلات خود تمرین کند. رضا پهلوی شاهزاده که اصلا به چنین اصولی پایبند نیست. چپ های سنتی نیز توسط رهبرانشان کنترل میشوند. نقطه آغاز یک تشکل دموکراتیک وجود وب سایتی همچون ایرانین دات کام میباشد. شما از رهبران چپ های سنتی انتظار نداشته باشید که مغازه خود را تعطیل کنند و از فردا دموکرات شوند. این مغازه ها  وسیله کسب و کار شده. پروژه عبور از این گروه ها راه حل معقول تری می باشد.  

 

Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.