اشتراک احساسات

دو شعر از "فصل چهارم"


Share/Save/Bookmark

اشتراک احساسات
by Orang Gholikhani
27-May-2012
 

من همیشه معتقد بوده أم که یکی از مشخصات فرهنگ ما ایرانیان احترام به فصل های طبیعت و فصل های زندگیست. هرفصلی شرایط مخصوص خود را دارد و ما باید رفتار وحرکات خودمان را به آن تطبیق بدهیم. همه عناصر زنده در فصلی بدنیا می آینذ و در فصلی دیگر به بلوغ و پختگی میرسند و بنظرمن کارهای هنری عناصر زنده هستند که برای رشد به یک مکان و به  تغذیه احتیاج دارند و تغذیه یک کار هنری نظر خوانندگان و بینندگان است.

آدم بی حوا نه سیب میخورد نه شعر مینوشت ! یا اگر به آدم و حوا اعتقاد ندارید, آن آدم نخستین که به دیوارغارها نقاشی کشید میخواست آنچه در جنگل دیده بود به دیگران نشان دهد وگرنه نقاشی نمیکرد. هنر شریک کردن احساسات است  و بی شریک ,هنر در مردابی غوطه ور میماند.

تا سال 2005 شعرهایم را مینوشتم ولی جائی نبود برای ارائه کردنشان و نمیدانستم آیا قابل ارائه باشند. اولین بار در 2005 سایت ارانین را یافتم و جهانشاه چند تا از اشعارم را چاپ کرد. چند وقت بعد سایت جدید با امکان پیغام گذاشتن باز شد. با تشویق دوستان من روز به روز بیشتر شعر نوشتم بطوری که در 2007 تعدادشان چندان زیاد شده بود که قبل از رفتن به مسافرت برای تعطیلات تصمیم گرفتم یک فایل جدید باز کنم . چون شروع ای نوشتار فصل جدیدی در زندگیم آغاز کرده بود, اسمش را فصل اول نهادم. از انروز به بعد هر سال یک فصل به این ماجرا اضافه شد.

فصل چهارم مجموعه اشعاری است که بین ژوئن 2010 و 2011 در این سایت چاپ شده. آینه زندگی و احساساتم در عرض چهار فصل آن سال است و فکر کردم که زمان آن باشد که بر کاغذ چاپ شود.

شاید به اشتراک  گذاشتن احساسات شخصی با غریبگان کاری خودخواهانه باشد ولی من در این سایت خودم را میان دوستانم میدانم و این کتاب را به همه دوستان تقدیم میکنم.

اورنگ
27/5/2012

***

سوال یا جواب

فردا محزون است

یا آفتابی

گذشته زیباست

یا خیالی

آزادی کجاست

به چه قیمتی

زندگی کوتاه است

برای چه حاصلی

و آیا مرگ تلخ است

یاشیرین تر از زندگی

سوال از رندان میکنی

یاجواب زاهدان میخواهی

 

حافظه

 

فراموش میکنم لحظه

در سیاهی

فراموش میکنم صحنه

در انفجار خنده

آه فرزندم

در غم تو

در غم تو

غرق میشوم

فراموش میکنم حماسه

بیوفائی خاطره

گره خورده

یادم به باد

فراموش میکنم شعر ناب

که میرود و میاید

با باد

وحرف که میگذرد شبانه

رها میشود از واژه

تا خواب ستاره

آه فرزندم

رازم نحیف

یادم ظریف

میشکنم

فراموش میکنم ناله

حتا یاد تو را

که حک بود در سنگ

تو مر فراموش مکن

هرگز


Share/Save/Bookmark

Recently by Orang GholikhaniCommentsDate
هم کوچه
4
Nov 25, 2012
نوازش پرستو
2
Nov 18, 2012
نیمکت
3
Nov 11, 2012
more from Orang Gholikhani
 
Souri

I'm so happy for you

by Souri on

You are absolutely right. Feelings must be shared otherwise they will die and it will be a damage.

I loved your poems, especially the first one.

Thanks for sharing your feelings with us.