انتقاد از ترجمه فروغ

دو نگاه به یک شعر


Share/Save/Bookmark

انتقاد از ترجمه فروغ
by Mahvash Shahegh
18-May-2011
 

به جرأت می توان گفت که فروغ فرّخزاد (۱۹۳۵- ۱۹۶۷) اوّلین شاعریست دردرازنای تاریخ شعر فارسی که شعرش از جنسیّت او و از دلیریش در بر ملا کردن این امر خبر می دهد. ما زنان ایران همگی وامدار این بانوی دلیر در شعر فارسی و پیشقدم در رهائی و آزادی زنان هستیم.

قبلاً درمقالۀ (۱) دیگری فروغ را با پروین مقایسه کرده بودم. در شعر پروین اعتصامی (۱۹٠۷ – ۱۹۴۱) که فقط ۲۵ سال یعنی حدود یک ربع قرن پیش از فروغ می زیست با همه صلابت و فخامتش، خوانندۀ ناشناس به شعرهای او نمی تواند جنسیّت شاعر را گمانه زند و براحتی می توان بجای پروین یک اسم مردانه زیر شعر گذاشت. مثالی که در این مورد از شعر پروین داده بودم شعریست که او برای سنگ قبرش سروده: " آنکه خاک سیهش بالینست / اختر چرخ ادب پروینست / گرچه جز تلخی از ایّام ندید / هر چه خواهی سخنش شیرینست....."

در حالی که فروغ در شعر " بعدها " که برای مرگش سروده می گوید:

در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من با یاد من بیگانه ای
در بر آیینه می ماند بجای
تار موئی، نقش دستی، شانه ای

با چند واژۀ نقش دست، تار مو و شانه، شاعر پرده از جنسیّت خود بر می دارد و زن بودنش را بر ملا می کند. این خصوصیّت زنانگی شعر فروغ درک و ترجمۀ اشعار او را هم توسّط جنس مخالف با مشکل روبرو می کند زیرا که از دو دیدگاه مختلف به جهان نگریسته می شود.

اخیراً با یکی از شاگردان نیمه-ایرانی، نیمه آمریکائیم شعرهای فروغ را می خواندیم تا به شعر " گناه" او رسیدیم.

گنه کردم گناهی پر ز لذّت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود

پرسش شاگردم که چرا فروغ واژۀ " کینه جوی " که بار منفی دارد را بکار برده در حالی که بقیّۀ صفت ها ی بکار برده شده همه مثبت اند، مرا بفکر و به سراغ رجوع به ترجمۀ انگلیسی آن انداخت. در این جا پیش از شروع به بحث در بارۀ ترجمه باید اشاره کنم که مترجم مرد (۲) این شعر و برگزیده ای ازدیگر شعرهای فروغ از اساتید مسلّم شعرو ادب فارسی و از مترجمان توانای زبان فارسی به انگلیسی ست. بنابر این آنچه که می خواهم در اینجا بیاورم نه انتقاد از ترجمه است و نه خرده گیری بلکه صرفاً مسألۀ دو دیدگاه است که از جنسیّت و مسائل مربوط به آن سرچشمه می گیرد.

چندین واژه در این شعر وجود دارد که مترجم با نگاهی مردانه به آنها نگریسته و آنها را ترجمه کرده است.

یکی ازین واژه ها، واژه ی " کینه جوی" است که فروغ در مصرع آخر بند اوّل شعرش آن را بکار برده است. آقای مترجم، این واژه را به " violent " ترجمه کرده که معنی " قاهرانه، جابر" می دهد. در حالی که معنای " کینه جو" همان طور که شاگرد دختر من هم به درستی دریافته بود معنای منفی سابقه دارتری دارد و به زبان انگلیسی به "vengeful " ترجمه میشود. پس این اختلاف از کجاست! به نظر من این اختلاف ناشی از جنسیّت است. با نگاه یک زن، مرد گرچه می تواند همزمان معشوق، دلدار، هم فکر، همسر، دوست باشد در عین حال آن اختلافات جنسیّتی: نابرابری حقوق زن و مرد، اجحافاتی که در درازنای تاریخ از طرف مردان به زنان وارد شده است و دیگر قضایا، هنوز در ته وجود و پس پشت فکر زنان باقیست و در حقیقت آتشی ست زیر خاکستر که فروغ فقط با آوردن یک واژه خواسته به آن اشارت کند و آن را بیشتر دامن نزند.

نکتۀ دیگر این که در رابطۀ صرفاً جنسی هماغوشی زن و مرد، این مرد است که به درون زن داخل می شود و در حقیقت او را بنوعی تصاحب می کند و تصاحب هم می تواند با یک کینه جوئی و انتقام گیری همراه باشد.

از دید و در شعر خانم سیمین بهبهانی نیز نوعی کینه توزی از طرف مردان به زنان دیده می شود، آنجا که می گوید:

ای مرد من زنم انسان، بر تارکم به کین توزی
گر تاج خار نگذاری، گل ریختن نمی خواهم

در ترجمۀ شعله وُلپ (۳) از شعر " گناه " فروغ هم " کینه توز" به " Vindictive " ترجمه شده است.

نکتۀ دیگر مورد اختلاف بین دید زن و مرد در شعر زیر است:

در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم به چشم پر زرازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش

برای آقای مترجم، " چشم پر نیاز"، نیازی که در چشم یک مرد در رابطۀ جنسی با یک زن دیده می شود با واژۀ " glowing " (۵) به معنی "درخشان" ترجمه شده. از نظر یک مرد، خواهش های نفسانی چشمان مرد را درخشان می کند در حالی که برای خواننده و مترجم زن آنچه که در چشم مردی در آن لحظاتی که فروغ توصیف کرده دیده می شود " هوس" و میل به ارضاء و خاموش کردن نیازهای جنسی است. یعنی آن چه که به انگلیسی به آن " lust – longing" گفته می شود و نه " glowing". تایید این گفته شعر خود فروغ است که در ادامۀ همین شعر از واژۀ "هوس" استفاده می کند و نه عشق: " هوس در دیدگانش شعله افروخت... ". و باز در ترجمۀ ولف هم از " lust – longing" استفاده شده است.

طبیعی ست اگر همۀ این نکته های ظریف زنانه از نگاه یک مرد پوشیده بماند. شاید هم جنس مخالف کاملاً ازین حسّاسیت های زنانه، نا آگاه و بی خبر باشد.

امیدوارم با همین دو نمونه توانسته باشم دیدگاههای دو جنس مخالف را در یک شعر نشان بدهم.

مه ۲۰۱۱

(1) مرگ و زندگی

(2) Remembering the Flight: Twenty Poems by Forugh Farrokhzad = A Parallel Text in English and Persian. Selected and Translated by Ahmad Karimi Hakkak.

Canada: Nik Publisher, 1997.

(3) Sin: Forough Farrokhzad

(4) In that dim and quiet place of seclusion
I looked into his eyes brimming with mystery
My heart throbbed in my chest all too excited
By the desire glowing in his eyes

(5) The Subjection of Women:

THE SUBJECTION OF WOMEN (JOHN STUART MILL)
The Subjection of Women (Wikipedia)


Share/Save/Bookmark

more from Mahvash Shahegh
 
Mash Ghasem

BDM, are you confusing Kaveh with Ebrahim

by Mash Ghasem on

Ebrahim Golestan, Forough Farokhzad's significant other is a great Novelist, Director,...

His son Kaveh (RIP) was a great photographer.

As far as their affair: Life is complicated.

Forough has thought all of us, women and men, many many lessons. Almost all of her late poems are a lesson unto themselves. An ultimate lesson could be that being a liberated person in a conservative society is not easy!

And thank you Ms.Shahegh for the article. Was wonderign what you and all other friends thought about Jahan Khaton, she lived a few hundred years before Parvin and Forough, and for her times, she was probably way ahead both of them. Cheers

 


Bitter Divorced Man

Lost in translation

by Bitter Divorced Man on

.

.

“We, the Iranian women altogether, are indebted to this brave lady of the Persian poetry and the pioneer in women's emancipation and liberty.”

If the above is an accurate translation of what the author is saying about all Iranian women then how would she explain Forough Farrokhzad’s eight-year affair with a married man, Ebrahim Golestan, which only ended because of her untimely death?  Is this type of behavior, by both involved parties, also part of Iranian women’s emancipation and liberty, and is that kind of behavior also approved by all Iranian women?  In addition, are we all the Iranian men also indebted to that brave man of the cinematography and photography because he had an affair with an emancipated and liberated Iranian woman?

I believe the author's conclusions about the two mentioned “male” translators are overly misrepresentative of the Persian-to-English poetry translation.  I think they are just mistakes, two cases of lost in translation.


Ari Siletz

Mehrban

by Ari Siletz on

The centuries will tell. Meanwhile, I agree regarding Hafez/Forough.


Mehrban

My opinion and an aside

by Mehrban on

Some of Forough's best poetry that could easily go head to head with the grand classics (Hafez for example) is non gender specific


گر خدا بودم ملائک را شبی فریاد می‌کردم

سکه خورشید را در کوره ظلمت رها سازند

 ...... 

Ps. On the translations, I think the female translator simply happens to be a better translator, the first translations are just wrong and in my opinion not about a female or male reading of the poem.   


Ari Siletz

کینه جوی= vengeful

Ari Siletz


...even to a guy!

 

Also, "Lust" limits the scope of meaning for  por niaaz. "Full of need" is what the poet wrote.

 

Good note of contrast between Forough and Etesami regarding gender conscious poetry.