هر شعری یادبودی است

شباهت های فراوان بین شاعران و مدیحه سرایان زبان فارسی و انگلیسی


Share/Save/Bookmark

هر شعری یادبودی است
by Mahvash Shahegh
04-Mar-2010
 

چندی پیش مقدّ مۀ کتابی به قلم بیلی کالینز، شاعر توانا و ملک الشّعرای آمریکا بین سالهای ۲٠٠۱ تا ۲٠٠۳ به دلائل چندی توجّهم را بشدّت بخود جلب کرد: ابتدا این که شباهت های فراوانی در آن بین شاعران و مدیحه سرایا ن زبان فارسی و انگلیسی و هم چنین بین وظایف ملک الَّشعرا های ایران و انگلستان یافتم. دو دیگر این که علاوه بر آن شباهت ها ، برداشت جدیدی از شعر و تعریف شعر در آن یافتم که کاملاً بدیع، ناشنیده و منطبق با واقعیّات بود. حیفم آمد که آن را ترجمه نکنم و در اختیار خوانندگان گرامی زبان فارسی که زبان شعر و ادب است قرار ندهم. امید است که شما هم به اندازۀ من از خواندن آن لذّت ببرید.

***

نوشتۀ بیلی کالینز
ترجمۀ مهوش شاهق

شعر: ضبط صوت، فیلم و ویدئوی زمان گذشته

سال گذشته در بعد از ظهری در لندن ، شخصی بر آن شده بود که ملاقاتی بین ملک الشّعرای آمریکا (١) که من باشم و ملک الشّعرای انگلستان – اندرو موشن (٢)– ترتیب دهد. در سر میز شام ، از سر نا آگاهی ، فکر کردیم که شاید ملاقات ما اوّلین دیدار ازین نوع باشد. شک داشتیم که آیا ریتا داو(٣) و تد هیوز(٤) هم چنین ملاقاتی داشته اند! و بعد با اضافه کردن کمی سابقۀ تاریخی به گفتگویمان به توافق رسیدیم که چنین ملاقاتی بی سابقه بوده است.

با وجود زبانی مشترک ولی کشورهائی مجزّا ، توانستیم در بارۀ مسائل مختلف به راحتی با هم گفتگو کنیم و وقتی موضوع موضع شاعری ما پیش آمد ، شروع کردیم به مقایسه مقام ملک الشّعرائی در کشورهایمان. به نظر می رسید که موشن کارگزارِ دربار انگلیس بود و من کارمند کتابخانۀ کنگرۀ آمریکا. صلۀ موشن از طرف ملکه الیزابت یک بشکه شراب تلخ بود و دستمزد سالانۀ من از یک سرمایۀ خصوصی پرداخت می شد. ولی آن اختلافی که بطور قطع نقش ما را مشخّص و هویّت ملّی ملک الشّعرائی را در دو کشورما آشکار می کرد این بود که ملک الشّعرای انگلیس مجبور به سرودن شعرهائی بود به مناسبت های مختلف مملکتی و درباری از مرگ ملکۀ مادر که هم زمان با انتخاب موشن به آن مقام بوده گرفته تا ازدواج یک ویسکونت گمنام. ولی ملک الشّعرای آمریکا به هیچ وجه تحت چنان فشاری نبود. کوتاه سخن آن که ملک الشّعرای انگلیس می بایست به مناسبت و به گاهِ موقعیّت ها شعر بسراید و همتای آمریکائیش فقط گه گاه.

شعرهای مناسبتی که برای یادبود و گرامی داشت بعضی از موقعیّت های مهمّ سروده شده اند تاریخی عمیق دارند ، از قصائد پندار (٥) برای پیروزی قهرمانان و ورزشکاران گرفته تا غایت شاعری تنیسون(٦) " مرثیه ای در مرگ دوک ویلینگتون "(٧) یا شعر میلر ویلیام (٨) در دوّمین گشایش ریاست جمهوری پرزیدنت بیل کلینتون. در حقیقت این شعرها که به منظور قدردانی ادبی انجام وظیفه کرده اند به آن موقعیّت ها وقارافزوده و به تعدادی از آنها نشانی از جاودانگی عطا کرده اند. قبل ازپیدایش وسائل جدید نظیر ضبط صوت ، فیلم و ویدئو ، شعرهائی که به مناسبتهای مختلف سروده شده اند وقایع را به کمک مجموعه ای ازواژه های وزن و قافیه دار در حافظۀ ملّی به ثبت تاریخ رسانده اند. اشعار در حقیقت ویدئو ، فیلم و دوربین گذشته بوده اند. هدف اصلی از به خاطر سپردن شعر که مقابله با اثرفراموشی زای تدریجی زمان است توسّط آن اشعارتحکیم شده است. امروزه که هر حرکتی از زندگی با دوربین قابل ضبط و ثبت است، این اشعار خود نظیرهمان سنّت ها و مراسمی شده اند که شعرا سعی می کنند با کلام به آن درخشندگی بخشند.

مفهوم شعرهای مناسبتی را می توان توسعۀ بیشتر داده و گفت که هر شعری به هنگام ادراک و دریافتش خود یک مناسبت است. از زمان رمانتیک های انگلیسی ، به شعر هم چون وسیله ای برای حفظ برداشت های کلّی ومنفرد به دنیای اطراف ، نگاه شده است یعنی نوع پالایش یافته ای از دیدن. بعضی شاعران به سادگی می خواهند که لحظه ای واحد را ازمیان بنای به آتش کشیدۀ زمان نجات دهند. به این شعر از اَمون (٩) به نام " صحنه ای زمستانی" نظر بیندازید:

اکنون حتّی یک دانه برگ

بر درخت گیلاس نیست:

بجز وقتی که جی جاغ

به نرمی فرود می آید و،

فریاد پرنده در روشنی ناب:

سپس همۀ شاخه ها

می لرزند و

ازبرگ های آبی پُر می شوند.

این نگاه امپرسیونیستی که صدا را به سیما و فریاد را به رنگ تبدیل کرده است به نوبۀ خود یک مناسبت واقعی است ، یک حالت خصوصی و درونی که به ناگهان به خارج سرایت می کند تا خوانندگان را هم شامل شود. یا به این شعر بدون عنوان از بوسون (١٠) که لرزه به اندام می اندازد توجّه کنید:

چه سرمای سوزنده ای حسّ می کنم:

شانۀ سر زن از دست رفته ام در اتاق خوابمان،

زیر پاشنۀ پایم......

به غیر از الهامات خصوصی ، می توان گفت که هر شعری یادبودی است از مناسبت سروده شدن و تمامی لحظه های تکوینش و سرانجام اطّلاعیّه ایست از توّلد ش.

بسیار دیده شده که به هنگام سختی و دودلی حتّی کسانی هم که با شعر سرو کار چندانی ندارند به شعر روی می آورند. واقعۀ ١١سپتامبر شاهد روی آوردن شدید مردم به شعر و شاعری بود برای جستجوی واژه هائی حاکی از پایداری و دلداری . شعری که در این موقعیّت محبوبیّت پیدا کرد شعری بود به نام " اوّل سپتامبر ١٩٣٩". عجیب آن که این شعر توسّط مرد شاعری به نام اودن (١٢)که از جنگ در شرف وقوعی در اروپا فرار کرده بود در میخانه ای در شهر نیویورک سروده شده بود. خوانندگان این شعر برای این که آن را مناسب با موقعیّت کنونی خود کنند به سرعت زیر مصرع هائی از شعرخط می کشیدند ("...... دروغ دست اندر کاران / که ساختمان هایشان آسمان را لمس می کند") و به طور آشکار طعنه و طنز آخرشعر را نادیده می گرفتند: " تمسخر برق زدن جرقّه ها / همه جا را به جا روشن میکند / وپیام ها را ردّ و بدل." ولی پیام اصلی شعر، وابستگی تاریخی به زبانی رسمی را آشکارمی کرد که نیرو گرفتن از آن در موقعیّت های متزلزل ضروری به نظر می رسد.

معمولاً مناسبت هائی نظیر نامزدی، سالگرد وقایع ، تولّد ، جشن پایان تحصیلی ، جشن گشایش و بخصوص ازدواج و مراسم ترحیم برای برجائی و پایداری و پیوند خوردن به سایر وقایع مشابه به شعر نیازمندند. از همه این ها گذشته ، شعر عمیق ترین تاریخی است از احساسات بشری که ما در اختیار داریم و ترتیب رسمی آن - بخصوص طرح وزن و قافیۀ آن – می تواند که به احساسات تجسّم و رسمیّت ببخشد. شعر مناسب می تواند برای مصیبت زده مرهمی باشد وبا استفاده از وزن های شاد شادی بیافریند.

اشعار همیشه به خواننده فرصت به خاطر سپردن و حفظ کردن می دهند تا خواننده بتواند از خاصّیت غائی ترابری (قابلیّت حمل و نقل) شعر بهره برداری کند. زمانی سامی کان (١٣) در دفاع از تصمیمش مبنی بر انتخاب شاعری به جای معماری گفته بود: " هرگز نشنیده ام که کسی ساختمانی را زیر لب زمزمه کند." و هم چنین هیچ کس نمی تواند که مجسّمه ای را از بر کند و یا تابلوی نقّاشی را با صدائی موزون بخواند. در حالی که به آسانی می توان شعری را در یکی از جیب های داخلی حا فظه جا داده با خود همراه برد و در هرموقعیّتی بیرون کشیده بکار گرفت حتّی اگر آن موقعیّت روزی بارانی یا بر عکس آفتابی باشد.

پانوشت ها:

١- Billy Collins ملک ا لشّعرای آمریکا در سالهای ٢٠٠١-٢٠٠٣

٢- Andrew Motion ملک ا لشّعرای انگلیس . او درسال ١٩٩٩به این سمت انتخاب شد و هنوز هم در این سمت باقی است.

٣- Rita Dove ملک ا لشّعرای آمریکا در سالهای ١٩٩٣- ١٩٩٥

٤- Ted Hughs ملک ا لشّعرای انگلیس قبل از Andrew Motion

٥- Pindar شاعر یونانی متولّد ٤٤٣ قبل از میلاد.

٦- Alfred Tennyson, 1st Baron Tennyson ، ملک ا لشّعراء انگلیس ١٨٠٩- ١٨٩٢.

٧- Ode on the death of the Duke of Wellington""

٨- Miller William شاعر آمریکائی که دردوّمین جشن گشایش ریاست جمهوری بیل کلینتون شعری را که سروده بود ، خواند.

٩- A.R. Ammon شاعر آمریکائی ١٩٢٦ - ٢٠٠١

١٠- Buson شاعر و نقّاش ژاپنی هایکو سرا ١٧١٦ – ١٧٨٤

١۱- W.H. Auden شاعر امریکائی . شعر اوّل سپتامبر ١٩٣٩ او در آستانۀ شروع جنگ دوّم جهانی سروده شده است.

١۲- Sammy Cahn شاعر ، ترانه سرا و موسیقی دان معروف آمریکا ١٩١٣ – ١٩٩٣.


Share/Save/Bookmark

more from Mahvash Shahegh
 
default

should be added

by Mahvash Shahegh on

There is no doubt that the poem by Dr. Manuchehr Saadat Nouri has beautifully mentioned the different meanings of poetry. What Billy Collins says about poetry and its meaning should be added to Dr. Nouri's.


All-Iranians

هیچ حرفی ، همردیف شعر نیست

All-Iranians


در تایید و تکمیل آنچه نوشته اید در تعریف شعر سروده ی زیر، ساخته ی شاعر ایرانی دکتر سعادت نوری را نباید نا دیده گرفت

 تعریف شعر
( شعر حضور جا ودانه ی تا ریخ است )

ای که گفتی شعر و لحن نظم چیست
یا که آیا ، می توان بی شعر زیست
شعر تاریخ است و "حی" و "حاضر" است
بر همه آ ثا ر _ هستی ، نا ظر است
شعر، رود_ جاری_ اندیشه است
راحت_ روح و روان را، ریشه است
ساحت_ صدق و صفا را، پیشه است
قامت زرق و ریا را، تیشه است
شعر، فصلی از خرد، از دانش است
یک کرانه، از هنر، از بینش است
پنجره ، بر کوچه ی آسایش است
چشمه ای از، زایش ست و رویش است
شعر ، یعنی دفتری از بهر عشق
از قرار و از مدار امر عشق
از شکوه و از نشاط شهر عشق
از خروش و از خموش _ بحر عشق
شعر، یک مکتب و یا دانشکده است
اخگری، از قلب یک آتشکده است
قاصد اوهام_ پیر_ میکده است
خصم اصنام است و خصم بتکده است
شعر، یعنی آشنا با عدل و داد
دشمن _ بد خویی و ظلم و فساد
ای بسا با شعر، یا با یک سرود
از سر مسند ، ستمگر شد فرود
شعر، یعنی شیون و آه و فغان
از فریب و فتنه های مردمان
از دگر گشت سریع این زمان
از بلایای فجیع _ این جهان
شعر، راه و جاده ای بی انتهاست
سبزه زاری، از دل و احساس ماست
شعر، دریایی ز مهر و اعتناست
چون رهاوردی ز عرش و از سماست
هیچ حرفی ، همردیف شعر نیست
کی توان آخر، بدون شعر زیست
شعر، تاریخ است و "حی" و "حا ضر" است
بر همه آ ثا ر _ هستی ، نا ظر است

دکترمنوچهرسعا دت نوری

منبع 

متن کامل