خانم آنماری شیمل که سالها استاد و صاحب کرسی زبان و ادبیّات پارسی دردانشگاههای مختلف دنیا بوده است ، کتابهای مختلفی در زمینه ادب پارسی به نگارش در آورده که یکی از آنها کتاب "زربفت دورنگ" اوست. این کتاب در بارۀ تصویر پردازی خیال در شعر و ادب پارسی است.
خانم شیمل در این کتاب دانش وسیع خود را در شعر و ادب پارسی با ظرافت زنانه، لطافت طبع ، نازک اندیشی و و تیز بینی در هم آمیخته و کتابی فراهم آورده که به باور من هر پژوهشگر و دانشجوی شعر و ادب پارسی باید آنرا در دسترس داشته باشد.
آشنائی خانم شیمل با شعر پارسی در سنین جوانی و از طریق مولانا جلال الدّین رومی و علاقه مندی به اشعار او آغاز میشود ؛ علاقه و توجّهی که در دراز نای زندگی پر بارش نه تنها از باد و باران زمان گزندی نمی یابد بلکه استوار تر هم می شود.
در طول سالها شاعران دیگری هم چون "محمّد اقبال" (۱۹۳۸-۱۸۷۷) شاعر و فیلسوف هند و پاکستان و پس از آن "غالب" (۱۸٦۹-۱۷۹۷) توجّه استاد شیمل را بخود و به شعر پارسی منطقه که در بر گیرندۀ شاعران هند و پاکستان و ترکیّه نیز میشود جلب می کنند.
در کتاب "زربفت دورنگ" توجّه خانم آن ماری شیمل در حقیقت همچون دیگر ناقدان اروپائی شعر پارسی معطوف به مجموعۀ امکانات بیان هنری است که در شعر پارسی مطرح است و زمینۀ اصلی آن را انواع تشبیهات ، استعارات، اسناد مجازی ، رمز و گونه های مختلف تصاویر (نگاره های) ذهنی تشکیل می دهد.
استاد شیمل در این کتاب شعر پارسی را به بلور ، فرش ، کاشی و موسیقی تشبیه می کند . در تشبیه شعر پارسی به بلور چنین گوید: " هر بیتی باید که نور را به رنگهای مختلف به نمایاند تا در نتیجه بتواند نمایانگر بازی دائم بین واقعیّت و ورای واقعیّت ؛ حسیّات و ورای حسیّات ؛ دنیای خاکی و کرات فضائی دیگر باشد."
در تشبیه شعر پارسی به فرش می گوید: " غزل با تصویر پردازیهای بی شمارش که فقط با قافیه به هم پیوند یافته اند، یادآور قالیچه های بسیار ظریف ایرانی است با طرح باغ که باید به تصاویر، گلها و سایر تزئیناتش در مقابل زمینه ای وسیعتر نظر انداخت. گرچه هر یک از آنها با معنی است امّا کلّ زیبائی آن هنوز بیشتر از زیبائی تک تک اجزاء آ ن است."
شیمل همچنین شعر پارسی را به کاشی های رنگارنگ مساجد ایرانی تشبیه می کند و می گوید همانگونه که کاشیها در هر ساعت از روز دگرگون می نمایند و غالباً در برکه های کوچک آب منعکس می شوند که باز هم انعکاس رنگشان در آب متفاوت از رنگ آنها در خارج از آب است، بهمان سان خواننده باید که به اشعار هم در حالتهای روحی مختلف و زمانهای مختلف از زندگی نظر اندازد تا شاید بتواند منظور نهفتۀ آن را در یابد.
او همچنین می گوید که می توان غزل را برای خوانندگان غربی به "موسیقی مجلسی" تشبیه کرد. موضوعات در شکلهای گوناگون خود نمائی می کنند در حالی که ریتم و صدا عناصر اصلی هستند. خانم شیمل می گوید که برای او شعر حافظ همان زیبائیِ نافذ و تکامل خوش آهنگی را داراست که موسیقی موزارت. و در مولانا جلال الدّین رومی همان اهمیّت و قدرت طلبی را احساس می کند که در بتهو ون که موسیقی پر شورش در انتها به لذّت و شوق معنوی راهبر می شود.
خانم شیمل چنین ادامه می دهد که تفاوت نمی کند که کسی شعر پارسی را چگونه توصیف کند: قالی، موسیقی، بلور، کاشی و... این شعر فاقد جنبۀ ساختمانی و یا معماری است. و این ساختمان یا معماری شعر همان موضوعی است که دکتر شفیعی کدکنی در کتاب "صور خیال در شعر پارسی" از آن به عنوان "محور عمودی" شعر یاد کرده است در برابر "محور افقی" که بکار گرفتن واژه های زیبا، صنایع عروضی ، تصویر پردازیهای خیالی هوش ربا از خصوصیّات آن است.
شیمل و شفیعی هر دو معتقدند که از بابت ساختمان و معماری و یا بقول استاد شفیعی "محور عمودی" شعر پارسی ضعیف است. شیمل خاطر نشان می کند که ادبیّات کلاسیک اسلامی هرگز درامی به وجود نیاورده و ساختمان شعر حتّی در حماسه فاقد نشانه های دراماتیک است و چون بیشتر اشعار پارسی از نظر تصویر پردازی خیالی و صنایع لفظی و بدیعی (محور افقی) غنی و بدیع بوده ولی فا قد تم دراماتیک و موضوعی است ، در ترجمه لطف و ارزش خود را از دست می دهد و خسته کننده می شود.
استاد شیمل در بارۀ علّت نوشتن کتاب "زربفت دورنگ" به این نکته اشاره می کند که برای درک شعر پارسی شخص باید کلّ سیستم پیچیدۀ نمادها و اشاره های آن را که پایۀ شعر پارسی است بداند. همچنین خوانندۀ شعر پارسی باید از ریشه های فرهنگ اسلامی و تاریخ آن نیز مطّلع باشد. شاعران پارسی زبان صاحب گنجینه ای از اشارات و کنایاتی هستند که به ندرت در درازنای زمان تغییر یافته است. تنها یک تمثیل می تواند موضوعات مختلفی را به ذهن متبادر کند. او همچ نین یادآور می شود که یک فرد غربی اگر بخواهد شعر پارسی را به زبان مادریش ترجمه کند ، در می یابد که درک خیال پردازی ها ی تصویری ، اشاره های فراوان به قرآن و قهرمانان کلاسیک ادبیّات و تاریخ ایران و اسلام تا چه اندازه دشوار است . خوانندۀ متفکّر غربی این شعر را که گاهی از نظر معنا شامل عشق های بی حدّ و حصر ، چاپلوسی ، طنز و اغراق است اگر نه پوچ و بیهوده ، عجیب و غریب می یابد. خانم شیمل امید وار است که کتابش کمکی باشد و راه را برای این دسته از خوانندگان هموار کند.
برای روشن تر شدن مطلب به چند موضوع از موضوعاتی که خانم شیمل به آنها می پردازد اشاره می شود:
شهر ها : در مورد معنی نُمادین شهر ها در شعر پارسی ، خانم شیمل به عنوان نمونه از این شهر ها نام می برد بغداد، شیراز، سمرقند، بخارا، کشمیر، خُتن ، ختا، جوی مولیان ، چین ، یمن، مصر و سبب اهمیّت و نمادین بودن معانی بعضی از آنها را توضیح می دهد. بعنوان مثال در بارۀ مصر و یمن می گوید:
زمانی که شعرای ایرانی در بارۀ دنیای عرب صحبت می کنند چشم انداز های شعری آنها مصر و یمن است. "یمن" شهر "اُویس قرنی" ؛ محلّ غروب ستارۀ سهیل ؛ شهر ملکۀ سبا و مرکز عقیق است. مصر که پس از یمن ، مهمترین کشور در بین شاعران ایرانی است ، اختصاص به موسی و یوسف دارد و چون موسی در مصر نمی ماند ، مصر با یوسف هم نشین شده است.
عزیز مصر برغم برادران غیور ...... ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید (حافظ)
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ...... کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور
سنگ ها: در مورد سنگها ، استاد شیمل می گوید که شاعران پارسی گوی حتّی در افق هم برای بیان افکار خویش نشانه هائی یافته اند. آنها در حقیقت در تمام طبیعت از سنگ گرفته تا اقیانوس ؛ از گیاه تا ستاره ؛ از شیر جنگل تا کوچکترین حشره ، به دنبال صور خیال گشته و از آن ها در اشعار خود استفاده کرده اند. از آن جمله است سنگهای گرانبها و نیمه گران بها، نظیر یاقوت از بدخشان ؛ زمرّد از مصر؛ عقیق از یمن و فیروزه از ترکیّه و کشورهای آسیای مرکزی.
شاعران در این زمینه تشبیهاتی بکار برده اند که قرنها بدون هیچ تغییری پایدار مانده است. نظیر تشبیه لب معشوق به یاقوت و عقیق:
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است ...... یعنی افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه ...... بخورد روزۀ خود را به گمانش که شب است
یاقوت لبِ لعل تو یا قوت مرا قوت ...... یاقوت بود نام لبِ لعل تو یا قوت ؟
شاعران قرون وسطی به "زمرّد" علاقۀ بسیار داشتند زیرا معتقد بودند که اثر شفابخش دارد و باعث کوری چشم مار و اژدها می شود. در اشعار پارسی هرجا که "زمرّد" آمده باید منتظر شنیدن اثر شفابخش آن نیز بود.
اکنون که پر ز برگ زمرّد شد از صبا ...... شاخی که بد چو هیکل افعی تهی ز بار
زان می کفد ز دیدن او دیده های شاخ ...... کز خاصیت کفد ز زمرّد دو چشم مار (سنائی غزنوی)
گرانبها ترین سنگ در شعر پارسی "یاقوت" است و مسلمانان معتقدند که اگر کسی یاقوت به دست کند از بلای طاعون، رعد و برق گرفتگی در امان می ماند و آرزوهایش بر آورده می شود.
در طبّ سنّتی از مقدار خیلی کم یاقوت برای درمان افسردگی و بعنوان مفرِّح یا آرامش بخش استفاده می شد و این بهانۀ خوبی بود برای شاعران که بخواهند از یاقوت لب یار برای شاد کردن دل پرغم خویش مدد گیرند.
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن ...... که این مفرّح یاقوت در خزانۀ توست (حافظ)
گیاهان : در فصل "باغی از شادیها" ی این کتاب می خوانیم که قلمرو گیاهان حتّی بیشتر از عرصۀ سنگهای گرانبها منبع الهام شاعران پارسی زبان شده است. رابطۀ گل ها با بدن یا روی محبوب تشبیهی است که همواره در شکلهای گو ناگون بکار رفته است. گل سرخ، گونۀ دلدار است؛ نرگس ، چشم مست یار و درخت سرو ، نمونۀ ناقصی از قامت بالای یار. مقایسه می تواند این گونه نیز صورت گیرد: دلدار باغ زیبائی است مرکّب از گل سرخ ( گونه)؛ یاس (روی ، دندانها) ؛ سنبل (طرّۀ یار)
چشمت از ناز به حافظ نکند دیگر میل ...... سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد (حافظ)
زبان سوسن او جمله گویا است ...... عیون نرگس او جمله بیناست ( شبستری)
عقل و صبری که به چل سال دلم گرد آورد ترسم آن نرگس مستانه به یک جا ببرد (حافظ)
با چنین زلف و رخش بادا نظر بازی حرام ...... هرکه روی یا سمین و جعد سنبل بایدش (حافظ)
دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او ...... وان سُنبل ابروی او وان لعل شیرین ماجرا ( رومی)
پرندگان : نویسنده در این مبحث از همنشینی گل و بلبل در شعر پارسی سخن می راند و از قول گلدزیهر می نویسد که عشق بین گل و بلبل یکی از قدیم ترین و لطیف ترین مضامین شعر پارسی است.
کتابهائی نظیر منطق الطّیر عطّار ؛ رسالة الطّیر غزّالی؛ تسبیح الطّیر سنائی همه از زبان پرندگان است. در بسیاری از فرهنگها ی کشورهای مختلف از قدیم ترین زمان ها روح به پرنده تشبیه شده است، چنان که هنوز هم گفته می شود که مرغ روحش از بدن پرواز کرد که کنایه از مرگ است.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...... چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم (حافظ)
چگونه طوف کنم در فضای عا لم قدس ...... که در سراچۀ ترکیب تخته بند تنم (حافظ)
هُد هُد ، باز ، طوطی از محبوبترین پرندگان بین شعرای پارسی زبانند.
ای هدهد صبا به سبا می فرستمت ...... بنگر که از کجا به کجا می فرستمت (حافظ)
هدهد رهبر چنین گفت آن زمان ...... کانک عاشق شد نیندیشد ز جان (ع طّار)
یکی از ویژ ه گی هائی که کتاب خانم شیمل را از کتابهای دیگر در این زمینه متمایز می سازد اینست که استاد شیمل مضامین و صور خیال شعری را در هر دو نوع ادبّیات ؛ صوفیانه و غیر صوفیانه بّررسی کرده و معمولا مضامین و نگاره ها (ایماژها) را تا نقطۀ شروعش دنبال می کند. مثال در مورد شعر صوفیانه را می توان در فصل ۱۰ کتاب او – "جغرافیای شعر" جستجو کرد ، آنجا که می گوید : " در ادبیّات عرفانی مشرق زمین ، "یمن" چنانکه شیخ شهاب الّدین سُهروردی ، شی خ اشراق ، از آن سخن رانده است ، سرزمین اشراق است. "
بطور کلّی عرفای اسلام "یمن" را محلّ اشراق می دانستند و در مقابل آن "مغرب" را در شمال آفریقا محلّ غروب روح گمان می بردند. از همین رو در نظر عارفان تقابلی میان "یمن" که محلّ اشراق تصوّر می شده و "مغرب" (بخصوص "قیروان" که سیاهی "قیر" نیز از آن به ذهن متبادر می شود) پدید آمده بوده است. بنا بر این شاید بتوان گفت که نظریّۀ جدید "خاور معنوی و باختر مادّی" بدون سابقه نیست و ریشه ای کهن در عرفان و نظریّه های عارفان اسلامی داشته است.
آسمان ، باد، دریا - در رابطۀ گریۀ ابر و خندۀ معشوق و یا بطور کلّی نگارۀ آب، دریا و اقیانوس ، نویسندۀ کتاب از چگونگی استفادۀ این نگاره چه از دید شعرای صوفی و چه غیر صوفی چنین می گوید.
سیل بنیان کن عشق یکی از نگاره های قوی است. امّا ایماژ دیگر یعنی بخار ی که از اقیانوس بر می خیزد، در داخل ابر ها ساکن می شود و دوباره به صورت قطرۀ باران به دریا برمی گردد از مضامین بسیار مطلوب شاعران متّصوف است به ویژه این نکته که سرانجام قطرۀ باران خویشتن خویش را در آب دریا از دست می دهد و با دریا یکی می شود، یعنی همان رجوع به اصل و اتّحاد با ذات یگانه ، که در عرفان ایرانی از آن بسیار سخن رفته است از م ضامین بسیار مورد علاقه بوده است.
هنر خوشنویسی - نمونۀ دیگری از تعابیر و تفاسیر نگاره ها در اشعار عرفانی و غیر عرفانی مربوط به هنر خوشنویسی است. هر حرفی از حروف الفبا ارزشی عددی دارد که صوفیّه سیستم متبلور شدۀ تعبیر و تفسیر عرفانی خود را هم به آن اضافه نموده اند. بعنوان مثال خانم شیمل می گوید که الف- اوّلین حرف الفبا- به خداوند مرتبط شده است. چرا که "الف" حرف اوّل کلمۀ "اللّه" است و با ارزش عددیش که "یک" باشد معرّف خدای یگانه است. شناختن " الف" همانا شناختن خداو ند است که با او محتوای همۀ کتب آسمانی آشکار می شود. به همین جهت است که گفته اند معنی چهار کتاب آسمانی در یک "الف" است.
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ...... چکنم حرف دگر یاد نداد استادم (ح افظ)
برای صوفیّه حرف "میم" متوجّه "احمد" و تنها حرفی است که "احمد" را از "احد" جدا می کند و چون ارزش عددی "میم" ۴۰ است صوفیّه معتقدند که این میم نماد چهل مرحله ایست که آدمی را از حق جدا می کند.
همچنین شعرا از بقیۀ حروف الفبا نیز برای تصویرپردازی بهره گیری کرده اند. به این اشعار توجّه کنید:
خاک چهل صباح سرشتی به دست صنع ...... خود بر زبان صنع براندی ثنای خاک (خاقانی)
کز برای پخته گشتن کرد آدم را الاه ...... در چهل صبح الاهی طینت پاکش خمیر (سنائی غزنوی)
دالِ زلف و الف قامت و میم دهنش ...... هر سه دامند که گیرند بسا همچو من ی (کمال خجندی)
البتّه نباید فراموش کرد که عدد چهل (۴۰) بمعنی عد د صحیح و نمونۀ مقدار زیاد هم بکار رفته است.
چل سال رنج و غصّه کشیدیم و عاقبت ...... تدبیر ما به دست شراب دوساله بود (حافظ)
در مورد انتخاب عنوان کتاب، خانم شیمل می گوید که خداوند بافنده ای عظیم و متبحّر است که برای خلقت قبائی از نخی دو رنگ که شب و روز باشد بافته است. شاعرانی نظیر "گوته" ، "ویلیام بلیک" و رومی غالبا تغییرات زندگی را پارچه ای می بینند که به دست خداوند بافته می شود.
هر شب سپهر پردۀ زربفت ساخته ...... رویت به دست صبح به یک دم دریده باز (عطّار)
خورشید زرکش تافته زربفت عیسی با فته ...... زنّار زرّین یافته زر بر مسیحا ریخته (عطّار)
جامۀ عبّاسیان بر روی روز افکند شب ...... بر گرفت از پشت شب زربفت رومی طیلسان ( فرّخی )
روی صحرا را بپوشد حلقۀ زربفت زرد ...... چون ز شب گوئی که تیره روی زی صحرا کند (ناصر خسرو)
زربفت روز را فلک از اطلس هوا ...... خواهد بر این ممزّج و زرکش نثار کرد (خاقانی)
اطلس زربفت را در اختران پوشیده اند ...... کوه را پیراهن از اکسون* و خارا کرده اند (عبید زاکانی)
در طبیعت هم فصل بهار بافنده ایست که لباس اطلس بر باغها می پوشاند و بدون استفاده از سوزن و قیچی ، پارچه ای زربفت از گل سرخ با یقه ای از لاله بر تن باغ می کند.
در اینجا باید یادآور شد که استاد شیمل هم با نوشتن کتاب "زربفت دورنگ" همچون بهار بافنده جامۀ زربفت دیگری بر قامت سرو بلند شعر و ادب پارسی دوخته است.
مهوش شاهق
کلمبیا، مریلند
eksun,ak *اِ کسون
دیبای سیاه ، جامۀ سیاه قیمتی که اکابر بجهت تفاخر پوشند. (فرهنگ معین)
کتابنامه :
A Two-Colored Brocade : The imagery of Persian poetry / Annemarie Schimmel. The University of North Carolina Press, 1992.
۱- صور خیال در شعر پارسی : تحقیق انتقادی در تطوّر ایماژهای شعر پارسی و سیر نظریّۀ بلاغت در اسلام و ایران/ تألیف دکتر محمّد رضا شفیعی کدکنی. تهران ،ایران : انتشارات آگاه، ۱۳۷۵
۲- دیوان حافظ / به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری . تهران ، ایران : انتشارات خوارزمی ، ۱۳٦۲
۳- دیوان ناصر خسرو قبادیانی / از روی نسخۀ حاج سید نصراللۀ تقوی، به کوشش مهدی سهیلی . تهران ، ایران : انتشلرات امیر کبیر ، ۲۵۳۵.
۴- دیوان منوچهری دامغانی / به کوشش دکتر محمّد دبیر سیاقی . تهران، ایران : انتشارات زوّار، ۱۳۵٦
۵- دیوان خاقانی شروانی / به تصحیح ، تحشیه و تعلیقات علی عبدالرّسولی . تهران، ایران : خیّام، ۲۵۳۷
٦- دیوان شیخ فرید الّدین عطّار نیشابوری / حواشی و تعلیقات از م. درویش با همکاری غلامرضا قیصری.
تهران، ایران : انتشارات جاویدان ، ۲۵۳٦
۷- دیوان حکیم فرّخی سیستانی / به کوشش دکتر محمّد دبیر سیاقی . تهران، ایران : انتشارات زوّار، ۱۳۴۹
Recently by Mahvash Shahegh | Comments | Date |
---|---|---|
الحمراء | - | Nov 24, 2012 |
خداوند و استفاده از زن برای تبلیغ | 3 | Sep 19, 2012 |
آیا این خداوند است که متمدّن تر شده یا پیامبر خدا؟ | 15 | Sep 07, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
stage-setting in the culture
by AmirAshkan Pishroo on Mon Sep 01, 2008 02:14 PM PDTEvery poem, to paraphrase Wittgenstein, presupposes a lot of stage-setting in the culture. Thus it is not the lack of dramatical and topical themes which makes Persian poem dull for foreigners but the reader's lack of interest in understanding these cultural settings.
Impressive article about amazing woman.