HAIKU

مادر بزرگ شدن

چند هایکوواره به مناسبت روز مادر

04-May-2011 (2 comments)
خزان عمر

موضوع ای میل : " مادر بزرگ می شوی."

بهارمی شود >>>

POETRY

منکه ماندن را ندانم یا که رفتن
03-May-2011 (7 comments)
منکه از خواهش مرد در بغل زن
ز یک آه و نفس آمده ام.
منکه از بذر هوس در دمن شب
ز یک بوسۀ داغ، جنین رسته ام. >>>

POETRY

نیروانا
22-Apr-2011 (2 comments)
تلنگری بر آسمان ميزنم
صدای قلبم را در کوچه ای قدیمی می شنوم
ابری بر درختی تكيه ميزند
پرنده ای بال می گشاید بر روی لحظه
آسمان - آسمان می ماند
>>>

POETRY

مرگ

برای بیژن پاکزاد و شوقهای کوچکی که برای ساکنان غربت آفرید

19-Apr-2011 (2 comments)
مرگ ایستاده
با کت و شلواری ساده
با دکمه های آهنین
و گاه با عصای طلایی
و با چشمانی که خیره می نگرد
به تک ، تک ما
>>>

POETRY

اروتیک 3
17-Apr-2011
حجاریهای عشق
روی دیوارهای معبد
قرنهاست مشغولند
جاودانگی یك دم >>>

POETRY

رسوا
15-Apr-2011 (8 comments)
خاک سر کویت را مستانه بسر ریزم
رازی که خدا داند از بنده چه پرهیزم؟

از پرده برون افتد این راز نهان آخر
از سایه خود تا کی وحشت زده بگریزم؟ >>>

POETRY

Porcelain
15-Apr-2011 (5 comments)
On my way back home,
ignoring the palmate pink
underneath the green,
I carelessly stepped
on the most intricate leaf
I had ever seen
>>>

POETRY

ماندگار
12-Apr-2011 (one comment)
حبابهایبازیگوش
درپایفوارههایگمان
یکایکمی ترکند
از سر خوشی >>>

POETRY

دکمۀ احساس
10-Apr-2011 (6 comments)
پس از سالهای سال
که نخواهم گفت چند سال!
به من تلفن کرد که
دعوتم کند به شرکت
در یک کار اجتماعی و فرهنگی >>>

POETRY

سرود سپاه گمشده ی کمبوجیه
08-Apr-2011 (9 comments)
شمشیرهایمان را در دریاچه ی سیوا بشویید
و از آن داسغاله های بُرنده بسازید
و هر ساله از برداشت خرما و زیتون خود
بخشی را به زائران معبد دهید >>>

POETRY

آخرین خطابه‌ی عشق
08-Apr-2011
و این
واپسین خطابه‌ی من در آستان معبد توست،
ای با من آمده شانه‌ به شانه‌ این همه راه
ای با من شریکِ سال‌های آن همه آه >>>

POETRY

طناز
07-Apr-2011 (4 comments)
از زلف بلند تو دلم بند کمند است
بر تک تک هر رشته دلم سلسله بند است
کوتاه بود قصه ما در خم این زلف
هر چند مرا غصه این قصه بلند است >>>

POETRY

ای بشر
05-Apr-2011 (9 comments)
من تو را بیش از خدایت دوست دارم ‌ای بشر
آنچه دارم من در عالم از تو دارم ‌ای بشر

من ز تو بیش از خدایت بیم دارم ‌ای بشر
شر تو گاهی‌ بود افزون ز خیرت ‌ای بشر
>>>

POETRY

درد
03-Apr-2011 (one comment)
می کاود روح ِبی صبرم
می گوید و می گوید
و تیغ  فرومی کند باز
در زمان
بیرون می کشد از سیاهی ِستیز >>>

POETRY

چگونه به درد خویش  خو کردم
30-Mar-2011 (7 comments)
این مهمان ناخوانده
دردیست در آرنج چپم
که حدود بیست سال است
هر از گاه سری به من میزند >>>