مرا نیمای مادرقحبه لو داد


Share/Save/Bookmark

مرا نیمای مادرقحبه لو داد
by آشنا
18-Dec-2011
 

پیش از آنکه من را به بددهنی متهم کنید و آوار پرخاش را به سرم خراب کنید به انگیزه نوشتن این چند خط توجه کنید.

آنها که از من بزرگسالترند و دوران کودتای 28 مرداد راتجربه کرده اند بهتر می دانند، ولی جوانترهایی مثل من، دست کم، این داستان را شنیده اند.

داستان از این قرار است که اخوان بعد از کودتای 28 مرداد شعر معروف "زمستان" را ساخت. پلیس مخفی (که در آن زمان آنرا به نام رکن 2 می شناختند و بعدها به ساواک تغییر نام داد) از درونمایه کنایه آمیز آن برآشفته شد و به دنبال یافتن شاعر سراینده آن به تکاپو افتاد. آسانترین راه این بود که به سراغ نیما بروند شاید او شاعر را بشناسد. این که نیما از قبل می دانسته که سراینده "زمستان" کیست چندان مهم نیست چون اگر هم نمی دانسته برای او بسیار آسان بوده که از سبک آن دریابد که شعر ساخته اخوان است. خلاصه اینکه ماموران اخوان را دستگیر می کنند و به زندان می برند و او این تک بیتی را می سازد:

مرا نیمای مادرقحبه لو داد/ مرا لو، پیشوای شعر نو داد

کسانی که گفته اند نیما بعداز دیدن شعر "زمستان" بی درنگ اخوان را لو داد حاشیه هایی هم به آن افزوده اند. کسانی گفته اند نیما از روی سادگی روستایی اش چنین کرد که من شخصاً به آن باور ندارم و او را تیزهوش تر از این حرفها می دانم. هرچه باشد نیما همانست که گفته: "من از این دونان شهرستان نی ام / خاطر پــر درد كـوهستاني ام" آنها که گفته اند او از ترس گرفتاری و زندان (همراه وابستگی اش به تریاک) چنین کرده شاید درست تر گفته باشند.

در زیرنویس سه روایت دیگر را در باره این تک بیت ببیند اگرچه اصل داستان یکی است.

فکر می کنم "زمستان" یکی از شناخته شده ترین شعرهای شصت سال گذشته است، با این همه بازگفتن و باز خواندنش چندان بی جا نخواهد بود چرا که همچنان "زمستان" است و به گمان من بسی سردتر.

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ،
سرها در گریبان است .
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ،
که ره تاریک و لغزان است .
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی ،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون ؛
که سرما سخت سوزان است .
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر ِ پیرهن
چرکین !
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد !
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای!
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم .
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور .
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور .
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم .
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم .
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشتِ در چون موج می
لرزد .
تگرگی نیست ، مرگی نیست .
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است .
من امشب آمدستم وام بگزارم.
حسابت را کنار جام بگذارم .
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست .
حریفا ! گوش ِ سرما برده است این ، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است .
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده .
به تابوت ستبر ظلمت نه توی ِ مرگ اندود ، پنهان است .
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است .
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت .
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ،
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین ،
درختان اسکلتهای بلور آجین .
زمین دلمرده ، سقفِ آسمان کوتاه ،
غبار آلوده مهر و ماه ،
زمستان است .

تهران ، دی ماه 1334

________________

//balatarin.com/permlink/2008/8/28/1384610

//www.cibloggers.com/?p=3945

//hassani.ir/post-359.aspx


Share/Save/Bookmark

Recently by آشناCommentsDate
سروش" غیب در بی بی سی"
1
Dec 23, 2011
قم
1
Dec 16, 2011
Imam Hussein concert (video)
5
Dec 06, 2011
more from آشنا
 
default

Don't belive the hype. This is one of the most insulting

by Hooshang Tarreh-Gol on

base less garbages I've seen ob IC. Anyone who has the least familiarity with Akhavan's magnificant discourse would know he would never expres himself as such, especially when it came to Nima.

Rokn 2 was the original counter-intelligence headed by Fardost after 1953. Untill SAVAK was formally created to take over the internal 'security,' read anti-security (like working with Hojatieh,..) for Iran. 


Esfand Aashena

پس نیما یوشیج اینجوری بوده! عجب از این روزگار.

Esfand Aashena


Everything is sacred


آشنا

Dear MO

by آشنا on

Thank you for your remark. I am not an expert of SAVAK's history and this cultural blog does not need to become yet another political polemic. However, please read again my sentence:

پلیس مخفی (که در آن زمان آنرا به نام رکن 2 می شناختند و بعدها به ساواک تغییر نام داد( ...

  As you see my emphasis is on the matter of “secret police” as a  general term, which in that time was called “ROKN-E DO”. But on the other hand “ROKN-E DO” was the foundation of future SAVAK. This is a
historical fact as shown below.

Regards

 

سرلشکر حسن پاکروان (زادهٔ ۱۲ امرداد سال ۱۲۹۰ در تهران) رئیس رکن دو ارتش، معاون کل و دومین رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) بین سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۴۴

//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86

مقامات و ماموران آن] ساواک[عمدتاً از ماموران فرمانداری نظامی و رکن دو ارتش
و شهربانی تأمین می‌شدند
.

//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9 



Medulla Oblongata

Dear Ashena,

by Medulla Oblongata on

My dad used to be a paratrooper ( actually one of the "magnificent seven" who were instrumental in establishing airborne division in Tehran's Baghe Shah, most of whom long gone), anyway, he knew few people both in second pillar ( Rokne-h doo) and Savak, I don't think they were same entities. Rokneh doo was the army's so called contra- intelligence( zed-h etela-ut) and operated by army personnel .

And by the way " the truth is what we chose to believe!"


anglophile

ارادتم به نیما دو چندان شد

anglophile


28 Mordad was the begining of Iran's Spring. Akhavan was rightly betrayed.

Anahid Hojjati

Interesting blog

by Anahid Hojjati on

indeed "zemestan" is one of the best farsi poems of last several decades. thanks for sharing