28 Mordad was not a Coup Détat

Tapesh
by Tapesh
16-Aug-2011
 

While most Iranians believe that dismissal of the prime minister Mosadegh was a West & Shah "Coup Detat"" against the government of Dr Mohamad Mosadegh, financed by million Dollars supplied by the Americans to general Zahedi, the CIA agent Kim Roosevelt say that the whole American money spent during the whole operation was about 10 thousand Dollars. In this clip, historians from the Islamic Republic also conclude that how ever the West have took control of the country after the fall of Mosadegh, but the operation can not be named as "Coup Détat ".

Share/Save/Bookmark

more from Tapesh
 
Parham

Red Wine

by Parham on

تعظیم عرض شدا.


Red Wine

...

by Red Wine on

دوستان چه خوب سیلابی به درونِ سوراخِ نوکرانِ اجنبی انداختد که این چنین زاری کنند و خاکِ خجلت به سر مالند...دزد و بی‌ ناموس باشی‌ و ما تحت لیسِ اجنبی .. به خصوص انگلیسی نباشی‌.

با سپاس از مطالبِ دوستان،عالی جنابان کاظم زاده خان و پرهام خان .

ایران را پاینده بادا و اجنبی پرستان را ننگ بادا .

 


MM

IRI trying to re-write history!

by MM on

But, this is for consumption by the khodi Basiji crowd. 


Parham

Masoud jan

by Parham on

My pleasure! It's hard to find anything to write against Amirshahi's arguments usually, especially the way she puts them, and it is certainly the case here as well.
Personally, "keyf kardam".


anglophile

حاصل پولهای مفت صدامی

anglophile


نمیدونم اگه این صدام حسین اون پولهای یامفت رو نداده بود به بختیار که ایشونم مقدار زیادیشو ریخت و پاش کنه روی اعضا ی سابق کابینه و دوستان و رفقا و ازجمله یه مشت سیاه نویسای سینه چاک نظیر این خانم امیر شاهی‌ و بوی فرندشون آقای رامین کامران (هر دو از قجر زادگان بنام) دیگه کی‌ میومد این چرندیات رو بنویسه. ماشالله پول صدام به مهشید خانم  خیلی هم چسبیده، خوب چاق و چله شده رنگ و روشم بد نیست. ولی‌ بالا غیرتا میگیم نهاوندی یه وقتی‌ جیره خور پهلویا بوده مثل خود ایشون که حالاشم جیره خور پولای صدامی از قبل شاپور خان هست ولی دیگه، بایندر و میر فطروس و متینی و ...که نبودن. حالا شما هی‌ لفاظی کن مهشید خانم این حرفا فقط وقتی‌ رنگ و بویی داشت که طرف شما خمینی بود وگرنه خود شما و شوهر اسبق، فرخ خان غفاری (بازم قجری)، یه عمر عزیز کرده دربار بودین آخه یه چیزی بگو که بچسبه. آخه اگه پیغمبر اسبق، محمد آقا مصدق رو میگم، اینهمه محبوبیت داشت که شما میگین داشته پس چرا مردم نریختن تو خیابونا نخست وزیر محبوبشون رو پس بگیرن.  نه خانم جون شما واسه همون خمینی بنویس صدام هم از شما راضی‌ می‌شه.

 

 

 


Masoud Kazemzadeh

Dear Parham, thanks

by Masoud Kazemzadeh on

Dear Parham,

Thanks for Ms. Mahshid Amirshahi's article.  I really liked it and fully agree with it.

Best,

Masoud


Parham

Regarding Nahavandi (From Mahshid Amirshahi)

by Parham on

//www.namir.info/Neuer%20Ordner/05-Spalte%20L...

از روزی که آخوندها در ایران به فکر تکیه زدن بر مسند قدرت افتادند من هم و غمم را متوجه مبارزه با آنها کردم و نیازی هم ندیدم که هر بار ابراز مخالفت با رژیم اسلامی را با زدن گریزی به گذشته همراه کنم و هر بار انتقاداتی که همیشه به دستگاه آریامهری – در زمان بیا برو اش – داشته ام مکرر نمایم. هرگز تصور نکردم که وقتی از روشنفکران ایراد می گیرم باید توضیح بدهم که این ایراد متوجه مخالفت آنها با حکومت استبدادی نیست که من با آن همصدا و یکدلم بلکه از این روست که آنها به وظیفه روشنفکری خود عمل نکرده اند و راه حل دمکراتیکی در مقابل دیکتاتوری ارائه نداده اند و وقتی جایگزین دمکراتیکی پیدا شد به جای پشتیبانی از آن پی خمینی را گرفته اند.

همه اینها به این دلیل که خیال می کردم که خطاهای آن دوره چنان آشکار و بارز است که پرداختن مداوم به آنها در حکم اتلاف وقت و نیروست – وقت و نیرویی که می بایست صرف رسیدن به حساب ملاها شود. بازیگران «عصر طلایی آریامهری» هم در سال های آغازین انقلاب هر کدام به کنجی خزیده بودند و صدا و ندایی از آنها بلند نبود و چنین به نظر می رسید که خود از نقشی که برای مردم آفریده اند به آن اندازه شرمسارند که لازم نباشد هر آن دیگران متذکرش شوند.

ظاهراً من در اشتباه بوده ام چون خاطیان نه فقط احساس ندامتی نسبت به آنچه مرتکب شده اند ندارند بلکه کم کم گناهان گذشته را هم می خواهند به حساب ثوابشان بریزند. در نتیجه مرا از کرده پشیمان کرده اند و به این فکر انداخته اند که شاید در هر اعتراض به نظام توتالیتر آخوندی این یادآوری لازم می بود که: خفقان خودکامگی شاه ما را گرفتار نکبت تامگرایی ملا کرد.

بازماندگان رژیم آریامهری – با سوءاستفاده از بیزاری روز افزون ایرانیان از حکومت مذهبی و به بار آمدن نسلی بی خبر از تنگناهایی که منتهی به فرمانروایی آخوند شد – در صدد برآمده اند که دوران حکمرانی خود را طیب و طاهر عرضه کنند. استبداد حکومتی را برای «ملت ایران» و فقدان آزادی های سیاسی زمان شاهنشاهی را برای رسیدن به «دروازه های بزرگ تمدن» لازم جلوه می دهند، دزدی های دوران پهلوی را ماست مالی می فرمایند، دخالت های فتنه انگیز خاندان سلطنتی را در سیاست ندیده می گیرند، اطاعت بی چون و چرای محمد رضا شاه را از بیگانگان «دوستی دو ملت» می خوانند! و از همه جالب تر اینکه چندی از مهره های ریز و درشت دوران آریامهری و نمک پرورده های سابق و لاحق آن رژیم اخیراً به میدان آمده اند تا با قیافه هایی حق به جانب یا به محمد مصدق بد بگویند و یا کودتای ۲۸ مرداد را قیام ملی وانمود کنند. حرف های هوشنگ نهاوندی در برنامه میز گرد صدای امریکا در روز شنبه ۱۸ اوت تا این تاریخ آخرین آنهاست.

هوشنگ نهاوندی تمام طیف عقاید سیاسی را از چپ توده ای تا راست شاهنشاهی در مراحل مختلف زندگی و بسته به تقاضای روز طی کرده است و ناگزیر در گرفتن هر رنگ تازه منکر رنگ قبلی بوده است (آخرین پرده این نمایش را کنجکاوان در فرانسه و نشست «Front National» شاهد بودند که نهاوندی جزو سخنرانان جلسه بود وبه ژان ماری لوپن (Le Pen) گفته بود پیشنهادات او، که از نظر بسیاری از فرانسویان فاشیستی است، بسیار نرم و متعادل است). بنابراین میزان اعتبار سخنان او برای کسانی که از دور یا نزدیک میشناسندش روشن است و من قصد تأمل بر آنها را ندارم و فقط به چند اشاره بسنده می کنم.

اولی مربوط می شود به تحریف تاریخی او از زمان احمد شاه قاجار. نهاوندی به عنوان سابقه برکناری نخست وزیر توسط شاه مشروطه عنوان کرد که احمد شاه هم چندین بار نخست وزیر معزول کرده است. این حرف به کلی نادرست است. پیش آمد که احمد شاه در دورهٌ فترت از رئیس الوزرای وقت بخواهد که از مقام خود استعفا دهد تا بحران رفع شود. از آنجا که به وطنخواهی او اعتماد بود و روشن که به دنبال برقراری دیکتاتوری نیست همه تقاضای شاه را پذیرفتند جز صمصام السلطنه بختیاری که گفت: ما استعفا نمی دهیم، شما ما را معزول کنید.

نکتهٌ دوم بر می گردد به تعجب وبرآشفتگی آقای نهاوندی ازتعریف های اغراق آمیز از مصدق که آنها را به تملق گویی تعبیر کرد. در اینجا باید از ایشان پرسید مقصود از تملق گویی به مرده چیست؟ از این کار چه طرفی بسته می شود؟ مگر آن که دستش از این جهان بریده شده باز می تواند حکم ریاست دانشگاه یا ریاست دفتر ملکه یا وزارت در کابینه شریف امامی صادر کند؟ مگر کسی به مصدق در زمان حیاتش لقب آریامهر داد؟ مگر در مقابل او کسی می گفت که نوکر و چاکر و غلام خانه زاد است؟ نهاوندی البته بی احتیاطی می کند که با این حرف در حقیقت رفتار بادمجان دور قاب چین های دوران شاه را در خاطرها زنده می کند که برای ایرانیان آزاده و مغرور دل آشوبه آور بود. منتهی کسی که با پذیرش تام و تمام سیستم تک حزبی رستاخیزی به خود اجازه می دهد مصدق را غیر دمکرات بخواند، لابد می تواند بدون در نظر گرفتن دستمال های ابریشمی دراز و کوتاه و رنگ و وارنگی که در حق شاه به کار برده است و هنوز سر آنها پوشت واراز جیبش بیرون است، محبت توأم با مبالغهٌ دیگران را به مصدق تملق بداند!

توجه به این نکته هم خالی از تفریح نیست که در یکجا – احتمالا در آغاز صحبت – نهاوندی با به کار گرفتن تیتر کتاب «گذشته چراغ راه آینده است» که نوشتهٌ کمسومول های سابق و رفقای اسبق اوست بر اهمیت بررسی تاریخ تکیه داشت اما به محض رسیدن به پرس و جو و کند و کاو در ماجرای کودتا ناگهان و مثل دیگر رهروان در این راه به این نتیجه رسید که گذشته ها که گذشته است باید فراموششان کرد و به آینده نظر داشت!

نکتهٌ جنبی دیگری هم در گفته های او نیاز به تصحیح دارد و آن اینکه گفت و گذشت که در خزان عمر دیگر انتظار زیادی از زندگی ندارد. بی شک درست است که در سن بنده و ایشان داشتن برنامه های دراز مدت کار عبثی است اما این را نیز همهٌ آنها که او را از دور و نزدیک دیده اند می دانند که تا نفسی در سینهٌ هوشنگ نهاوندی باقی است حب جاه از سرش به در نخواهد رفت. (در این باره گفته های دایی اش فریدون کشاورز بسیار گویاست)

به هر حال صحبت های اخیر نهاوندی دنبالهٌ دفاعیه های اشرف پهلوی و فرح دیبا و اردشیر زاهدی از حوادث ۲۸مرداد، روز پر درد تاریخی ماست. اما خودمانیم اگر این خانم ها و آقایان به دفاع از آن روز کمر نبندند که ببندد! بعضی مردمان در بعضی موارد از برگزیدن راه و روشی معین ناگزیرند. به زبان استاد سخن سعدی: قحبهٌ پیر از نابکاری چه کند که توبه نکند و شحنهٌ معزول از مردم آزاری.

مبحث مربوط به ۲۸ مرداد این بار با این سؤال آغاز شد که: کودتا بود یا قیام؟ فرمودید کودتا بود یا قیام؟ پس بفرمائید که در آخر حکایت هنوز نفهمیده اید که لیلی زن بود یا مرد! چون از سال ۱۳۳۲ تا کنون رسانه های جهانی جز با عنوان کودتا از این واقعه سخن نرانده اند. در تمام آثاری که پس از ۲۸ مرداد در بارهٌ فعالیت های «سیا» به رشته تحریر در آمده از سقوط دولت مصدق به اسم کودتا اسم برده شده است (از جمله در نوشتهٌ اندرو تالیAndrewTully). کریستافر وود هاوس (Christopher Woodhouse) و کرمیت روزولت (Kermit Roosevelt) – که اولی از طرف دستگاه های جاسوسی بریتانیا و دومی از طرف سازمان های جاسوسی امریکا مأمور ساقط کردن دولت محمد مصدق بودند – هر دو در این زمینه کتاب نوشته اند و توضیح داده اند که چرا و چگونه طرح کودتا ریخته شد. مادلن البرایت (Madeleine Albright)، وزیر امورخارجهٌ پیشین ایالات متحده، از دست داشتن کشور متبوعش در کودتای ۲۸ مرداد اظهار تأسف کرد. در اسناد دونالد ویلبر (Donald Wilbur) ، که نه انشاست نه خاطرات و نه حتی تاریخ نگاری بلکه گزارش جزء به جزء مأموری امنیتی است از اجرای طرح «ایجکس» یا براندازی کابینهٌ مصدق به مافوقش،طبعاً جز کودتا اسمی برای وقایع ۲۸ مرداد نیامده است.

خلاصه عرض کنم: تمام آمران این طرح آن را کودتا خوانده اند ولی مأموران دست اول و دوم و دهم ایرانی آن هنوز تردید می فرمایند که لیلی زن بود یا مرد یا به کلام دقیق تر: اصولاً می خواهند ثابت کنند که خیر، زن نبود مرد بود! در ضمن یکی از دلایلی که این حضرات را وامیدارد به مردی لیلی رأی دهند طبیعت گزارش دونالد ویلبر است. زیرا متن کامل این گزارش هنوز منتشر نشده است و در مقدار منتشر شده هم اسامی بسیاری از مزدوران امریکا که هنوز در قید حیاتند یا هنوز از مزد بگیران، طبعاً فاش نشده است. نگرانی ها برای خانم ها و آقایان فزون و فراوان است – طبیعی است، چاره اندیشی می کنند.

در واقع طرح سؤال به این شکل همسنگ قرار دادن یک واقعیت تاریخی است با یک دروغ تاریخی که ساخته و پرداخته کسانی است که همه چیزشان – یکی ثروتش دیگری قدرتش و سومی پست و مقامش – را مدیون آن روز و پیامدهای دردناک آنند – دردناک برای مردم ایران که از دمکراسی محروم ماندند.

دروغ ۵۰ سالهٌ دیگری– که مثل دروغ قبلی در گذشته ساواک پشتیبانش بود و امروز این پشت و پناه را هم ندارد – محدود کردن اجرای طرح کودتا به سه روز فاصله میان ۲۵ تا ۲۸ مرداد است که از نو توسط مدافعین کهنه کار و نوخاستهٌ ۲۸ مرداد ترویج می شود. مقصود از این کار منحرف کردن اذهان است از تمام زمینه سازی های قبلی برای برکنار کردن مصدق از نخست وزیری. کوشش برای برکناری مصدق از همان روز رسیدنش به نخست وزیری شروع شد و به تدریج صورت طرح کودتا به خود گرفت و با مرگ استالین طرح وارد مرحلهٌ اجرایی شد، دزدیدن و سپس کشتن تیمسار افشارطوس، رئیس شهربانی مصدق، اولین مرحله از مراحل بارزش بود. طرح و اجرای کودتا مطلقاً به صدور فرمان عزل مصدق به دستور دو کشور خارجی و امضای شاه ایران و نامه رسانی سرهنگ نصیری در ۲۵ مرداد و به ثمر رسیدن کودتا در ۲۸ مرداد منحصر نمی شود. مدافعان استبداد شاه در گذشته می گفتند که مصدق و دولت در ۲۵ مرداد کودتا کردند و شاه و مردم در ۲۸ مرداد قیام ملی و بعد از انتشار اسناد جدید در این باره مایلند بگویند که انگلستان و امریکا تا ۲۷ مرداد در ماجرا دخیل بودند اما در ۲۸ ام فقط مردم در سایهٌ شاه به میدان آمدند!

محمد مصدق بر خلاف تهمت های ناروا و ناجوانمردانهٌ محمد رضا شاه به هیچ وجه در پی سرنگون کردن سلطنت نبود و به علاوه آزادیخواهی و پرهیزش از خشونت به کودتایی که علیه او تدارک دیده شده بود فرصت موفقیت داد. اما سقوط سلطنت در ۱۳۵۷ و وقوع انقلاب به دست کسی میسر شد که بویی از این دو صفت نبرده بود. فراموش نکنیم که مردم به استقبال این انقلاب رفتند تا از شر فساد و نخوت خاندان پهلوی و پستی و بی تشخصی نوکران آنها خلاص شوند. شکی نیست که در این راه از چاله به چاه افتادند اما راه نجات برکشیدن ملت است از چاه نه دوباره انداختنش به چاله.


amirparvizforsecularmonarchy

The Truth is offensive, I'm an anglofile myself, the people

by amirparvizforsecularmonarchy on

 

I think the BRITS should have backed the shah or gotten out of iran for their own good if they could not find a compromise, but oil companies have other agendas and disgrace all the societies they profit from, producer and consumer.


Parham

: )

by Parham on

Now the Brits were backing Mossadegh!!
I can see SOMEONE taking offense in that here... ; )


Veiled Prophet of Khorasan

A point

by Veiled Prophet of Khorasan on

 

Mordad is a mistake and a perversion of the meaning. The real name of Amordad. Mordad means "mortal" whilst Amordad with the "A" negates it meaning immortal. 


amirparvizforsecularmonarchy

With the exception of JM, steven kinzer, mass western media

by amirparvizforsecularmonarchy on

In Iran no one that reads a news paper, thinks Mossadegh was removed in a coup.  They know that is a politically motivated account.  And factually indefensible.

As far as I have read on it by iranians, foreign ambassadors etc and historians (not UK and US) this has been answered sufficiently.

Kermit Roosevelt, worked with my Grand father on this, he was one a colonel at the time, so I know on a personal level from my grand father that while kermit had access to lots of money, none of it was used as shah ordered it all to be returned to kermit. 

Shah only wanted to use mossadegh after he broke the law, to 1 create an alliance with the usa, and 2 to break the influence of the UK who in secret backed mossadegh.

Mossadegh unlawfully dissolved parliament, hence the nickname became, Irans first democratically elected Dictator.  That abuse of power lead to the Shah waiting for the summer recess, at which time the Shah by constitutional law has the Right to Replace the prime minister if he wishes.  So it was no coup, just a lawful action against foreign meddling of a substantially weakened UK after ww2.

The US support was key though in the political sense, since even though the shah was acting within the constitution and lawfully against a tyrannical dictatorial prime minister, in reality politically he was not strong enough to enforce the law of the land against the UK without outside help.

Irans people were doing the planning and executing of the whole affair.

Mossadegh was 100% Right, when he said in his speech, that the Shah has no lawful authority to pick Irans cabinet or remove anyone.

However removing an elected prime minister was in the constitution and within his lawful power (only allowed during summer recess).  Further more it was the correct thing to do as a matter of principle after he abused his power and tyrannically closed parliament.

Tapesh, Your article was absolutely no surprise to me.  My grand father that participated in the operation that is not even named correctly in hstory books for removing mossadegh gave us all a first hand account of the affair and all the misinformation around it.

The US calls it AJAX today, but its original name was much more important.

I can see how reading all the misinformation and deceiving media attention on this topic for political motives, might make it the first time a person has heard the truth, so I commend you on that.

 

 

 

 


anglophile

Dr Nahavandi disagrees with the Coup d'etat narrative

by anglophile on

There are independent narratives that irrefutably prove what happened on 19 August 1953 was not a coup. According to both Houshang Nahavandi and Dariush Bayandor the intended (Ajax) coup was foiled by Mosaddiq on 16th August (by arresting Nasiri) which triggered the Mosaddiq's coup that was foiled on 19th August by, among other, Bazaaris and suppoters of Kashani. 
Nahavandi's interview: 

//www.youtube.com/watch?v=tHbq5gDtwIs  Sorry Farhad Diba, your view of "uncle Moe" is NOT independent. Nor is Zahedi's of father-in-law Moe LOL

Elham57

with all due respect :Just a note.

by Elham57 on

1) "facilitating Khomeini’s rise to power some 50 years later"

I thought 1979-1953=26 . Where did 50 come from?

2) "Kim Roosevelt may be his relative."

Kim and Kermit are the same person. 


anglophile

Churchill disagrees :))

by anglophile on

It was a Coup d'etat BY Mosaddiq that thanks to an Anglo-American intervention and people's support was foiled.

fdiba

28th Mordad Coup d'état

by fdiba on

During a public debate, held at Oxford University, Sir Sam Falle (British MI6) stated that he gave $10,000 per week, in cash, to the Rashidian brothers, to incite unrest against the government of Dr.Mossadegh.


P_J

Tapesh! With all due respect...

by P_J on

Name of the man who changed Iran's history for worst, and was handy in facilitating Khomeini’s rise to power some 50 years later, with the collaboration of traitors like Mohammad Reza Pahlavi was Kermit Roosevelt; //en.wikipedia.org/wiki/Kermit_Roosevelt,_Jr.Kim Roosevelt may be his relative.

Just a note.

The only people who deny that fact, the coup, are the Shahholahis/Hezbollah crowd.   In an attempt to rewrite Iran’s recent past history, with feeble but persistent effort!

Great POST! 


Parham

It's not only the hezbollahis who think that

by Parham on

There's also Ardeshir Zahedi. : )


Tavana

The 'top secret' facts are...

by Tavana on

28 Mordad was not a day after 27 Mordad & what happened then was not a Coup d'état but was indeed a golpe de estado!

//en.wikipedia.org/wiki/Coup_d%27%C3%A9tat

 


Ali P.

The interesting fact is...

by Ali P. on

In the collective memory of Iranians, Reza Shah and Dr. Mossadegh- as oddly as it seems- are probably voted today, as the most popular figures of the 20th century Iran.

One gained power by a "coup", and we cheer his "coup"; the other lost power in a "coup", and we mourn the event.

Our message seems to be: A "coup" could save, or destroy, a country, in the long run.

It just depends on who is conducting it.