به امید روزی که دوستی و عشق جایگزین نفرت بین دینها ملیت ها و نژادها شوند.


Share/Save/Bookmark

به امید روزی که دوستی و عشق جایگزین نفرت بین دینها  ملیت ها و نژادها شوند.
by Sahameddin Ghiassi
24-Sep-2011
 

به امید روزی که دوستی و عشق جایگزین نفرت بین دینها  ملیت ها و نژادها شوند. حتما شما هم این داستان را شنیده اید که یک روز مردم ملا را دیدند که دارد گاوش را میزند پرسیدند آملا چرا گاو بیچاره را میزنی  گفت برای اینکه گاو دیگرم در رفته است . گفتند که خوب او در رفته چرا این را میزنی گفت برای اینکه اگر این پدر سوخته هم همان امکان را داشت همان کار را میکرد؟  به بسیاری از بهاییان در ایران ظلم ها و ستم های بیشماری رفت. از اعدام گرفته تا اخراج و غارت اموال و از هم پاشیدگی های خانواده گی؟ ده عروس بهایی در شیراز به ناحق اعدام شدند در حالیکه در بین آنان کودکانی یا نوجوانانی هم به طناب دار سپرده شدند.  گناه آنان چه بود؟ آنان در خانواده بهایی متولد شده بودند.  و دولت جمهوری میخواست که آنان مسلمان دو آتشه باشند.  که غیر منطقی است. کسانی هم هستند که در خانواده های بهایی و مسلمان به دنیا آمده اند که متاسفانه به آنان ظلم های مضاعف روا شد؟ آنان قربانی نفرت بین دو دین شدند.

 در حالیکه هیچ تقصیری نداشتند.  همه میدانیم که هرکه در هر شرایطی به دنیا بیآید تابع آن شرایط کم بیش میشود. و همه ما خود را و باور خود را حقیقت میدانیم و دیگران را ناحق می شماریم وحاضر نیسیتم که به گفته های آنان حتی گوش فرا دهیم.  بهاییان و مسلمانان شیعه ها و سنی ها همه خود را برحق و دیگران را ناحق می پندارند.  همانطوریکه شهادت کودکانی که روی بمب های و مین ها می دویدند تا ارادت خود را به اسلام ثابت کنند و شاید به بهشت موعود و درکنار حوریان بهشتی قرار گیرند وکار خود را درست میدانستند همان طور هم از طرف رهبران به شهید معرفی میشدند کارشان مورد تایید قرار میگرفت درست همانطوریکه جوانان و کودکان بهایی برای خاطر دین پدر مادر خود طنابهای دار را بوسیدند وبرای خاطر حق به پیشواز مرگ شتافتند  و مورد تایید بزرگان دینی دین خود واقع شدند.   این تعصب در باورهای بحدی است که ما دیگران را کافر و خودرا مومن می خوانیم  چون آنان باورهای دیگری دارند؟ اگر حقیقت یکی بود که قاعدتا نبایستی اختلافی بین مردم باشند مثلا اینکه آب  آب است و نان نیست و یک حقیقت است هیچکس مزاحم دیگری نمی شود و همه آب را آب می شناسند نه نان حالا بهر زبانی که نامش را بگذاریم؟  ولی چرا در باره دین و خدا این حقیقت و این عام بودن واقعیت عمل نمیشود؟  برای اینکه باورها حقیقت نیستند بلکه یک باور هستند که گروهی آنرا قبول دارند و گروهی آنرا قبول ندارند؟ حالا قلع قمع کردن دگر اندیشان و یا وابسته گان به باورهای دیگر چرا بایست مورد ظلم و جفا قرار بگیرند.  حتی بهاییان که آموزه های دین شان دوری از جهل و تعصب است و حتی گفته شده است که اگر دین مایه نفرت و مشگلات است بی دینی بهتر است باز همان تعصبهای غیر علمی در میان ایشان رواج دارد و با گفتن احبا و اغیار خودشان را تافته جدا بافته میدانند.  در تشکیلات خود غیربهایی ها را راه نمیدهند  مثل ضیافتهای نوزده روزه در حالیکه دربهای مسجد و کلیسا به روی همه باز است .

 البته در ایران به سبب ظلمهایی که به ایشان میشده این کار درست است ولی در آمریکا که آنان هیچ مشگلی ندارند باز بایست به همان سیاق ایران رفتار کنند.   دین بایست سبب الفت و دوستی باشد اگر غیر از این باشد بی دینی بهتر است؟  همه میدانید که در ایران اگر کسی بنام بهایی معرفی شده باشد از زندگی ساقط میشود و بایست در روزنامه ها به بهاییت بد بیراه بگوید تا مثلا بنام مسلمان شناخته شود  و اگر کسی اینکار را نکرد با او درست مثل یک بهایی رفتار میشود؟  بهاییان هم مثل مسلمانان میخواهند که متعصب هایشان در راه دین کشته ویا شهید شوند و کمتر ازآنرا قبول ندارند مثلا غارت اموال و اخراج ازکار مهم نیست بایست حتما شهید یا کشته شوید تا مورد مهر باشید حتی اگر کاملا بهایی نباشید. کسانی که در یک خانواده دو مذهبه بهایی و مسلمان به دنیا آمده اند شاید بدتری موقعیت ها را داشته باشند  آنان به عنوان بهایی در ایران مورد آزار غارت و اخراج قرار میگیرند و چون معلومات بهایی ندارند و مثلا اجازه حتی نداشتند که با بهاییان معاشرت کنند؟ و مثلا به درس اخلاق بهاییان بروند حالا به عنوان بهایی مورد تعرض هستند و چون نمی خواهند در روزنامه ها به مذهب پدر و یا مادرشان بد بیراه بگویند مورد خشم و غارت واقع میشوند ولی موضوع به اینجا ختم نمیشود  وقتی از آن محیط بیرون میآیند این بار گرفتار نفرت و آزار و بی مهری بهاییان واقع میشوند و این بار لابد به نام مسلمان اموالشان غارت میشود؟  که این همه جنگ جدل حاصل کوته نظری است .

  چون درون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه بت خانه یکی است . به امید روزی که دوستی عشق و محبت و انسانیت و صلح و سلام جایگزین این تعصب ها و این نامها شوند  و تمام مردم با عمل دین دار باشند نه با اسم  که حضرت بهاالله فرموده اند  که سراپرده یگانگی در عالم برپا شده است به چشم بیگانگی بهم ننگرید  که همه باریک دارید و شاخه های یک شاخسار    سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز  مرده آنست که نامش به نکویی نبرند.  توکز محنت دیگران بی غمی  نشاید که نامت نهند آدمی  مولوی میفرماید که ایبی خبران بیایید بیایید که محبوب در اینجاست کجایید کجایید  که شما همه گلبرگهای یک گلبن هستید؟  البته گروهی از دین نهایت استفاده را میبرند  نگاه کنیدکه حضرت مسیح در کنار خیابانها میخوابید ولی کسانی از صدقه سر وی به میلیاردها دلار ثروت رسیده اند و درکاخهای بی نظیری زندگی میکنند و مثل سلاطین با آنا رفتار میشود لباسهای گرانبها و مجلل می پوشند و احترام فوق عاده ای دارند. وکسانی هم به غارت وکشته شدن محکوم شدند چون مسیحی بودند؟  اکثر رهبران دینها درست مثل رهبران سیاسی و رهبران سایر مکتب های اجتماعی از جاه جلال و مقام و احترام برخوردار هستند و این طبقه های زیرین هستند که مورد آزار کشتار و غارتها واقع میشوند؟ 

 بیشتر از ما قربانیان دینهای الهی  ملیت ها  نژادها هستیم  و هنگامیکه در اقلیت هستیم از ناگواریهایی بایست رنج ببریم؟  بایست ساختار دنیا بر پایه دوستی محبت و انسانیت باشد نه تعصب های غیر علمی و غیر انسانی که کرامت انسانی را فدای تمامیت خواهی گروهی دیگر میکند؟  ما نبایست این دوره کوتاه زندگی را صرف تحمیل باورهای خود به دیگران کنیم و معیارها بایست عشق و محبت و بزرگواری و دوستی های بدون شرط باشند؟  قانونها بایست برای احقاق حق باشند نه در خدمت خداوندان ثروت و قدرت؟  دینها بایست برای نشاط و زیبایی و کمک و دوستی باشند نه تحمیل و زورچپان کردن ها؟  که بنی آدم اعضای یک پیکرند  که در آفرینش زیک گوهرند    چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار   توکز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی    ای دوست برجنازه دشمن چو بگذری  شادی مکن که برتو هم این ماجری رود   . اگر ظلم ها و ستم ها ریشه دار شوند حتی خود ظالمان و جباران هم در امان نیستند و به دست جبار دیگری به زیر کشیده میشوند و سوزانیده میشوند؟  مثالهایش را همه میدانند.

شما از مردمی که دوستی را با کلاشی پاسخ میدهند و کمک را با دشمنی و اعتماد را با
دزدی و فساد چه توقعی دارید؟ آری که از
ماست که برماست . کسانیکه خیانت میکنند احترام دارند عزت دارند و بالا نشین
هستند کسانیکه با کار و کوشش و سلامت
زندگی کردند اند به حاشیه ها رانده میشوند. و کل دنیا دارد بسوی بی تفاوتی و ظلم
میرود در کشورهای مثلا پیشرفته با قانون و
سیستم مردم را غارت میکنند و در کشورهای دیگر با تفرقه زور و قلدری و قتل و جنایت
خیانت و پستی دروغ و کلک؟ جوانانی که با
شیادی و خرافه ها و توهمات و فساد همدم شده اند خوب معلوم است که دنبال قتل جان
کندن میروند وبرایشان یک مساله عادی شده است.در
حالیکه دیگران به غارت مشغول هستند و دزدیهای مافیایی میکنند آنوقت دست دزد بینوایی را قطع میکنند؟ دزدی اگر بد است نبایست جلوی آنکسی که
میلیاردها دلار دزدیده است را گرفت و دست اورا قطع کرد؟ باری در همه دنیا قانون به نفع سرمایه داران
ستمکاران دزدان عظیم شان است و مردم عادی
را خشن و بی تفاوت بار میآورند تا بدین وسیله راههای خلاف و دزدیهایشان آزاد باشد؟
قوی شو اگر طعم زندگی خواهی که در نظام
طبیعت ضعیف منکوب است ؟ دزدی کن که هرگز
محتاج نشوی؟ قاتلان عظیم شان دزدان عظیم شان آزادند و خرده پاهای بدبخت و
بینوا بایست درباره شان قانون اجرا شود؟ چرا
قانون از کجا آورده ای اجرا نمی شود تا معلوم شود میلیاردها دلار ثروتهای غارت شده
از بیت مال مردم خاورمیانه و شمال آفریقا چگونه به دست آنان رسیده است؟

 

ایکاش که از ګفتار به کردار میرسیدیمگفتار خوب بسیار است ولی متاسفانه کرداری را به دنبال ندارد؟ ناصر به عنوان بهایی درایران مورد آزار فرار گرفت و از کار اخراج شد او به دوست مسلمان خود اعتماد کرد و دوست از حربه بهایی معروف بودن او سو استفاده کرده و اموالش را غارت کرد. ناصر به خانواده بهایی خود پناه برد آنان هم باهمان خشونت اورا غارت کردند تا از همتاتان مسلمان خود کم کسری نداشته باشند . متاسفانه بهاییان هم به آموزه های دینی خود رفتار نمی کنند وهمان تعصبهای و نامردیها و نازنی ها را که دیگران دارند آنان هم انجام دادند ناصر چوب دو سرتلا بود زیرا  پدر ناصر مسلمان بود. ایکاش که همه مردم بجای پیروی از ظلم و ستم و تمامیت خواهی و ثروت غیرمشروع طلبی کمی هم به قول شما به عشق محبت فکر میکردند که کسانیکه به آنان اعتماد کرده بودند غارت نمی فرمودند؟ زیرا همان دوستی های قلابی تله ای بود که کسانی مثل ناصر را اغفال کنند و ته مانده سرمایه اش را غارت نمایند؟

 


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi