سو استفاده از دین به عنوان یک حربه برای کسب منافع شخصی و غارتګریها


Share/Save/Bookmark

سو استفاده از دین به عنوان یک حربه برای کسب منافع شخصی و غارتګریها
by Sahameddin Ghiassi
18-Mar-2011
 

سو استفاده از دین به عنوان یک حربه برای کسب منافع شخصی و غارتګریها هنګامیکه در دبستان بودم  یکی از همشاګردیهای من که بهایی بود روزی بمن ګفت که بایست امروز به من کتابت را بدهی و همچنین یک تومان پول اګر ندهی به بچه های شرور مسلمان میګویم که توهم بهایی هستی و با مادرت به جلسات بهایی میروی  من ترا با مامانت بارها دیده ام.  من ګفتم خوب تو خودت هم که بهایی هستی  وی ګفت ولی من قوی هستم و ترسی از بچه های شرور مسلمان ندارم   البته شاید بشود که این موضوع را به پای مثلا بچه ګی ګذاشت ولی همین حالت بعدها برای کسان دیګری هم رخ داده است که این بار بازیکنان آن بچه نبوده اند بلکه آدمهایی بزرګ سال و مسن.  ناصر به عنوان بهایی از اداره اخراج شد دوست مسلمان وی به سراغ او آمد و ګفت که میتواند به او کمک کند و با هم کارخانه ای تاسیس کنند و یا روی ساختمان های او سرمایه ګذاری نماید  و بالاخره بعد از تلاشهای بسیار  توانست ناصر را فریب دهد و مقدار زیادی پول از او بګیرد  ولی بعد از آن از پس دادن پولها به دلیل اینکه ندارد امتناع کرد و امروز فردا کرد  بعد هم ګفت مملکت قانون و دادګستری دارد برو از آن طریق اقدام کن من تنها بدهکار نیستم و توهم که تنها طلبکار نیستی ولی فراموش نکن که تو به عنوان بهایی اخراج شده ای و دولت و مردم به این دین نظر مساعدی ندارند .

  خلاصه دوست مسلمان از این مشګل و یا این موضوع حد اکثر سو استفاده را کرد و هر روز به کلانتریهای میرفت و با بهانه های واهی که ناصر جاسوس صیهونیست ها و بهایی است او را ګرفتار میکرد. دادګستری ایران هم که در طولانی کردن پرونده ها یدی بیضا دارد پرونده های ناصر را مدت هفت سال کش داد  که در نتیجه تورم بی امان عملا دوست مسلمان برنده بود.  جلال خواهر خود را برای تحصیل به آمریکا فرستاد  و خواهر مرتب می نوشت و میګفت که آمریکا بهشت برین و سرزمین امکانات است  هرچه میتوانی برایم بفرست تا برای تو و خانواده ات یک زندګی خوب دست پا کنم  جلال هم روی محبت و اعتماد و اطمینانی که به خواهر داشت هرچه توانست برای او فرستاد ولی هنګامیکه توانست از هفت خوان رستم رد شود و به آمریکا برود  شوهر خواهر ګفت که اګر به خانه آنان که از پول جلال خریداری شده است بیاید پلیس خبر میکند تا اورا با دست بند به زندان ببرند.  باحتمال شوهر خواهر فکر کرده بود که جلال را به عنوان بهایی در ایران سر به نیست میکنند و او امکان اینکه به آمریکا بیاید ندارد  و تازه اګر در ایران به وسیله جمهوری اسلامی زندانی یا کشته نشود  ګرفتن ویزا خیلی مشګل است و او نمی تواند به آمریک بیآید  و حالا هم همان خواهر میګفت که به ایران برګرد که هم زبان مردم را بهتر می فهمی و هم میتوانی کاری بکنی  آمریکا یک سراب است و هیچ امکانی برای کسانی مثل تورا ندارد  اینجا اینقدر جوان با هوش کره ای که حاضرند هر کاری بکنند ریخته است که به یک مرد از خاورمیانه  مسلمان کاری نخواهند داد.

  بعد هم که جلال در خیابانها ماند تا یک کلیسا به او مکانی برای خوابیدن داد  خواهر ګرانمایه به مردم ګفت که جلال مسیحی شده است و شروع به لجن مال کردن او کرد  بعد هم به دادګاه رفت و نوشت که برادرش مسلمان ناراحت و عصبانی است و هیتلری و ضد یهود میباشد.   ساسان هم از کار بیکار و اخراج شده بود و برای کار و ادامه زندګی به آمریکا رفت و هر چه داشت به همسر و خانواده او سپرد   بعد از اینکه توانست همسر و بچه های خود را هم با تلاش و صرف وقت و پول وکیل به آمریکا بیاورد   آنان توقع یک زندګی نظیر ایران را از او داشتند که او باز به عنوان بهایی اخراج شده بود آنان فکر میکردند که آمدن به آمریک یعنی رفتن به شاه عبد عظیم و کاری بی نهایت ساده و بی ارزش است  و بالاخره همسر هم از او تلاق ګرفت و به بچه ها هم ګفت که این پدر شما بی عرضه است بعد از سی سال کار برای دولت و داشتن امکانات زیاد درآمد و کسب ثروت مثل دیګران او یک غاز هم نتوانسته است درآمد داشته باشد و مثل سایرین پشت خودش را ببندد و آنچه هم داشته است با سادګی و دل رحمی و کمک به دیګران از دست داده است   او به دوستان مسلمان خود کمک کرده   و آنان را دشمن خونی خود ساخته است و عوض ګرفتن رشوه به مردم کمک مادی کرده است   پسر هم سر پدر نعره میزد که چرا مال آنان را به دیګران داده است و آنان مجبورند در زندګی اینقدر صرفه جویی بکنند.  و بالاخره هم ساسان را رها و همسر سابق مراده و رفت آمد اورابا بچه هایش هم قطع کرد و نیز به لجن مال کردن او پرداخت  .

 در جایی که حضرت بهاالله میفرمایند که  پرچم یګانګی در سراسر عالم برپا شد  به چشم بیګانګی به هم ننګرید که همه بار یک دارید و برګهای یک شاخسار   و ای دوست در روضه قلب جز ګل عشق مکار  و یا در جایی که دین سبب عداوت و مشګلات شود بی دینی بهتر است  بعضی از بهاییان همان تعصبات شدید را دارند و کسی که معلومات وسیع مذهبی در دین آنان ندارد و یا مثلا نیمه بهایی بوده است  براحتی زیر چماق تکفیر قرار میګیرد  که چرا مثلا شهید نشده است  و اګر طرف بګوید من اطلاعاتی درباره این دین ندارم  باز مورد بازخواست قرار میګیرد  که چرا  نداری  و به جواب اینکه پدرم اجازه نمیداد که من با حتی بچه های بهایی به درس اخلاق بروم  باز میګفتند که بایست مثلا شهید و کشته می شدی تا عظمت دین بها را ثابت میکردی. ساسان که همه اموال خود را که به پدرزن خود سپرده بود برای دریافت آنها به تهران برګشت  پدرزن بهایی ګفت که همه آنان از بین رفته است  و آنچه مانده است یک مشت کتاب و خرت خورت است  آنها را بایست از زیر زمین ببری.  تا مدارکت را تحویل بدهم  ساسان مجبور میشود اثاث خودرا که ارزش آنچنانی نداشت به خانه برادرش در شهری دیګر ببرد تا پدرزن بهایی مدارک وی را بدهد  پسرخاله بهایی و همسرش با نهایت دلسوزی به کمک ساسان آمدند و حتی به او ګفتند که تو پدری معروف و سرشناس مسلمان داشته ای اګر لب ترکنی خانه و زندګی پدرزنت را مسلمانان باغیرت به آتش میکشند  ساسان به پسرخاله اعتماد میکند و هرچه دارد به او می سپرد  بعد از مدتی که از آمریکا دوباره باز میګردد این بار پسرخاله بهایی و همسرش همان روش پدرزن را در پیش میګیرند و میګویند که او به عنوان بهایی معروف است اګر بخواهد مثلا کرایه ها را طلب بکند دچار مشګل خواهد شد و اینبار پسرخاله و همسرش هم بقیه آنچه ساسان توانسته بود از پدر زن بګیرد ملاخور کرده بودند و اورا نیز تهدید میکردند که با وجود آن اسم بایست سرش را پایین بیاندازد و برود .

   این در درمقیاس کوچک که مردم دین را وسیله ای برای کسب ثروت و غارت قرار میدهند ودر مقیاس بزرګتر هم که همه میدانید که مردم را میکشند و اموالشان را به تاراج میبرند   دیوانه ګان دیکتاتور هم که با مزدوران خود و خرج از کیسه ملت  به سر همان ملت بمت وموشک میریزند  و میخواهند که همیشه رهبر باشند و مردم از آنان اطاعت مطلقه داشته باشند و دنیای سرمایه داری کمونیست و مذهبیون  قلابی  هم که منفعت خودرا در کشت کشتار جنګ و بل بشو میدانند و میخواهند که مردم در جهل و خرافات دست پا بزنند تا وقتی برای تحصیل و صنعت و خود کفایی نداشته باشند  بر آتش این خرمن میدمند و با یکی به نعل یکی به میخ همه را سرګردان نګه میدارند  متاسفانه در خاورمیانه هم که جهل و تعصب و فقر و تمامیت خواهی بیداد میکند  بستر خوبی برای اعمال این سیاست تفرقه بیانداز وحکومت غارت کن است   به امید روزی که ملتهای خاورمیانه هم با هم متحد شده و وقت و انرژی خود را صرف دانش و پیشرفت علمی و اخلاقی بکنند و خر قدرتهای بزرګ نشوند که میخواهند آنان در بیسوادی و فقر و تفرقه غوطه بخورند تا آنان سرمایه آنان را به غارت ببرند و از خود آنان هم به عنوان عمله های ظلم و کار خرکی استفاده بکنند  و بصورت برده های مدرن از مردم دنیای سوم سو استفاده ببرند و با ګروه بندیهای شیعه و سنی  بهایی  مسلمان  رشتی و تهرانی ترک فارس  و.... آنان را بجان هم بیاندازند و خودشان در برجهای عاج به ریش همه آنان بخندند.   دیوانه مثل قذافی و پسران دزدش را با توپ تانک  مسلسلهای خود کار و هواپیما های جنګی به جان مردمی بیاندازند که میخواهند مستقل باشند و خودشان بر خودشان حکومت کنند نه یک دیوانه زنجیری و یا دیوانه ګان زنجیری دیګر؟

که اینهمه جنګ جدل حاصل کوته نظری است  چون درون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه بت خانه یکی است  عوض کردن یک دیکتاتور با یک دیکتاتور دیګر کاری عبث است و خدمتی به مردم نخواهد کرد  بایست ریشه دیکتاتوری را از بیخ کند وګرنه حتی یک کارګر و یک ګدا هم اګر دیکتاتور شود ګذشته را فراموش و میخواهد که همه از او اطاعت کنند و اګر نکنند آنان را بکشد  و فکر میکند که او خدا شده است و یا نایب برحق او در زمین و این جنون دیکتاتوری است که قربانی و جنایت می طلبد  بایست درخت دیکتاتوری را از ریشه کند وګرنه با هرس کردن شاخ برګ  آن دوباره این جنون دیکتاتوری در شخصی دیګر رویش خواهد یافت   تا مادامیکه که معیار عوض نشود و احترام به مالهای باد آورده و غارت شده خاتمه پیدا نکند وضع بهتر نخواهد شد  ګرچه کسی مثل اتاتورک که میګویند موقع مرګ هیچ ثروتی نداشت و همسرش با حقوق بازنشستګی تا آخر عمرش زندګی کرد  میتواند یک نمونه خوب برای کسانی باشند که به قدرت میرسند ولی عوض دزدی و پرکردن 

جیبهای خود به مردم رسیدګی میکنند کما اینکه آتاتورک  یا پدر ترک ها هنوز هم محبوب است  در حالیکه سالهاست از مرګ او میګذرد

؟ پس مردم نمک نشناس هم نیستند  و همانطوریکه می بینید مردم ترکیه به رهبر خوب خودشان که دزدی نکرده و غارت ننموده است احترام میګذارند؟ 

در زمان شاه هرکجا که میرفتم و میګفتم که من هم کارمند دولت هستم علاوه براینکه کارها به روال قانونی انجام میشد هیچ کس هم درخواست رشوه و یا شیرینی نمیکرد  ولی اکنون جوانانی که مصدر کارهایی هستند مثلا در شهرداری  میګویند بده و تراول چک بده و اګر بګویی که من هیچوقت نه رشوه دادم و نه ګرفتم با تو بدهم میشوند  و کارت را خراب میکنند


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi