زبان شیوا و زیبای پارسی زبان بین المللی


Share/Save/Bookmark

زبان شیوا و زیبای پارسی زبان بین المللی
by Sahameddin Ghiassi
29-Dec-2010
 

زبان پارسی زبان بین المللی شنیده بودم که قرار بود که زبان پارسی زبان بین المللی بشود و گویا در سازمان ملل متحد هم قرار بودکه مورد توجه قرار بگیرد؟ زیرا زبان پارسی بسیار ساده با قاعده ودستورکامل است و اگر شما آنرا با زبانهای دیگری مقایسه کنید نه خاتمه های صرفی دارد نه فعلهای بی قاعده و نه استثنای بیشمار.  خارجیانی که زبان پارسی می آموزند بسیار راحت با آن حرف میزنند و مشگلات عدیده ندارند.  تعداد زیاد فعلهای بی قاعده در زبان انگلیسی و یا فعلهای کمکی و منفی کردن فعل و حروف با صدا بی صدا و جمع های بی قاعده همه در پارسی نیست این است که یک خارجی اگر بخواهد زبان پارسی یاد بگیرد براحتی و بسادگی آنرا فرا میگیرد در صورتیکه مثلا زبان انگلیسی حتی برای خود آنانی که زبان مادریشان است باز مشگل است و اشتباهات زبادی میکنند یا در زبان آلمان از روی صرف فعل و یا بکار بردن لغات و یا اشتباهاتی دستوری براحتی می توان فهمید که طرف چقدر سواد دارد.  زبان دربار هند و پادشاهانان آن پارسی بوده و نیز سلطانهای عثمانی پارسی میدانسته اند و به آن زبان نوشتاری هم میکردند.  البته تمامی زبانهای ایران و توران شیرین وخوب هستند ولی زبان پارسی به مناسبت داشتن ستاره های درخشانی چون مولوی سعدی  حافظ عطار فردوسی  منوچهری نظامی ... با مرور زمان زبان زیبایی شده است.

  مثلا دولت افغانستان سعی کرده است که زبان پشتو را جا بیاندازد و هنوز هم پشتو ها به زبان پارسی سخن میگونید و اگر کسی بخواهد زبان پشتو یاد بگیرد هیچ منابع مستقلی در دست نیست و یاد گیری آن بسیار مشگل تر از پارسی است در صورتیکه بسیار به پارسی مثل اردو  نزدیک است.  شاید مشگل زبان پارسی یکی لغت های فراوانی معرب است که برای دیکته مشگل میباشند و شاید هم خط آن که همه حروف مثل انگلیسی نوشته نمی شود. خارجیانی که پارسی را با خط لاتین یاد میگیرند در عرض چند ماه میتوانند حرف بزنند و اشتباهاتی هم نمی کنند.  ولی بطور کلی مشگل ما اکنون مشگل زبانی نیست وگرنه هر کودک میتواند همراه با زبان مادریش که گویشی از فارسی است و یا یکی از زبانهای ایرانی زبان پارسی را هم یاد بگیرد و نیز از بین زبانهای زنده دنیا یکی را انتخاب کند و یاد بگیرد کاملا داوطلبانه.  وگرنه واقعا زبان یک علم نیست که انسان را به پیش ببرد بلکه بیشتر وسیله است مثلا دانستن لغت آب به ده زبان هیچ معلوماتی برای شخص بجای نمی گذارد و او تنها یک ماده را می شناسد.  البته دولت مرکزی بایست برای همه زبانهای و گویشهای ایران یا فلات ایران ارزش قایل باشد و هرکه خواست آن زبان را یاد بگیرد امکانات در اختیارش بگذارد. ولی مشگل ما همانطوریکه گفتم فعلا مشگل زبانی نیست مشگل ما فساد تمامیت خواهی  زیادت طلبی رشوه خواری دزدی  بی انصافی سواستفاده از دوستی ها و اعتمادها نداشتن کار و دانشگاه کافی اعتیاد و غیره است. و زبانهای محلی متاسفانه اکنون بهانه ای برای تفرقه اندازان است که میخواهند ایران را از این هم کوچکتر کنند.  وگرنه اقوام ایرانی بهم جوش خورده و درهم شده اند کدام خانواده ای که مثلا فارس باشد و عروس آذری نداشته باشد یا  دختر کرد همسران مثلا فارس نداشته باشند و یا ترکمنها عروس فارس نداشته باشند. ملتهای ما درهم و مخلوط شده اند. حالا اگر کسی دوست داشته باشد که زبان مثلا بلوچی یا کردی و یا ترکی آذری را یاد بگیرد بایست امکانات آن فراهم باشد و به همه اقوام ایرانی فرصت داده شود که مدارسی که میخواهند در آن زبان بخصوصی را تدریس کنند آزاد باشند. مگر در آلمان کودکان آلمانی  انگلیسی و فرانسه را در دبیرستانها و دبستانها آموزش نمی بینند؟   

چه مانعی دارد که کودکان مثلا فارس زبان ترکی هم یاد بگیرند؟ باید آموزش همه زبانها آزاد باشد و هرکه هر زبانی را که میخواهد یاد بگیرد بایست بتواند یاد بگیرد. فارسی شکر است  ترکی هنر است و زبان عرب هم زبان عرب است. میگویند که اسکندر مقدونی تصمیم داشت که ایران را با یونان یکی کند و از این جهت به سربازان یونانی خود دستور داد زن ایرانی بگیرند و باز شنیده ام که بسیاری از ایرانیان را به یونان کوچ داد تا آنجا با مردم یونان در هم شوند.  عربان هم که به ایران آمدند با ایرانیان مخلوط شدند وبسیاری از ایرانیان هم به کشور عربستان ایران رفتند که حالا عربستان سعودی است وقتی که مادر مامون خلیفه عباسی ایرانی باشد معلوم است که بسیاری از مردان عرب زن ایرانی داشتند و همچنین بسیاری از مردان ایران دختران عرب را گرفته بودند که خواهر هارون رشید همسر برمکی ها بود بنام عباسه . بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت که تمامی عربان حتی آنان که در عربستان سعودی امروزی که اسمی تازه هست هم زندگی میکنند بایست خون ایرانی داشته باشند.  و بقیه کشورهای عرب شده نظیر سوریه (که میګویند از اسم سیروس یا هما ن کورش ګرفته شده است )هم بایست از ملتهای دیگری مثل رومیان عربان و ایرانی ها تشکیل شده باشند. مگر تعداد عربان چند نفر بوده است : در زمانی که حضرت محمد ظهور کرد؟  اگر به چهره ها و یا شباهت های ملتهای خاورمیانه نگاهی بکنیم می بینیم که باهم بسیار شباهت دارند و این جز این نیست که همه باهم مخلوط شده اند. این است در دوره ای که دنیا دارد رو به اتحاد و وحدت میرود و اروپای متحد و ایالات ولایات متحده درست میشود که نسبت آنان باهم بسیار دور تر از نسبتهای ما از هم پس ما چرا بر طبل تفرقه بکوبیم؟ مثلا اگر در گذشته یک امیر ایرانی از یک دختر بسیار زیبای خوشش میآمد تنها بخاطر اینکه او عرب است اورا از خود نمی رانید. بهرحال گذشته ها گذشته است اکنون دوره اتحاد است و بایست نگذارد که سیستم بین المللی تفرقه بیانداز و غارت کن از این تفرقه های ساختگی سو استفاده کند.

 تفرقه بین گویش ها  قوم ها  زبانها و مذهب های ملتهای خاورمیانه به نفع سوداگران و دزدان و دلالان بین المللی است وبس. هنگامیکه آنان با هم متحد هستند پس ما چرا متحد نباشیم.  پس مشگل ما مشگل زبان نیست بلکه مشگل حسادت تمامیت خواهی زور گویی شهوت پرستی داشتن ثروتهای نامشروع نجومی و غارت و دزدی و فساد است که بایست ریشه کن شود و بجای آن وحدت دوستی مهربانی همکاری همیاری  احترام و محبت بهم جانشین شود و مذهب ها و باور ها و یا قومیت ها و زبانهای هم را محترم بداریم و به آنان عشق بورزیم ولو اینکه فکر میکنیم که مادرست فکر میکنیم ودیگران اشتباه میکنند؟ مثل شاهزاده پارسی با پدر بزرگ گرجستانی و مادر آذری و مادر بزرگ ارمنی یا کردی؟

 تصویر طاهره شاعر زیبای عهد قاجار که به دست ناصرالدین شاه قاجار کشته شد؟ شاهی که حرمسرا هشتاد زنه داشت و با شاید هشتاد مرد( خواجه ) بیضه بریده مامور حفظ ناموس شاه باز به او خبر دادکه میخواهد اورا عروس خود کند و با وی ازدواج نماید شاهی که بیش از هشتاد بار عروسی فرموده بود و طاهره این عروس زیبای و این تاووس مست که اولین زنی بود که کشف حجاب در ایران بعد از اسلام کرده بود ګفت   من ره رسم قلندری   توره رسم سکندری   اګر آن خوش است ترا رواست اګر این بد است مرا سزا. ناصرالدین شاه جلاد فرمود تا اورا خفه کردند  همانطوریکه فرموده بودتا فرزند رشید دیګر ایران را در حمام فین رګ زدند  امیر کبیر را؟ پادشاهی که بجای خدمت به مردم بیضه هایشان را می برد و زنانشان را میکشد و خفه میکند و مردانشان را دستور میدهد که رګهایشان را ببرند تا بمیرند؟  نمونه یک پادشاه عادل و دادګستر؟  


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi
 
Sahameddin Ghiassi

جنګهای زرګری ابر قدرتها و تفرقه بین ما

Sahameddin Ghiassi


تا بدانجا رسید دانش من که بدانم که هنوز نادانم. متاسفانه سیستم بین المللی در کشورهای  جهان سوم انلګولک مینماید و با دادن خط بویسله وسایل ارتباط جمعی در بین ما تفرقه میاندازد و ما نیز بسبب معلومات اندک تسلیم آنان میشویم و در مسیری که میخواهند حرکت میکنیم. تفرقه بین زن مرد و جدا کردن غیر طبیعی آنان   تفرقه بین مذهب های ایران و ملتها و یا قوم های ایران  بین زبانها ګویش ها و یا رسم و رسوم ما و نیز نداشتن امکانات تحصیلات عمومی و علاوه برآن ګذاشتن مهره های وابسته یا ابله سر کارهای کلان و نیز دزدی فساد رشوه خواری و بی تفاوتی و بد بینی دارد میرود که شیرازه مارا پاره پاره کند. و شاید تنها راه رهایی همانا احترام بهم و عقاید هم و باورهای هم باشد و بس و نیز بالا بردن سطح علمی و اخلاقی مردم باز به مرور زمان که از تمامیت خواهی و فساد برکنار باشند و به دیګران احترام بګذارند و خودشان را عقل کل ندانند و بخواهند که دیګران برده و بنده و فرمانبردار و مطیع کامل باشند. از خواستن اطاعت بی چون چرا خودداری کنند و به دیګران هم اجازه عرض اندام کار و فعا لیت بدهند. ابر قدرتها از یکطرف به رهبران دنیای سوم بد بیراه میګویند و هزار عیب دنبال آنان روانه میکنند بعد هر با همان رهبران سر میز یک معامله می نشینند؟

نمیدانم اینرا شنیده  اید که حضرت آیت الله امام خمینی میفرمودند که اګر بمن خدمتګذار بګویید بهتر است  و یا اینکه هیچ راغب نبودند که تصویر مجلله شان روی اسکناسها چا پ شود ولی مثل اینکه بعد وفات ایشان تصویرشان زینت بخش همه اسکنانهای ایران شد و مقبره عظیم و باشکوهی هم برای ایشان ساختند؟  


divaneh

احترام به دیگران

divaneh


آقای غیاثی عزیز فرمایش شما بسیار صحیح است که اشکال در دینداری و یا بی دینی نیست و بلکه احترام و بردباری در برابر عقاید دیگران و جزمی نبودن است که جامعه را به صلح و صفا خواهد رساند. انسان جزمی بدون داشتن هیچ معلوماتی در مورد همه چیز و همه کس نظر می دهد و در صحت نظراتش نیز هیچگونه شکی به خویش راه نمی دهد، و این ایمان به حقیقت عقیده شخصی و یکی بودن حقیقت است که باعث جدال و دوگانگی می شود. این جزمی بودن خود ریشه در معلومات اندک فرد دارد. هر چقدر که فرد معلومات بیشتری کسب کند، شک و سوالهای بیشتری در او ایجاد می شود و در می یابد که بسادگی نمی توان در مورد هر چیز قضاوت کرد. چه خوش گفت خیام:  

هرگز دل من ز علم محروم نشد

کم ماند ز اسرار که معلوم نشد

هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز

معلومم شد که هیچ معلوم نشد


Sahameddin Ghiassi

برده داری در اسلام

Sahameddin Ghiassi


برده داری در اسلام

نكاح با زنان شوهردار بر شما حرام شد مگر آن زناني كه در حمله به كفار به غنيمت ميگيريد.

وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى كه مالك آنان شده‏ايد [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است و غير از اين [زنان نامبرده] براى شما حلال است كه [زنان ديگر را] به وسيله اموال خود طلب كنيد.

سوره نسا24 آیه

رتبه‌هاي زيباي جمهوري اسلامي ایران، بعد از 30 سال حكومت
رتبه هاي بالاي جدول:
خودكشي زنان : رتبه سوم جهان
اعدام: رتبهٔ دوم جهان بعد از چين و به نسبت جمعيت رتبه اول
آمار مهاجرت نخبگان از ميان 91 كشور : رتبه اول جهان
خطرناك ترين كشور براي وبلاگ نويسان : رتبه سوم جهان
آزادي مطبوعات : رتبه ۱۷۲ از ۱۷۵كشور
رتبه ۱۶۸در زمينه فساد دولتي
رتبه 88 از نظر شاخص توسعه انساني
ارزش گذرنامه ايراني در قعر جدول جهاني اعتبار
رتبه ۱۲۳ جهاني در تامين سلامت مردم
رتبه 219 نرخ تورم در ميان 225 كشور،
ايران بالاتر از آنگولا در «انتهاي جدول» جاذبه هاي تجاري
رتبه جهاني 101 سهم زنان ايران در مديريت ميان 120 كشور
رتبه 144 فضاي كسب و كار جهان
رتبه 186 در سرعت اينترنت
ايران رتبه 172 از ميان 176كشور را براي آزادي رسانه كسب كرد .
و....
ريال ايران سومين پول بي ارزش جهان!


Sahameddin Ghiassi

خدا بازهم صبورانه و با لبخند هميشگي گفت: من سكوت نكردم

Sahameddin Ghiassi


خدا بازهم صبورانه و با لبخند هميشگي گفت: من سكوت نكردم


هنگامی که خدا زن را آفريد به من گفت: اين زن است. وقتي با او روبرو شدي، مراقب باش که ...
اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود که شیخ سخن او را قطع كرد و چنین گفت: بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب باش که به او نگاه نكني. سرت را به زير افكن تا افسون افسانة گيسوانش نگردي و مفتون فتنة چشمانش نشوي كه از آنها شياطين ميبارند. گوشهايت را ببند تا طنين صداي سحر انگيزش را نشنوي كه مسحور شيطان ميشوي. از او حذر كن كه يار و همدم ابليس است. مبادا فريب او را بخوري كه خدا در آتش قهرت ميسوزاند و به چاه ویل سرنگونت ميکند مراقب باش....
و من بي آنكه بپرسم پس چرا خداوند زن را آفريد، گفتم: به چشم.
شيخ انديشه ام را خواند و نهيبم زد كه: خلقت زن به قصد امتحان توبوده است و اين از لطف خداست در حق تو. پس شكر كن و هيچ مگو....
گفتم: به چشم.
در چشم بر هم زدني هزاران سال گذشت و من هرگز زن را نديدم، به چشمانش ننگريستم، و آوايش را نشنيدم. چقدر دوست ميداشتم بر موجي كه مرا به سوي او ميخواند بنشينم، اما از خوف آتش قهر و چاه ويل باز ميگريختم.
هزاران سال گذشت و من خسته و فرسوده از احساس ناشي از نياز به چيزي يا كسي كه نميشناختم اما حضورش را و نياز به وجودش را حس مي كردم . ديگر تحمل نداشتم . پاهايم سست شد بر زمين زانو زدم، و گريستم. نميدانستم چرا؟
قطره اشكي از چشمانم جاري شد و در پيش پايم به زمين نشست...
به خدا نگاهي كردم مثل هميشه لبخندي با شكوه بر لب داشت و مثل هميشه بي آنكه حرفي بزنم و دردم را بگويم، ميدانست.
با لبخند گفت: اين زن است . وقتي با او روبرو شدي مراقب باش كه او داروي درد توست. بدون او تو غیرکاملی . مبادا قدرش را نداني و حرمتش را بشكني كه او بسيار شكننده است . من او را آيت پروردگاريم براي تو قرار دادم. نميبيني كه در بطن وجودش موجودي را میپرورد؟
من آيات جمالم را در وجود او به نمايش درآورده ام. پس اگر تو تحمل و ظرفيت ديدار زيبايي مطلق را نداري به چشمانش نگاه نكن، گيسوانش را نظر ميانداز، و حرمت حريم صوتش را حفظ كن تا خودم تو را مهياي اين ديدار كنم...
من اشكريزان و حيران خدا را نگريستم. پرسيدم: پس چرا مرا به آتش قهر و چاه ويل تهديد كردي ؟!
خدا گفت: من؟!!
فرياد زدم: شيخ آن حرفها را زد و تو سكوت كردي. اگر راضي به گفته هايش نبودي چرا حرفي نزدي؟!!
خدا بازهم صبورانه و با لبخند هميشگي گفت: من سكوت نكردم، اما تو ترجيح دادي صداي شيخ را بشنوي و نه آوای مرا ...
و من در گوشه اي ديدم شيخ دارد همچنان حرفهاي پيشينش را تكرار ميكند


Souri

در این سایت پر شور ایرانیان....

Souri


در این سایت پر شور ایرانیان

نبودند جزٔ عاقلان، عارفان

همه در پی‌ دانش و علم و عشق و خرد

کجا بود این موج شرّ و حسَد

نبرده کَسی‌ گنج، نا برده رنج

تو هم رو  بیانات خود را بسنج

The good behavior of the people, warms our heart and make us thankful.....  And the bad ones, just make us to recognize and appreciate the good ones!


Sahameddin Ghiassi

در اين خاک زرخيز ايران زمين

Sahameddin Ghiassi


در اين خاک زرخيز ايران زمين
نبودند جز مردمي پاک دين
همه دينشان مردي و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کيششان
گنه بود آزار کس پيششان
همه بنده ناب يزدان پاک
همه دل پر از مهر اين آب و خاک
پدر در پدر آريايي نژاد
ز پشت فريدون نيکو نهاد
بزرگي به مردي و فرهنگ بود
گدايي در اين بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر ميهن فراموش ما
که انداخت آتش در اين بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کرديم کين گونه گشتيم خار؟
خرد را فکنديم اين سان زکار
نبود اين چنين کشور و دين ما
کجا رفت آيين ديرين ما؟
به يزدان که اين کشور آباد بود
همه جاي مردان آزاد بود
در اين کشور آزادگي ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمايه بود آنکه بودي دبير
گرامي بد آنکس که بودي دلير
نه دشمن دراين بوم و بر لانه داشت
نه بيگانه جايي در اين خانه داشت
از آنروز دشمن بما چيره گشت
که ما را روان و خرد تيره گشت
از آنروز اين خانه ويرانه شد
که نان آورش مرد بيگانه شد
چو ناکس به ده کدخدايي کند
کشاورز بايد گدايي کند
به يزدان که گر ما خرد داشتيم
کجا اين سر انجام بد داشتيم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگي کردن و زيستن
اگر مايه زندگي بندگي است
دو صد بار مردن به از زندگي است
بيا تا بکوشيم و جنگ آوريم
برون سر از اين بار ننگ آوريم


 


Sahameddin Ghiassi

بحث دین و بی دینی

Sahameddin Ghiassi


آهنګ ګرامی  من میګویم آنچه مشګل زا است خود خواهی و تمامیت خواهی حسادت و ظلم فساد دزدی و هیزی است و نیز تظاهر به دینداری و سو استفاده از آن. کسانی هستند که از همه مکتب ها چه دین و چه بی دینی سو استفاده میکنند ودیګران را غارت ولی کسانی هم هستند که واقعا به دین و باورهای خود عقیده راسخی دارند و انسانهایی والا هستند. آیا بهتر نیست که با همه مدارا کرد و به همه باورها ولو به نظر ما غلط احترام ګذاشت و تصمیم را به خود شخص واګذار کرد و با بالا بردن سطح علم و اخلاق مردم را راهنمایی کرد.  زن و مرد مساوی هستند و بایست هردو مورد احترام مساوی باشند. دانشمندانی نظیر سوری خانم یا آقا میخواهند دیګران را حذف کنند بدون اینکه شناختی از آنان داشته باشند. اګر مولوی و سایر دانشمندان و بزرګان ما  سخنانی هم ګفته اند از روی علم بوده است.  که ګفته شده چو ندیدند علاج ره افسانه زدند  و هیچ کس به سر و راز زندګی واقف نشده است . باید از حسادت و کینه جویی و تمامیت خواهی و فساد و دزدیها فاصله ګرفت شاید بجایی با عشق و محبت برسیم؟

 آنان که مرید آش کاسند  پالان خروس می تراشند  بیچاره مګش مناره باف است  مغز سر ګیوه پرتفال است


ahang1001

اگر روی سخن با من بود

ahang1001


 

آری چنین فکر میکنم

بقول خود شما خرافات و عقاید گاهی چنان تا مغز استخوان رسوخ میکند که برخی طناب دار را میبوسند و شادی میکنند و گروه دیگری امروزه دست به حمله انتحاری میزنند

از نوشته تان فهمیدم که برای پیامبر اسلام یعنی همان موجودی که ۱۹ زن میگیرد  که آخرینش ۶ ساله بود احترام قایل هستید و احتمالا به قاتلی مانند علی نیز که در یک روز گردن ۸۰۰ نفر را میزند ارادت دارید.

از سوی دیگر بزک کردن دین   در عصر حاضر توسط شیادانی چون شریعتی و در گذشته توسط باب و بها بسیار بیفایده است زیرا که پنهان کردن واقعیت ها به این وسیله ممکن نیست.

از اتحاد شوروی و بی دینی گذشته و با دینی فعلی نوشتید...آیا حال که با دینند وضع بهتری دارند؟

از آن با دین تر جمهوری اسلامیست...آیا آنرا میپسندید؟

از یک حکومت الهی  خواه اسلام و خواه غیر اسلام..نام ببرید که مردمش در آزادی و آسایش زندگی میکنند.

از سعدی و حافظ نوشتید...نیک میدانیم  چنین هنرمندانی  جیره خوار حکومت   زمان خویش بودند و ناچار به حفظ ظاهر

برای من شان انسان مهم است نه اعتقاداتش..این اعتقادات تا حد زیادی تبدیل به یک نوع فرهنگ شده است..که میتوان در کنارش زندگی کرد..اما زندگی در داخل اعتقادات  نتایجش همین خواهد شد که میبینیم

بیایید  شهامتی را داشته باشید که طاهره ۱۵۰ سال پیش داشت  و لچک را  از روی زنان بزدایید

و اگر نمیتوانید  جناب شمس الدین...خود لچک بسر کنید

شیرین

 

 

 

 


Sahameddin Ghiassi

آیا فکر میکنید که مشګل تنها از دین ها است؟

Sahameddin Ghiassi


سراب بهشت و حوریان و علمانان و نیز عقیده محکم و ریشه دار به دین و تاحدی خرافات و تعصب های شدید و همجنین سو استفاده جانماز آبکشان و شیادان با توسل به دین و نیز درآمدهای نجومی بعصی از متظاهران به دین و از طرف دین عتقاد عمیق به دین بطوریکه مونای هفده ساله بهایی طناب دار را میبوسد وهمراه با نه زن جوان تحصیکرده ددیګر با سرود خوانی به استقبال مرګ میروند و بر روی طنابهای دار میرقصند بدون اینکه هیچ ګناهی داشته باشند و تعصب و خرافات که تامغز استخوان رسوخ کرده است و انسانهایی با توسل به دین مثل یزند و معاویه حتی سر نوه پیامبر همان دین را می برند؟ و میلیونها نفری که انسان متظاهر به دین و یا متعقد عمیق به دین؟ چګونه میتوان همه را حذف کرد؟ به نظر من تنها راه رهایی همانا احترام به عقاید و باورهای مردم است باضافه بسط دانش و بینش تا هر کس راه منطقی و علمی خودرا بیابد. مشګل اصلی شیادی  حسادت دزدی فساد دورویی تظاهر به دین داری  سو استفاده های بی حد از دین  نداشتن دانش کافی  تعصب خرافات است وګرنه حافظ و سعدی و مولوی... هم اینطور که نوشته شده به دین معتقد بوده اند حالا به چه نوعی آن در فکر آنان بوده است؟در روسیه و یاشوروی هم که مدتی دین را کنار ګذاردند  آیا اوضاع بهتر شد؟ آیا تنها با بی دین شدن مردم اوضاع درست ومشګل ها حل میشود؟  


ahang1001

کشف حجاب کنید

ahang1001


 

 

از دین فاصله جویید..هر دینی که میخواهد باشد...فرقی نمیکند

ریشه بیشتر دشمنی ها...آدمکشی ها...زن ستیزی ها و ظلمها  اعتقادات و ادیان هستند

 

 


Sahameddin Ghiassi

جناب طاهره قرت عین شاعر پارسی ګوی

Sahameddin Ghiassi


 Ghoratolein  

دیار عشق

غزل

قرة العین
 

زرین تاج یا فاطمه، ملقب به زکیه و طاهره و قرة العین، دختر حاجی ملا محمد صالح برغانی قزوینی، از علمای اخباری معروف، در سال 1233 هجری قمری در قزوین به دنیا آمد. مقدمات علوم را با خواهرش مرضیه در نزد پدر آموخت و بعد به تحصیل فقه و اصول و کلام و ادبیات عرب پرداخت. طاهره آثار شیخ احسائی و سید رشتی را مطالعه کرد و به عقیده شیخیه درآمد و با سید رشتی مکاتبه و ارتباط برقرار کرد و سید در رسائل خود او را قرة العین نامید.

مطالعه طاهره در آثار و عقاید شیخیه، زندگانی او را پاک دگرگون ساخت تا حدی که دو پسر و یک دختر را، که از پسر عمویش داشت، به شوهر سپرد و به قصد دیدن سید رشتی به کربلا رفت. اما چون به آنجا رسید، سید درگذشته بود و قرة العین، که در آن هنگام 29 ساله بود، در خانه او اقامت گزید و از پس پرده به تدریس طلاب پرداخت و پس از آنکه سید باب در شیراز پیدا شد، قرةالعین به وسیله ملا حسین بشرویه ای (باب الباب) با او مکاتبه کرد و به جمع "حروف حی" یعنی نخستین یاران سید باب درآمد و از او لقب طاهره یافت و آشکارا به تبلیغ پرداخت.
 

قرة العین پس از مراجعت پیروان باب به کربلا، همچنان به مساعدت آنان و بحث و استدلال و تدریس مشغول بود تا آنکه گروهی به خانه سید رشتی ریختند و او ناچارأ به بغداد رفت و همانجا نیز به دعوت و تبلیغ پرداخت. به امر والی بغداد، ابتدا در خانه شیخ محمود آلوسی، مفتی بغداد، توقیف و بعد به دستور سلطان عثمانی، در اوایل سال 1263 هجری قمری، با همراهان به ایران اعزام گردید. او تبلیغ کنان وارد قزوین شد و چندی در آنجا بود تا بعد از کشته شدن عمویش، حاجی ملا محمد تقی، به دست پیروان سید باب در سال 1264 هجری قمری به تهران آمد و با یاران دیگر به دشت "بدشت" در هفت کیلومتری شاهرود رفت و در انجمنی بی پرده در برابر حضار نمایان شد و برای پیروان باب سخن گفت و غوغایی برپا کرد و از آنجا به تهران بازگشت و ظاهرأ مجددأ به قزوین رفت، تا بعد از کشته شدن باب او را از قزوین به تهران آوردند و در باغ محمود خان، کلانتر تهران، در یک بالاخانه بی پله زندانی کردند و در آنجا بود تا کمی پس از حادثه تیراندازی به ناصرالدین شاه، در 36 سالگی به امر شاه و وزیرش، میرزا آقاخان نوری،  در باغ ایلخانی (بانک ملی کنونی) کشته شد
 

قرة العین زنی بود صاحب قلم، شاعر و سخنران که به ادبیات و فقه و اصول و کلام و تفسیر آشنایی داشت.

قرة العین در ایران نخستین زنی بود که بر خلاف رسم و عرف زمانه بی حجاب در برابر مردان ظاهر شد و با علما و رجال به بحث و مجادله پرداخت.

آثار نظم و نثر قرة العین ظاهرأ از میان رفته و آنچه از نوشته های پراکنده او از قبیل مناجات ها و نامه ها، به خط خودش یا استنساخ دیگران، بر جای مانده و بعضی از آنها در کتاب "ظهورالحق" چاپ شده است. اشعاری هم که به او نسبت داده شده سبک بیان باب را دارد و پر از عبارات و اصطلاحات دینی و سخت متأثر از آثار متقدمان از جمله مولوی و جامی است

منابع

آرین پور، یحیی. از صبا تا نیما؛ تاریخ 150 ساله ادب فارسی. تهران: کتابهای جیبی، 1357.
جلد اول: بازگشت، بیداری

 


Sahameddin Ghiassi

آهنګ ګرامی

Sahameddin Ghiassi


همانطوریکه میدانید در آن زمان همه حجاب اسلامی داشتند ولی وی که دختر یکی از مجتهدین نامی آن زمان بود در درسهای پدرش شرکت میکرد و تبدیل به یک مجتهد شده بود. بعد با ظهور حضرت اعلی که ادعای امامت دورادهمی میکرد و خیلی انقلابی بود در بدشت چهره برګشود و بی حجاب به میان مردان رفت . او یک شاعر بزرګ بود و نویسنده و متفکری توانا و با مردان بحث میکرد و آنان را قانع مینمود و شاید اولین زنی باشد که در دوره قاجار بی حجاب به میان مردان رفت میګویند بسیاری از بابیان متعصب آن زمان از دیدن این تاووس مست و دانشمند خود را کشتند. زیرا تعصبات ااسلامی تا مغز استخوان آنان فرو رفته بود و با دیدن جمال بی همتای و اینطور که میګویند بسیار زیبای او فکر کردند که مرتکب ګناهی شده اند. البته باید با معیارهای آن زمان جریان را بسنجی.

ديار عشق

به ديار عشق تو مانده ام ز کسی نديده عنايتی

به غريبيم نظری فکن که تو پادشاه ولايتی

شده بوی طاقت و صبر طی ، بکشم فراق تو تا به کی

ھمه بند بند مرا چو نی بود از غم تو حکايتی

چو صبا برت گذر آورد ، ز ھلاکش خبر آورد

رخ زرد و چشم تر آورد چه شود کنی عنايتی

طاھره قره العين

 

ګر به تو افتدم نظر چهره به چهره  رو به رو- شرح دهم غم ترا نکته به نکته مو به مو........... از پی دیدن رخت هم چو صبا فتاده ام – کوچه به کوچه در به در خانه به خانه کو به کو...........دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت------غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله  بو به بو......میرود از فراق تو خون دل از دو دیده ام ------دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جومهر ترا حزین بافته بر قماش جان -------رشته به رشته نخ به نخ تار به تار یو به یو..............در دل خویش طاهره گشت و نیافت ----- صحفه به صحفه لا به لا پرده به پرده تو به تو...........از جناب طاهره قرت عین یا قرِت العین


ahang1001

همه حرف های شما درست

ahang1001


 

 

ولی چرا اون بالا

اون زن را لای لچک پیچیدید و تسبیح بدستش دادید؟

و این پایین از طاهره و کشف حجابش میگویید

من که سر در نیاوردم

نیاز به راهنمایی دارم