مشګل بعضی از مسلمانان با بهاییان. بعضی از مسلمانان بهاییان را ساخته دست انګلیس و یا روسیه و یا هر دوی آنان میدادند می خواستم که


Share/Save/Bookmark

مشګل بعضی از مسلمانان با بهاییان. بعضی از مسلمانان بهاییان را ساخته دست انګلیس و یا روسیه و یا هر دوی آنان میدادند می خواستم که
by Sahameddin Ghiassi
30-Oct-2010
 

مشګل بعضی از مسلمانان با بهاییان. بعضی از مسلمانان بهاییان را ساخته دست انګلیس و یا روسیه و یا هر دوی آنان میدادند می خواستم که این موضوع بطور علمی مورد بررسی قرار بګیرد و از دوستانی که اطلاعاتی در این باره دارند اګر تمایل دارند در بحث شرکت کنند شاید بتوانیم که این مشګل را از سرراه برداریم و قربانیان بیشتری در این مورد نداشته باشیم. 

  مربوط به تعداد بهاییان و نیز عمل آنان است. و نیز مقایسه  ببینید در هر کشوری و در هر دینی و بین هر قومی بد خوب باهم هستند. این قانون و تربیت است که بایست اجازه ندهد که عملیات غیر انسانی انجام شود. متاسفانه نوع بشر توان بدی زیادی دارد و از بی تفاوتی جامعه سود میبرد و کسانیکه هم دلسوز جامعه باشند تنبیه میګردند. هرکسی کار خوب و بد هم ممکن است که انجام دهد یا در زندګی اشتباهاتی هم نماید.  هم ما بهایی بد داریم و هم مسلمان بد و باز متاسفانه استعمار و استحمار بین المللی از این افراد سو استفاده میکند.  مشګل این است که بایست بهمه آزادی داد و حرف من این است که ترس بیهوده ای از بهاییان غیر ضروری است بایست به آنان هم امکان حرف زدن و دفاع کردن بدهند.  در ضمن کسی که میخواهد در باره یک موضوعی ابراز نظر کند بایست مطالعه های وسیعی داشته باشد و بدون غرض باشد. شاید اګر به بهاییان در ایران اجاره رشد میدادند و اجاره فعالیت شاید هم اینقدر پیشرفتی که اکنون دارند نداشتند؟  شما که اهل تحقیق هستید کتاب ناتان عاقل اثر لسینګ نویسنده آلمانی را بخوانید که از دوره روشنګری آلمان است.  انسان بایست خودش بفهمد و خودش تصمیم بګیرد و خودش راهش را انتخاب کند منتهی بایست اجازه انتخاب و تحصیل برایش فراهم باشد. 

 نه زور ضرب دشنان فحش و کتک کاری و کشت کشتار.  بهر حال تا ما با عقاید مختلف و دین های مختلف و مذهب ها و قومهای ګوناګون متحد نشویم و هرکس بګوید من درست میګویم و دیګران نادرست وضع همین است که هست دیکتاتوری و تمامیت خواهی فساد و دزدی و غارتګری.  ما بایست تساهل و تعامل داشته باشیم و به دیګران هم مکانی برای عرض اندام بدهیم و اګر فکر میکنیم که اشتباه میکنند با دوستی به آنان تذکر بدهیم ما که همه عقل کل نیستیم  ما هم اشتباه میکنیم. در باره اطلاعات بیشتر راجع به بهاییان بایست به خود آڼان مراجعه کرد یا به منابع مستقل.


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi
 
Sahameddin Ghiassi

I read for you

by Sahameddin Ghiassi on

سرکار خانم ایچ دان، می فرمائید: «اگر "رضا خان"، فرمانده فوج قزاق، در کودتای سال ۱۹۲۱ دودمان پهلوی را جایگزین قاجار نمی‌کرد، شاید امروز سلطان علی بر اریکۀ قدرت در تهران تکیه زده بود.»

به یقینِ قاطع بسیاری از تاریخ شناسان، اگر "رضا خان"ی نمی بود، بسیار محتمل است که امروز کشوری بنام «ایران» وجود نداشت که کسی بر "اریکۀ قدرت در تهران" تکیه بزند یا نزند.

اگر چه تاریخ از «احمد شاه» قاجار تا حدی به نیکی نام می برد (او تنها پادشاه قاجاری است که به خواسته های مردم ایران وقعی می نهاد)، ولی او، شاید بدلائل صغر سن و دوران کودکی سختی که طی نموده بود (دور از عطوفت والدینش که نفی بلد شده بودند)، بهیچوجه قادر به رفع امور کشوری نمی بود. در دوران او در هر استان مرزی ایران شخصی داعیۀ حکومت بر کشوری مستقل داشت. در دوران او و دوران صدارت «وثوق الدوله» بود که «لرد کرزن» بعنوان وزیر امور خارجۀ دولت انگلستان طرح وابستگی تام ایران را به کشور بریتانیا، بعنوان مستعمرۀ کامل این مملکت، مطرح نمود. شاید تنها بزرگمرد خاندان سلطنتی قاجار «عباس میرزا» باشد که برای ایران خالصانه و رشیدانه شمشیر زد، اگر چه در عاقبت رشادت او بی نتیجه بود. متأسفانه او چندان نزیست که به پادشاهی دست یابد. البته، دیگر بزرگمرد تاریخ ایران، دکتر «محمد مصدق»، نیز یک قاجار بود (مادر وی، «نجم السلطنه»، خواهر «حضرت علیا»، همسر «مظفرالدین شاه»، بود).

اجازه بفرمائید که یاد آور شوم که عهد نامه های منحوس «گلستان»، «ترکمانچای» و «پاریس» را خانوادۀ سلطنتی قاجار بر گردن ایرانیان نهادند. بزرگمرد تاریخ ایران، «میرزا تقی خان فراهانی»، «امیر کبیر»، به فرمان یک پادشاه قاجار، «ناصر الدین شاه»، بقتل رسید. دیری نپائید که صدر اعظم جای گزین شده، «میرزا آقا خان نوری»، قرار داد ننگین «پاریس» را برای ایرانیان به "ارمغان" آورد. بزرگمرد دیگر تاریخ ایران، «قائم مقام فراهانی»، معلم دیرین «میرزا تقی خان فراهانی»، را به دستور «محمد شاه» قاجار در زیر زمین «باغ نگارستان» تهران خفه نمودند (و با این کار، "محمد شاه" او را کشت بدون آنکه خون او را ریخته باشد، چه که به او قول داده بود که هیچگاه خونش را نریزد). این "قائم مقام فراهانی" بود که "فتحعلی شاه" قاجار را از جنگ با روسها بر حذر داشت، و برای جسارتش در این کار به خراسان تبعید گردید، تا بعد از شکست قابل پیش بینی ایران به تهران فراخوانده شود و متن عهدنامه ننگین ترکمانچای را انشاء نماید. صدر اعظم "محمدشاه" قاجار، "حاج میرزا آقاسی" (مقایسه گردد با "قائم مقام فراهانی") شخصی بود که بنا به گزارشهای موثق تاریخی صورتجلسه های هیئت وزراء دربار را بدون در خواست، برای خوش خدمتی، در سه نسخه به سفارتخانه های بریتانیا، روسیه و فرانسه در تهران ارسال می داشت (بسیاری از موارد مشابه را می توان در "چرندُ پرند" مرحوم دهخدا، که در زمان خود بصورت بخش های مختلف در هفته نامه "صور اسرافیل" به چاپ می رسید، باز یافت - - - که ورزاء و وکلاء دائما از یک سفارتخانه خارجی به سفارتخانه خارجی دیگر در تردد بودند).

حقوق انحصاری نفت، تنباکو، لاتری، و غیره را خاندان سلطنتی قاجار به نیابت از مردم ایران به دول خارجی به پشیزی فروختند. در مورد خیانت عظیمی که به ملت ایران با تأسیس «بانک شاهی ایران» شد کتابها می توان نوشت. فقط به این بسنده می نمایم که تا قبل از تأسیس این بانک خارجی، ارزش پول ایران در خود پول، که متشکل از سکه های طلا و نقره بود، محفوظ بود. با تأسیس این بانک و ترویج «اسکناس»، طلا و نقرۀ مردم رنجدیدۀ ایران را گرفتند و در ازاء به آنها پاره هائی از کاغذ، به نام «اسکناس»، دادند. بر این اساس، ترویج اسکناس در ایران بوسیلۀ یک بانک غیر ایرانی را شاید بتوان بزرگترین سرقت طلا و نقره در روز روشن در طول تاریخ مکتوب بشریت نامید. امتیاز تآسیس «بانک شاهی ایران» را «ناصر الدین» شاه، شاه صاحبقران قاجار، به بریتانیا واگذار نمود.

موزه های کشورهای اروپایی در دوران سلطنت قاجارها مملو از جواهرات و اشیاء تاریخی ایران شدند (برای مثال رجوع شود به مقاله "شوش در دامن لوور"، بقلم آقای حمیدرضا حسینی در "جدیدآنلاین" - - "ظل السلطان" فرزند "ناصرالدین شاه" که در این مقاله از او یاد می شود، بسیاری از ابنیه تاریخی در اصفهان و شیراز را تخریب کامل نمود! چرا؟ الله اعلم!).

در دوران قاجار بجز افراد انگشت شماری، تمامی مردم ایران بی سواد بودند. تنها در دوران کوتاه سلطنت «مظفرالین شاه» بود که در تهران تعداد انگشت شماری از مدارس نوین تأسیس گردیدند (از جمله مدرسه "سیروس" - - پروفسور "محسن هشترودی"، ریاضیدان، از جمله شاگردان این مدرسه است - - او بعدها تحقیقات دکتری خود را در نزد ریاضیدان شهیر فرانسوی "الی کارتان" به انجام رساند)، و این در حالی بود که در طول بیش از یک قرن پیش از این از جمله بزرگترین کشفبات و اختراعات در تاریخ بشریت، در رشته های فیزیک، شیمی، پزشکی، ریاضیات، فلسفه، منطق، و غیره، در اروپا به ظهور رسیده بودند. در تمامی دورۀ قاجار، ایران یک متفکر، طبیب، ریاضی دان و منجم قابل ذکر به جامعۀ بشریت عرضه نداشت! انحطاط علمی و فرهنگی در دورۀ قاجار به اوج خود در تاریخ مکتوب ایران رسید. هزلیات «ایرج میرزا»، که خود یک شاهزادۀ دربار قاجار بود، بیش از آنکه آثاری ادبی باشند، تاریخ مکتوب و موثقی هستند از فرهنگ رایج در بین جمع کثیری از شاهزاده گان مرد دربار قاجار: شرب خمر، کشیدن تریاک و بچه بازی (سرکار خانم «افسانۀ نجم آبادی»، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا، تحقیقات جامعی در این زمینه انجام داده اند که گزارش های علمی آنها در دسترس عموم می باشند).

توجه شود به این حقیقت بارز که در حدود چهارصد سال قبل از ظهور خاندان قاجار بر صحنه سیاست ایران، از شهر کویری کاشان شخصی برخاست بنام "غیاث الدین جمشید کاشانی". او بیش از دویست سال قبل از اروپایی ها بوسیله اعداد اعشاری محاسبه می نمود. محاسبه سینوس زاویه یک درجه بوسیله او (به دقت شانزده عدد اعشاری بعد از ممیز، که برای مدت بیش از صد و پنجاه سال دقیق ترین محاسبه در نوع خود بود) باعث اصلی آن بود که "زیج خاقانی" برای قرن ها در مکان دقیق ترین زیج عالم بشریت قرار داشته باشد. کتاب " مفتاح الحساب" او را می توان در روزگار کنونی در بهترین و پیشرفته ترین مراکز عالی دانشگاهی دنیا تدریس نمود. به یقین اینجانب، "جمشید کاشانی" را می توان پدر علم "ریاضیات محاسباتی" نامید. آیا می توانید نام حتی یک ریاضیدان درجه چندم ایرانی را، که در دوران قاجار ظهور نموده ابشد، برای ما بازگو بفرمایید؟ می گویند درخت را از میوه اش می شناسند.

از عجایب روزگار است که تمامی فلاکت های ذکر شده در بالا در مدت نسبتا کوتاه 130 سال "فرمان فرمایی" خاندان جلیل قاجار بر ایرانیان نازل گردیدند! البته نباید ناگفته بماند که آن بنیانگذار خاندان سلطنتی قاجار،" آغا محمدخان"، بود که مردم شریف کرمان را اکثرا کور نمود و این عمل بشدت غیرانسانی را بار دیگر در تفلیس به اجرا نهاد. از آغاز دوران قاجار تا اواخر دوران سلطنت "ناصر الدین شاه" قاجار، ارزش و احترام یک شهروند زرتشتی در ایران کمتر از یک حیوان خانگی بود. و غیره، و غیره.

به عنوان یک ایرانی، از اجزاء لاینفک حقوق ذاتی خود می دانم که در این مکان عمومی خطاب به "حضرت اقدس والا سلطان علی قاجار" بیان نمایم که این دور از شأن یک "حضرت اقدس" (توجه خاص شود به صفت عالی «اقدس») است که حقائق مستند تاریخی را به کناری زده، بی آزرمانه از "آنقدر" "خدمت" خاندان قاجار به مردم ایران و "سابقۀ خوشی" که این خاندان برای ایرانیان به ودیعه نهاده اند، سخن براند. ما که دیگر بنده گان خاکسار آن درگاه نیستیم که ایشان بجای نقل از حقائق تاریخی، برایمان از خاطرات "نوکرها و کلفتها و خدمت گزارهای" «محمد علی شاه» سخن می رانند! "خوش جنسی" «محمد علی شاه»، که "حضرت اقدس والا" به آن اشاره می فرمایند، چنان بود که آن مکان مقدس که «مجلس شورای ملی» است را با توپ های یک مزدور روسی، «کلنل لیاخوف»، تخریب نمود، و کمی بعد از آن جمع کثیری از متفکرین و رجال قلم را در «باغشاه» تهران از لبۀ تیغ گذراند.بنا به گزارش های موثق تاریخی، "محمدعلی شاه" چنان از "میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل" نفرت داشت که شخصا بر کشتار سبعانه او در "باغشاه" نظارت نمود ("میرزا جهانگیر خان"، آن جوان دلیر سی و دو ساله شیرازی را در زیر چشمان "محمدعلی شاه" اول خفه نمودند - - رجوع شود به فرهنگ "دهخدا"، و بعد با ضربه خنجری به قلب مبارکش سلب حیات کردند).

در پایان باید عرض نمایم، که اینجانب بر هرعضو خانوادۀ انسانی، چه از خانوادۀ قاجار و چه از خانوادۀ دیگر، ارج می نهم. به عقیدۀ قاطع اینجانب، گناه موروثی نیست. مطالبی را که در بالا بیان نمودم بر علیه هیچ شخص و هیچ گروهی نیستند، بلکه بر علیه یاوه گوئی های تاریخی اند بوسیلۀ افرادی که تاریخ موثق یک ملت رنجدیده و مظلوم را با خاطرات شخصی و خودمحور خود یکسان می دانند.

با ابراز درود و احترامات قلبی

ب.ف.