فرار از تاریکی ها (قسمت نهم) درد تمامیت خواهی و قلدری


Share/Save/Bookmark

فرار از تاریکی ها (قسمت نهم) درد تمامیت خواهی و قلدری
by Sahameddin Ghiassi
18-May-2010
 

فرار از تاریکی ها (قسمت نهم) درد تمامیت خواهی و قلدری

قبل از نوشتن قسمت نهم این داستان شاید بد نباشد که به این نکته که پسر بچه سیزده ساله در شصت سال پیش اشاره کرده است دقیق شویم. وی میگوید که هیتلر از یک خانواه پایین اجتماعی که پدری خشن داشت و حتی نتوانست که در یک امتحان ورودی مدرسه نقاشی هم قبول شود ناگهان رهبر و پیشوای آلمان شد. او که حداکثر آرزویش داشتن یک دوست خوب زن و یا یک نامزد بود ناگهان بسیاری از زنان و دختران فتان وزیبا برای هم صحبتی او سر و دست میشکستند. وی که تمامی آرزویش شاید داشتن یک اتاق گرم و نرم بود اکنون میتوانست در بهترین کاخها اقامت کند و هرچه که میخواهد بخورد. انسانی فقیر که از کارگری به مقامی پر ابهت و شامخ رسیده بود و دیگر آرزوی این را نداشت که یک غذای گرم تناول کند. خوب قاعدتا وی مبیایست به شکرانه این همه نعمت و مزایای فوق عاده به انسانی صبور مهربان و خوب تبدیل شده باشد و لی دیدیم که اینطور نشد. همه آنکسانیکه برای ملت و مردم فقیر دهان پاره میکردند و حنجره میدریدند پس از اینکه دستشان به دم گاوی بند شد همه چیز را فراموش وتبدیل به قاتلین حرفه ای و آدمکش های بی انصاف شدند. کسانیکه از فقر و بی بصاعتی به ثروت و شهرت و قدرت میرسند و اولین گروهی که قربانی آنان میشود همان دوستان و گروه سابق خودشان میباشد.

تمامی کمونیست ها و کسانی که ادعای انسانی توده ای داشتند به کشورهای سرمایه داری رفتند و در آنجا خودشان از سرمایه داری و غارت مردم سو استفاده کردند. ببینید که یک کت در چین مثلا پانزده دلار است  همان کت و همان ساخت در ایران مثلا پنجاه دلار است ولی اگر همان کت به آمریکا برسد بیشتر از صد دلار روی آن قیمت میگذارند. فرشهای ایران در آمریکا با هشتاد در صد تخفیف فروش میرسد. یعنی که سرمایه داران چیزی حدود نود در صد میخواستند سود ببرند که حالا هشتاد در صد آن را تخفیف میدهند. مردم که در فشار هستند شروع به دزدی و هیزی و غارت دوستان خود شان میکنند و جامعه رو به قهقرا میرود و درست همان چیزی که سرمایه داران بزرگ میخواهند که مردم محتاج بی سواد و بی اخلاق باشند تا آنان بتوانند وسایل خود را که مخرب است به آنان بفروشند. همان شخصی که سینه برای مستمندان چاک میداده حالا که بر اریکه قدرت نشسته است مستمندان را از لبه تیز تیغ میگذاراند و فکر میکند که خدا به او این قدرت را داده است که مردم را نابود کند. من نمیدانم که این واقعا یک جنون است که دیکتاتور را احاطه میکند و یا شاید او هنوز میتواند درست فکر کند و راحت تصمیم بگیرد.

یارب مباد که گدا معتبر شود که چون معتبر شود ز خدا بیخبر شود. همه ما دیکتاتورهای فراوانی را دیده ایم که قبل از اینکه به علف اولوفی برسند خیلی ادعای انسانیت میکردند ولی هنگامیکه به شغل و مقامی رسیدند تبدیل به جانیان درجه یک دزدان بی انصاف و آدمکشهای حرفه ای شدند و در این راه یا به ریسمان دین متکی شدند و یا به ریسمان ملیت.  گفتنی است که همین بهاییان مورد ظلم و جور قرار گرفته در ایران که به ناحق به ریسمان های مرگ سپرده شدند. آنانی که کنار میدان بودند درست مثل همتایان مسلمان خودشان به دیگران ظلم و فساد کردند. یک خانم آلمانی میگفت که در موقعی که کلیمی ها در زمان هیتلر در فشار بودند و براحتی کشته میشدند عده ای از آنان برای خوش رقصی با دستگاه هیتلری همساز شده بودند.  به عبارت دیگر متاسفانه دین ها انسان ساز نیستند و تنها تا مادامیکه قدرت ندارند دم از خوبی و نیکی میزنند ولی هنگامیکه ریسمان قدرت را بدست گرفتند به ترکتازی جنایت و خیانت خواهند پرداخت. شاید اوصولا قدرت فساد در دنبال دارد و قدرتمند یاغی میشود. )  خونهای ریخته شده

دنباله داستان. نسیم ملایمی میوزید و چهره آسمان تیره تار بود ابرهای کبودی چون هیولاهای افسانه ای بشکل های مختلف در آسمان تیره رژه میرفتند. مردی با کودکانش فرار میکرد. فرار از جنگ و فرار از مرگ  و فرار از چنگ دیوانه کارگری که دیکتاتور شده بود. فرار از مرگی با چوبه دار که برای او در نظر گرفته شده بود. آری حکم مرگ بایست در باره او اجرا شود و او بایست طمعه مرگ گردد زیرا پیشوا اینطور دستور داده و اینطور خواسته بود.  او و کودکانش فرار میکردند از مرگی که مردیک فقیر دیروز و دیکتاتور قهار امروز برای او رقم زده بود. اگر او براستی بر روی چوبه دار برقصد فرزندانش چگونه میتوانند زندگی بکنند؟  و از چنگ جنگ فرار نمایند.  و از تاریکی های آن بگریزند؟ صدای بمب ها و گلوله هایی که در اطراف او منفجر میشدند بر هراس او می افزودند.  تاریکی جنگ همه دشت و همه جا را فرا گرفته بود او در کوهستانها بود و از جنگ  و مرگ فرار میکرد. راهای ناهموار پاهای برهنه اش را زخم زیلی و آزرده میکرد و کودکان بینوایش نالان و گریان وحشت زده خسته و خواب آلوده دنبال پدر دربدر محکوم به مرگ میدویدند و با حالت رقت باری ناله مینمودند.  او میباید که اعدام میشد در آنجا در دو طرف میدانگاه تیرهای چوبی افراشته بودند تا نظیر او وطن پرستان فرانسوی را اعدام کنند.عرض آن مکان حدود بیست متر بود از در و دیوارش صدای مرگ میآمد و عزاییل طمعه می طلبید. گاه گاهی صدای پای سربازی سکوت را میشکست. او بایست در محل اعدام میبود که فرار کرده بود. سربازان آلمانی در پی دستگیری او بودند باحتمال همسرش هم کشته شده بود. زیرا وی هم بخانه برنگشت. حالا او داشت که از مرگ ونیستی که توسط آن کارگر گرسنه آلمان به همه ملت فرانسه و آلمان تحمیل شده بود فرار میکرد کسی که با تقلب و دروغ بر اریکه قدرت آمده بود و با فتنه و کلک رهبر شده بود. هیچ احساس انسانی و دوستی نداشت آنچه که او میخواست قدرت بود و شوکت و اینکه دیگران برده و بنده او باشند و او خدایی کند. مردک بینوا همراه با دو کودک خردسالش در حال فرار بود. میلیونها انسان بی تفاوت به سرنوشت او از ترس مرگ به گوشه هایی خزیده بودند.


هیتلر که از فرط کار زیاد اعصابش خرد شده بود مثل دیوانه ها عمل میکرد  اعصابش مغشوش و چهره اش حالتی وحشیانه و سبعانه پیدا کرده بود کم خوراکی و خستگی او را لاغر کرده بود بر عکس دیگران سران که همگی شکم گنده وخپله بودند او لاغر اندام بود. وی در پشت میزی بزرگ نشسته بود  که روی آن هزاران کاغذ ریخته شده بودند. در آن نامه گزارش ها و سفارش ها و دیگر مساله ها نوشته شده بودند. و او بقدری با سر کله زدن به آنها مشغول بود که از ملاقاتهای غیر ضروری خود داری میکرد.  در پشت چنین میزی با این تفاضیل چهره ای گیرا و مردانه و مصمم با گونه های استخوانی قرار داشت که در صورتش دو اخگر سوزان بنان چشمان او میدرخشیدند سبیل مخصوص او و ابروان جذاب و پهن وی هر بیننده ای را بی اختیار به هراس میانداخت آدولف تنها بود .

اهه اهه او چه حرکاتی از خودش در میاورد و گویا میان گره های زندگی گیج و منگ شده بود . از کارهای خودش هم ناراحت بود شاید از تنهایی بود که او این حرکات بچگانه را در میآورد. چشمانش را به تاق دوخته بود و بااعضای صورتش شکلک در میآورد. از خود بی خبر شده بود شاید امکاناتی وسیع که در اختیارش بود خارج از قدرت ذهنی او بودند. آخر یک کارگر نقاش حالا شده بود چیزی نظیر امپراتور و یا رهبر و یا پیشوای آلمان و اکنون هم که فرانسه را فتح کرده بود. 


در درون مغزی علیل و فرسوده مثل مغز او که از بیچارگی های دوره نوجوانی و کودکی و جوانی اکنون به منتهای قدرت و شوکت رسیده بود و فکر میکرد که اکنون او عمری جاودانه دارد و همه بایست از وی اطاعت مطلق کنند که او خدای روی زمین شده است. وی در این افکار غرق بود که ناگاه چند ضربه متوالی که حالت مخصوصی داشت و شاید مخصوص جاسوسان درجه یک او بود او را از حالت دیوانگی بیرون کشید. با چشمان عصبی اش خیره به قدم های مردی که بسوی او میآمد توجه کرد که از آستانه درب به اتاق وارد میشد. در آن روزگار که هیتلر مقام پیشوایی و یا رهبری آلمان را بعهده گرفته بود و حزب نازی مثل کاردی بران در دست او و رفقایش بود و هرکاری که میخواستند بدون توجه به قانون و انسانیت انجام میدادند. هیتلر همه درهای آزادی و تفکر آزاد را داشت میبست و یکسره میخواست مردم ها را مثل آدمک های دست ساز خود کند. و میخواست خلق جدیدی بسازد که او را نماینده قدرت و یا خدا بپندارند. هیتلر محو تماشای تازه وارد شده بود. سروان  قبلی  وارد شده که از دوستان نزدیک وی بود و نطق هایش را مینوشت داشت بطرف او میآمد. وی منشی و تند نویس گفتارهای آتشین هیتلر بود  آدولف از این جهت به او علاقه خاص داشت و میدانست که جوان هنرمند میتواند بی هنریهای ابلهانه او را بخوبی بپوشاند. دوباره به در زده شد و پس از کسب اجازه در ناگهان گشوده شد و این بار هیکل زیبا و دلارام یک زن فتان و عشوه گر در آستانه در نمایان گردید. صورت بزرگ و نیمه مردانه زن به او ابهتی خاص میداد.

زن زیبا که داشت به هیتلر لبخند میزد به طرف هیتلر آمد ولی آدولف که از بودن وی زیاد خوشحال نبود هیتلر ابروان خود را درهم کشید و با تن صدایی مخصوص گفت چکار داری؟ زن زیبا با صدایی مملو از احترام و عشق گفت که چند کلمه میخواست که خصوصی صحبت کنم. نیمه عصبانی و نیمه خوشحال بلند شد و گفت بگو.  زن دلربا با خنده ای خوش آیند گفت جوانی هر روز به ملاقات من میآید و ...سکوت کوتاهی کرد هیتلر ادامه داد خوب و عجولانه پرسید  خوب چه بگو... زن فتان که واقعا به هیتلر و قدرت بی نظیرش علاقه مند بود  و او را هم دوست میداشت با خونسردی خاصی گفت وی تمنا دارد ...هیتلر کم حوصله دوباره صحبت او را قطع کرد و گفت خوب چه تمنایی دارد؟ زن خوشگل گفت ... و کمی مکث کرد... هیتلر این بار با بی حوصله گی تمام گفت خوب  و بعد کمی هم گویا ناراحت و یا عصبانی شده بود این بار بانگ زد خوب چه..؟ زن فتانه این بار هیتلر را به خونسردی دعوت کرد و با خنده ای بلند گفت که میخواهد شما را ببیند. دو لب هیتلر بخنده باز شد  و با ناراحتی عجیبی پرسید همین  و پس از کشیدن یک نفس عمیق گفت بگو که بیاید تو. زن فتنه انگیز خارج شد که برود و مرد را همراه خودش بیاورد. نمیدانم که در مغز هیتلر در آن موقع چه گذشت و فکر او چه بود آیا او به خیانت وی فکر میکرد؟ و یا اینکه فکرهایی دیگر در مغزش میگذشتند. او از کف دادن هیچ زنی شاید ناراحت نمیشد زیرا براحتی میتوانست که آن زنان را تنبیه کند. و آنقدر زن زیبا و قشنگ پشت خط او بودند که وی میتوانست با داشتن آنهمه ثروت و قدرت هر زن زیبایی را به خود جلب کند. او بارها گفته بود که زنان اسیر ثروت و قدرت هستند و هرکه قدرت و ثروت داشته باشد دور برش پراز زنان خوبرو خواهد شد. وی همیشه با آن زن مثل یک مرد رفتار میکرد. ولی او راخیلی دوست داشت. خصوصا اینکه او از بهترین خبرگزاران برای هیتلر بود. و از یاران ظاهرا صدیق و خوب دستگاه وی بشمار میرفت و خدمات بیشماری هم برای هیتلر انجام داده بود. زن زیبا برای هیتلر ارزشمند بود.


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi
 
Amir Sahameddin Ghiassi

Lack of knowledge

by Amir Sahameddin Ghiassi on

Many of us do not know enough about Islam. May be the one billion Moslem, most of them are only by name Moslem and they do not have a lot of information about Islam. I know some people are against Islam and some people are for Islam. And some people pretend they believe in Islam and they made good business of Islam or any other religions. I thought religion should bring Just, Love and Unity to the world? I thought the people are pray are the best in the world. Now I think, they ( some of them) pretend to believe and they do not believe in anything. Amir


Amir Sahameddin Ghiassi

Dear friend

by Amir Sahameddin Ghiassi on

I got an email. I know that the problem in the Middle Eatern countries is lack of  knowledge, I do not know about that email.If some of your can help me to know more about the materials has sent to me?  


Amir Sahameddin Ghiassi

Dear friend

by Amir Sahameddin Ghiassi on

 Dear friends. I am no t an Ayatolhah and I get this email. I do not know if that is right or wrong, true or not. If you can help me as a teacher to know more about these? 

دوستان با عرض معذرت پیش ا پیش اینو میفرستم, چون احکام دینیست باید بدانید تا کافر از دنیا نروید

در دیگر احکام جماع

 حلیة المتقین، باب چهارم، فصل چهارم

 -- و اما در باب جماع احادیث معتبره بسیار است که مومن را وقوف بدانها ضرور است. و از اهّم آنهاست آنچه در این باره از حضرت رسول اکرم(ص)روایت شده است. و در حدیث معتبر از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله به حضرت امیرالموًمنین علیه السلام وصیت فرمود که: «یا علی! ایستاده با زن خود جماع مکن که آن فعل خران است، و اگر فرزندی بهم رسد مانند خران بر رختخواب بول کند. یا علی! در ساعت اول شب جماع مکن که اگر فرزندی بهم رسد بسا که ساحر باشد. و به فرج زن خود نگاه مکن که باعث کوری فرزند شود، و در وقت جماع سخن مگو که اگر فرزندی حاصل شود بسا که لال باشد. و همه این وصیت را از من بیاموز، چنانکه من آنرا از حضرت جبرئیل آموختم.

قابل توجه کورها، شاشوها، جادوگران، کچلان، کرها و دیگر معلولین. بیخودی دوا و درمان نکنید که جریان از جای دیگر خراب است، علم اسلام این را ثابت نموده است. پس ول معطلید

 حلیة المتقین، باب خاتمه

-- بدان که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نهی فرمود از جماع کردن در زیر آسمان (تابستانها خاک تو سری روی پشت بام و زیر پشه بند اکیدن ممنوع) و بر راه که مردم تردد کنند، (کدام خری تو پیاده رو خاک تو سری میکند؟؟؟) و فرمود که بیاموزید از کلاغ جماع کردن پنهان را، و فرمود که مکروه است جماع کردن میان طلوع صبح و طلوع آفتاب، (این هم از معجزه های اسلام که دوتا طلوع داریم) ودر آن روزی که آفتاب در آن بگیرد، و در شبی که در آن ماه بگیرد،( دوره فشرده نجوم و خسوف و کسوف در بسیج محل)  و در شب یا روزی که در آن باد سیاه یا باد سرخ یا باد زرد حادث شود، (قابل توجه جنبش سبز، سبزها آزادند)  که اگر جماع کند در این اوقات و سپس فرزندی بهم رسد، نبیند در آن فرزند چیزی را که دوست بدارد، زیرا که آیات غضب الهی را سهل شمرده. (کسانی که از وسیله های جلوگیری استفاده میکنند از این قانونها مستثنا هستند، البته یک جایی اسلام اختراع قرص جلوگیری را پیش بینی کرده، فقط یک آدم بیکار میخواهد که آسمان و ریسمان بهم بافتن را بلد باشد و آن را پیدا کند)ا

 حلیة المتقین باب چهارم،  باب پنجم، باب نهم

 - او حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث معبتر منقول است که فرمودند: چون شوهر با زنش مجامعت کند، دو ملک از ملائک آسمان او را احاطه کنند، و مانند آن باشد که شمشیر کشیده و در راه خدا جهاد کند(!) پس چون مجامعت کند گناهان از او میریزد چنانکه برگ درخت بریزد.  (پس خانه ی مسلمانها هر روز پاییز است، بیچاره ها جقدر برگ باید از اتاق خواب جمع کنند. پیش به سوی جهاد اکبر)ا

 -- و فرمود: بر زن لازم است هر وقت شوهرش اراده جماع داشته باشد از او مضایقه نکند، اگر چه بر پشت پالان شتر باشد. (چقدر هم پشت پالان شتر حال میده!!! تو که گفتی، میگفتی پشت کادیلاک، اسلام که میدانست روزی کادیلاک اختراع میشود)

-- و فرمود: دختران باکره بخواهید، که دهن هایشان خوشبوتر و رحم هایشان خنکتر 

 (آدامس زیاد میخورند)

 (قرن اتم و انرژی ی هسته ای است همه کولر کار گذاشتند) و پستانهایشان پرشیرتر است (مگه تو را هنوز از شیر نگرفته اند؟ آخه دختر باکره پستون پر شیرش کجا بود؟ من میگم این امامها و پیغمبر گوساله دنیا آمده اند و گاو از دنیا رفته اند کسی باور ندارد) .و منقول است که چون آن حضرت را به خواستگاری زنی میفرستادند میفرمودند که گردنش را بو کنند (که چسو نباشد)که خوشبو باشد و قوزک پایش پرگوشت باشد. ( قوزک پایش میخواهی کجات بکنی؟؟؟)

-- و فرمود که: نمیدانید ترکیب هلیله سیاه و هلیله زرد و سقمونیا و فلفل و دارفلفل و زنجبیل خشک و زنیان و خشخاش سرخ و نمک هندی و نار مشک و قاقله و شقاقل و چوب بلسان و دانه بلسان و سلیخه مقشر و علک رومی و عاقرقرها و دارچینی و عسل، (پشگل شتر و خایه سوسمار را فراموش کردی) که اگر از آن دو مثقال ناشتا و دو مثقال در وقت خواب بخوردند، چه اندازه قوت جماع میبخشد. (این که از انرژی هسته ای هم قویتر شد!! بیخود نیست میگن انرژی هسته ای حق مسلم ماست، به خاطر دیری ری ریریم، داری داری دای داری رای)

 حلیة المتقین، باب چهارم

 در  حدیث است که دختری که شش سالش تمام شود، مادر او را برهنه در پهلوی خود نخواباند که بمنزله زنا است.! (ای خاک بر سر مریضت کنند کثافت هرزه. آخه آدم با دختر خودش هم؟؟؟؟ گویا رسم آخوندها و معصومین است)

 حلیة المتقین، باب سوم، باب چهارم

-- از حضرت امیرالمومنین علیه السلام منقول است که هر گاه کسی را دردی در بدن بهم رسد یا حرارت بر مزاجش غالب شود، پس با زن خود جماع کند تا ساکن شود. (زن = استافینومین)

-- و نیز فرمود که خوردن انجیر قوت مجامعت را میافراید، و دفع میکند بواسیر و نقرس را، و برای بادهای قولنج ناقع است. (حالا گیریم که چنین باشد در آن بیابان انجیرت کجا بود؟؟؟ خرما هم به زور عمل میاد)

-- و نیز فرمود که بخواه زن گندمگون فراخ چشم سیاه چشم بزرگ سرین و میانه بالا. پس اگر او را نخواستی بیا و مهرش را از من بگیر. (خوش را هم بیارم خدمت سرکار؟ چه خوش اشتها)

-- و از حضرت امام محمد باقر (ع) منقول است که فرمود: خوشم نمیاید که دنیا و آنچه را در آن است داشته باشم، اما یکشب بی زن بخوابم. (آخی طفلکی حالا بیا کره مریخ را هم میگذاریم کنارش. روی ما را زمین نیانداز و قبول کن برای یک شب هم که شده سر بی ......... زمین بگذار. جاکش)

 --  و فرمود که با زن آزاد در مقابل زن آزاد دیگر جماع مکن، اما کنیز را در برابر کنیز دیگر جماع کنی باکی نیست. (گروپ سکس با کنیز آزاد شد)

 نامه ای از امام موسی٬ ‌کاشف العظا برگ ۲۸:

پیغمبر برای قبل از انجام نکاح و انعقاد نطفه قانون دارد. دستور می دهد که مجامعت چگونه صورت بگیرد و خوراک انسان در آن هنگام یا در موقع انعقاد نطفه چه باید باشد. (بیخود نیست میگویند اسلام به فیهاالخالدون آدم هم کار دارد)

 حلیة المتقین، باب دوم، باب سوم، باب چهارم

 -- حضرت امام جعفر صادق فرمود: سرمه به چشم بکشید که قوت جماع را زیاد میکند و دهان را شیرین میکند و کمک میکند بر طول دادن سجود(!). (مگر میخواهی بدهی)؟

-- و فرمود: نعلین سیاه مپوش که ّذکّر را سست میکند، و نعلین زرد بپوش که ّذکّر را سخت میکند و پوشش پیغمبران است و این است ارتباط گوز با شقیقه ی اسلام.

-- و فرمود: پیغمبری از پیغمبران به حق تعالی شکایت نمود از کمی قوت جماع. حق تعالی او را امر فرمود که هریسه بخورد. خوب این خدا که قادر است چرا یک بشکن نزد که معامله آقا راست شود؟ بگو طرف را فرستاده دنبال نخود سیا

-- و فرمود: هر که ترک کند طعام خوردن در  شب شنبه و شب یکشنبه از پی هم، قوت جماع از او برطرف شود و تا چهل روز به او برنگردد. این هم ارتباط گوز است با شقیقه ی اسلام

-- و فرمود: جماع کردن با زن پیر بدن را خراب میکند، و بسیار باشد که آدمی را بکشد. مرتیکه قرتی مگر تو چند بار مرده ای؟

-- و فرمود: قاووت خشک پیسی را زایل میگرداند، و خوردن آن با زیتون گوشت را میرویاند و استخوان را سخت میکند و قوت جماع را زیاد میکند. ننه سگ فقط به فکر پایین تنه مرده شور برده اش بوده

-- و فرمود: بخورید خربزه را که قوت جماع را زیاد میکند. ای همون خربزه

-- و فرمود: سنت پیغمبران است زنان بسیار داشتن و بسیار با ایشان مقاربت کردن. مرده شور اون پیامبری را ببرند که به جای پیامبری به فکر خانوم بازی است

-- و فرمود:  در خروس پنج خصلت هست که از خصلتهای پیغمبران است، و از جمله آنها بسیار جماع کردن است. بیچاره خروس، نامش را و دامنش را آلوده گردانده اند. خروس کجا بچه باز است؟

 -- و فرمود: که از ما بین ناف تا زانو تمتع بردن از زنان مکروه است، و بهتر آن است که اگر با زن خود که کنیز نباشد جماع کند منی خود را بیرون فرج نریزد. مرتیکه به تو چه تو این کارها دخالت میکنی؟

-- و فرمود: نباید مرد را دخول کردن به زن خود در موقع تحت الشاع و در شب چهارشنبه. !؟!؟!؟!؟

-- و فرمود: جماع مکن در اول ماه و میان ماه و آخر ماه، و نمی بینی کسی را که صرع میگیرد؟  اکثر برای آن است که جماع پدر و مادرش در  اول ماه یا میان ماه و یا در آخر ماه واقع شده است. احمق بیماری صرع چه ربطی به کردن دارد؟

-- و نیز از آن حضرت پرسیدند: اگر کسی به دست و انگشت با فرج زن یا کنیز خود بازی کند چون است؟ فرمودند که باکی نیست. اما چیز دیگری را بغیر از اجزای بدن خود در آنجا داخل نکند(!) استفاده از دیلدو (معامله مصنوعی) ممنوع

و نیز از آن جناب پرسیدند که میتوان در میان آب جماع کرد؟ فرمود: باکی نیست، ولی در کشتی جماع نکند. احمق میپرسد در میان آب به کشتی چه؟ خود جاکشت را بکنن در کشتی یک روز هم دوام نمیاری و ترتیب مرغهای دریایی را میدهی؟

 حلیة المتقین، باب سوم، باب چهارم، باب هفتم

 -- حضرت امام موسی کاظم (ع) فرمود: هر که لذت جماع کردن با کنیزان را دریافت کند هرگز آن را ترک نکند. خاک بر آن سرت کنند

 -- و فرمود: چیز خوردن شب را ترک مکنید که غذای شب باعث قوت بدن و قوت جماع است. یا امام چیز بدم خدمتتان!!

 -- و فرمود: گوشت قبره خوردن از برای دفع بواسیر و درد پشت نافع است، و کمک میکند بر بسیاری در جماع.

 -- و فرمود: خوردن گزر قوت جماع را زیاد میکند. ای به جای گزر کاش گرز میخورد بر آن سرت

 -- و فرمود: اگر کسی فرج زن را ببوسد باکی نیست.

 -- و از آن حضرت پرسیدند: قرآن خواندن و جماع کردن در حمام چون است؟ فرمود که بسیار خوب است. منظورش هر دو را با هم انجام دادن بود

 -- باکی نیست اگر در حالت جماع جامه از روی زن و مرد دور شود. عجب

 -- هر که جماع کند با زن خود در تحت الشعاع٬ پس منتظر افتادن فرزند از شکم باشد. 

 -- دوست نمی دارم کسی که در سفر آب نیابد برای غسل کردن٬‌جماع کند٬‌مگر آنکه بر خود خوف ضرری داشته باشد.

 -- مانعی ندارد و بسیار خوب است قران خواندن و جماع کردن در حمام.

 -- چیز خوردن شب و گوشت قبره خوردن و خوردن گرز٬‌قوت جماع را زیاد می کند.

 حلیة المتقین، باب چهارم

 حضرت امام رضا (ع) فرمود که جدم حضرت صادق(ع) گاهی بعد از جماع و پیش از غسل مجددا ارداه جماع می فرمودند٬ ‌و فقط وضو می شاختند. مرده شور خودت و جدت هرزه ات را ببرند

و در فقه الرضا از آن حضرت منقول است که اگر بعد از غسل دادن میت و پیش از آنکه خود غسل کرده باشی٬‌ خواستی جماع کنی پس وضو بساز و بعد از آن جماع کن. گوساله چه کسی در مرده شورخانه به فکر کردن میافتد؟؟؟

اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الکبائر

-- علی ابن ابراهیم از پدرش، و او از حماد، و او از ربعی، و او از فضیل روایت کند که حضرت امام ابی عبدالله صادق علیه السلام فرمودند: تا زمانی که مرد زناکار بر روی شکم زن زناکار باشد ایمان از او سلب شود، و چون برخاست ایمانش بازگردد. پس نتیجه میگیریم ایمان با معامله حرکت معکوس دارد، وقتی برخاست ایمان میرود و وقتی خوابید ایمان باز میگردد

آیت الله خمینی، توضیح المسائل، در مسائل متفرقه زناشوئی و مجامعت

-- اگر انسان جماع کند و باندازه ختنه گاه یا بیشتر داخل شود، چه در زن باشد، چه در مرد، چه در قبل(جلو) باشد و چه در دبر(عقب)او، چه بالغ باشدو چه نابالغ، اگر چه منی بیرون نیاید، هر دو جنب (نجس)میشوند. ولی اگر شک کند که بمقدار ختنه گاه داخل شده یا نه، غسل بر او واجب نیست. همیشه یک متری چیزی با خود داشته باشید

-- کسی که آلتش را بریده اند، اگر کمتر از ختنه گاه را هم داخل کند(!) روزه اش باطل است. مرتیکه نفهم کسی که آلتش بریده است ختنه گاهش کجا بود؟

-- کسی که آلتش را بریده اند، اگر شک کند که دخول شده یا نه(!) روزه اش صحیح است. وقتی بریده شده که چیزی نمانده تا داخل شود، معمله مصنوعی هم که ممنوع است پس این چرت و پرتها چیه میگویی؟

-- اگر مرد با زنی که در حال حیض است زنا کند یا با زن نامحرمی که در حال حیض باشد بگمان اینکه عیال خود او است جماع کند،احتیاط واجب آن است که کفاره بدهد. حال این مرتیکه زنش را عوضی گرفته، اون زنه هم حالیش نیست؟

-- اگر انسان بعد از آنکه در حال حیض جماع کرده و کفاره آنرا داده دوباره یا چند مرتبه با آن زن جماع کند بنابر احتیاط واجب باید برای هر جماع یک کفاره بدهد. حتمن کفاره اش را هم باید بدهد تو بخوری

-- باید با زنی که در حال حیض است به مقدار ختنه گاه را داخل نکند اگر چه منی هم بیرون نیاید، و احتیاط واجب آن است که مقدار کمتر از ختنه گاه را هم داخل نکند، دخول کردن در دبر (مقعد) زنی که در حال حیض است نیز کراهت شدیده دارد، ولی کفاره ندارد. واقعن که بیماری

-- اگر شماره روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود، و مرد در قسمت اول آن با زن خود جماع کند باید هیجده نخود طلا کفاره دهد، و اگر در قسمت دوم جماع کند نه نخود، و اگر در قسمت سوم جماع کند چهار نخود و نیم بدهد. ولی وطی در دبُرُ(پشت) او کفاره ندارد. حالا جان بتول خانوم بیا برای دبر هم یک مالیاتی چیزی ببند، حیف است بی نصیب بمانی