فرار از تاریکی ها (قسمت دوم)


Share/Save/Bookmark

فرار از تاریکی ها        (قسمت دوم)
by Sahameddin Ghiassi
14-May-2010
 

 

فرار از تاریکی ها  قسمت دوم

 

دنباله داستان. پسربچه ما در اینجا بخوبی سعی میکند که از یک انسان معمولی که هزارها تمنای کوچک داشته حالا که بقدرت رسیده و کاملا خودش را فراموش کرده است یک هیولا بسازد که به هیچ علاقه دیگر پای بند نیست و فکر میکند که انسانی برتر و فناناپذیر شده است فکر میکند که او درست شده ویا به دنیا آمده است تا دیگران خدمت و اطاعت او کنند وبه او احترام نموده کرنش کنند او فکر میکند که هرکه را که میخواهد میتواند بکشد و یا به زندان بیاندازد ویا شکنجه نماید. از یک مرد معمولی و یا یک کارگر ساده اکنون یک هیولا ویک اژدها بیرون آمده است. درست مثل همان ضحاک مار بدوش افسانه های پر از حقیقت ایران زمین. که فرزندان شیطان بصورت در ردای رهبانیت و مردم دوستی و یا میهن پرستی دمار از روزگار مردم در میآورند.

 

پسر بچه ثابت میکندکه جنون قدرت و دیکتاتور مغز علیل هیتلر را پوشانده است و هیچ دوایی جز مرگ نمیتواند این افعی شده را نجات دهد. گویا هیتلر اینرا خودش هم میداند و میگوید اگر قرار است من نابود شوم پس بهتر است تمام آلمانی ها و یا دیگران هم با من نابود شوند. شاید همه دیکتاتور ها درست مثل همه فقیران که زندگی شبیه بهمی دارند نیز بهم شبیه باشند. همه اول مهربان و انسان هستند و از دیکتاتوری به نفع مردم استفاده میکنند. محبوب میشوند قولهای زیاد میدهند بعد دیوانه میگردند و همه گفته ها و قولهای خود را فراموش میکنند و به سلاخی مردم میافتند. مردم را میکشند و دیگران هم که استفاده هایی مشروع ویا غیر مشروع کرده اند سکوت میکنند. دیکتاتور از این سکوت که یا از ترس است و یا از بی تفاوتی حد اکثر سو استفاده را مینمایدو به کشتارهای وحشتناک دگر اندیشان و کسانی که اورا شناخته اند که عجب حیوانی است مپردازد و تامادامیکه ثروت وقدرت در اختیار دارد و مردم هم بی تفاوت و سکوت مرگ کرده اند  به کارهای خود توسط افراد شست شوی مغزی داده شده و یا ابلهان ملی گرا و مذهب گرای بی شعور به کارهای ننگین خود ادامه میدهد تا اینکه یا همه ملت شورش کنند ویا دولتهایی دیگر که منافع آنها هم بخطر افتاده است و یا ممکن است بیفتد دیکتاتور را ریشه کن کنند. این تاریخ دیکتاتور سازی مرتب تکرار میگردد.

  

مردی ابله و کم شعور و کم سوادکه در اثر تقی و توقی به قدرت و مکنت رسیده است حالا فکر میکند که ولی و وصی مردم هستند و همه بایست از او اطاعت نمایند گویی خود خدا است و یا نماینده او در زمین. هیتلر در جوانی همیشه شاید مثل بسیاری از جوانان دیگر فکر میکرد که مقتدر و ثروتمند خواهد شد. مثل ناپلیون که در کودکی از درختان سان میدید و فکر میکرد که آنان سربازان او هستند. هیتلر هم فکری نظیر او داشت فکر میکرد که او روزی رهبر همه عالم خواهدشد. و بر تخت امیراتوری تمامی جهان تکیه خواهد زد. ولی چه شد. او به این مقام رسید. بالاخره هیتلر دارای آن چنان نبوغی بود که توانست از راه دمکراسی به دیکتاتوری برسد. ولی بعد از رسیدن به قدرت نبوغ خود را گویا کنار گذاشت و بطوری احمقانه وارد میدان شد. تعصب و غرور و تعصب نژادی و سایر دیوانگی های مخصوص دیکتاتور ها گریبانش را سفت گرفت و از او که به آن سرعت پله های ترقی را پیموده بود یک ابله تمام عیار ساخت که تیشه به ریشه خودش میزد. مثل بقیه دیکتاتورها. 

  

او در جوانی شکست هایی بسیار خورده بود و بسیار با شکست ها آبدیده شده بود بعد که به مرحله پیروزی و قدرت رسید تمامی آن شکست ها را توانست جبران کند. ولی این بار دیوانگی دیکتاتوری بسراغش آمد و او را محکم با هزینه ای سنگین به زمین کوبید. هیتلر میلیارد ها دلار خسارت به مردم زد و بیش از پنجاه میلیون نفر را به دره مرگ فرستاد. که شاید بیش از شش میلیون آنان یهودی بودند. ( البته دانشمند عصر ما آقای دکتر احمدی نژاد رییس محبوب و بزرگوار ایران و مردی از طبقه کارگر است این موضوع را قبول ندارند ولی بیشتر مردم دنیا قبول دارند. )

  

این است سرگذشت مردی که از هیچ به دیکتاتوری نیمی از جهان رسید ولی با حماقت همه را لو داد و خودش را هم به کشتن داد. این سرگذشت مثل آینه ای تما نما از فکر ها و تمنا های مردی است که از کارگری ساده به اوج رفیع رسید ولی از ابلهی تمامی اوج خود را خراب کرد. این آینه از مردی میگوید که از هیچ به بهمه چیز رسید ولی لیافت و کاردانی آنرا نداشت که نام خود را در فرهنگ و تاریخ جاودان سازد. عاقبت کسی که جهانگشای قرن بود  روزی در نهایت قدرت و امروز هیچ نشانی از او بجای نمانده است. آری عاقبت خود خواهی حماقت ودیکتاتوری همین است. جاه طلبی ها و تمامیت خواهی ها انسان را دیر و یا زود به زمین میکوبد. در دنیایی که حتی دیکتاتورهای خوب و مهربان هم در خطرند پس دیکتاتورهای خشن و بی ترحم بایست خیلی مواظب خودشان باشند زیرا دیکتاتورهای قصاب دیگری هم در کمین نشسته اند که آنان را به زمین گرم بکوبند.

  

زیبایی و جلال پاریس هیتلر را تحریک میکرد که پس از فتح آن شهر خود را برای فرمانفرمایی تمامی جهان آماده سازد. چشم هایش دیگر کور شده بود و حقیقت را درک نمیکرد و نمی دید. شکست هایی که او در گذشته خورده بود اورا طوری ساخته و آماده کرده بود که میخواست همه دشمنان خود و هرکس که حتی از او انتقاد سازنده هم میکند اعدام کند. و همه را به چوبه های دار برقص ببیند.  ولی مردم فرار میکردند از دیوی که از یک کارگر فقیر سر برآورده است.  و از تاریکی های جنگی که او افروخته بود و به دست او داشت پایه ریزی میشد تا میلیونها مردم را بکام خود بکشد.


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi
 
Sahameddin Ghiassi

For a united Iran and united Middle East.

by Sahameddin Ghiassi on

Dear friend

 

I am trying to work for the unity of mankind and the unity of mankind. I wrote a lot of short stories for this purpose and all my stories are real stories. The system of the world is trying to make the people very indifferent or cruel. They misused religions, nationalities and races for hate and disunity. In the time that I was in Germany the German professor were very interested in me and my writing and help me to continue as a teacher and writer there. But in America the professor are so indifferent and do not want to help or cooperate. I have so many years experience as a writer and college, high school teacher and can be very useful, but they do not care and they are indifferent. I know all the spoken languages in the Middle Eastern countries and I know also European languages, but they do not use my skill as they are indifferent. I know why the Middle Eastern counties cannot cooperate and why it is so. The lack of education and the lack of information do not let the people think properly and normal people in the whole world should suffer for these problems.

 

The business people want to sell their products, their weapons, their drugs and their insurance policies, and if there is not war how can they sell their weapons, and if the people have work and hope and place to stay and way for education why they should use drugs? And if the people love and respect each other and try to understand each other why they should use weapons to kill each other and destroy each other lives.  So the business people are so keen to sell their products that they think any way is fine. Unjust and weak court system can help them a lot. As the people do not trust each other and do not work and cooperate with each other, so they can sell to people more and the people are more and more indifferent and like robots. 

 

The people will be with sex and business and the humanity will die. The religions and nationalities and races will be used as a device for creating more hate and more disunity and the people change to be robots. They cannot understand each other problems only their own problems. They are so indifferent that they will not even listen to other ideas and other people, I am right and that is it.  And that is exactly the system the business people are after. They love to have Indifferent people and cruel people. So they have organizations and can do what ever they want.

 

The Mr. president George Bush destroys the Iraqi army and police forces. Now it costs a lot of money to build the same army and the same police forces. He need just to change the head, that means some generals or colonels in the top, the rest will obey the new generals or colonels.  That was a costly mistake he did. Or they paid so much money to Ben Laden extremist people to fight with Soviet Union and now they have problems with fight with them. But the business people make their money any how. The rich people gets richer and richer and the middle class people and the poor are destroying with the time.

 

We should educate people to understand the science and moral. They should be trained to love each other and try to understand each other. They should be trained to have patient for learning and for respect. If they do not respect, the other people do the same thing.

 


Sahameddin Ghiassi

about the title

by Sahameddin Ghiassi on

The computer did not let me to write the title in Persian alphabets. Or in Persian.


Sahameddin Ghiassi

About the picture

by Sahameddin Ghiassi on

The picture is down by a boy Hossein Malek Adely of thirteen about 60 years ago.