بر دیگران بارمکش

rainbowcountery
by rainbowcountery
06-Mar-2009
 

My poem a response to all the so called true-Persian pretenders

 

در پناه ستیزه برکشید  ستم بر
آن که آفتاده زه ستیزه ستم پرور
زه بار خود باردار ابستنی
بر دیگران بارمکش آنچه که خود نخاهی پشت نکشی
تونیم پاره زاده زه بغا بوی
گر تو ستم بینی و ستمزدگی را نا ایرانی خانی


******

سراسیمه و  پریشان  آمدی  به این خانه باستان تو
با این نگارپرده بسته ولی پدیدار چهره  تو
از گپ تو دانم که حقیر اندک تو
تلخ نگاه من بر تیره روان تو
رفتی دست دراز و پرستاره درازدستان تو
از این خاک به آن خاک بازبیگانه رو  تو
مرا بگو آی سرگردان از سرزمین کی ستی تو    
---
با ما‌یی و ما را نی جانی از آن پیدا نیهی تو
دانم که از ما نهی بر گو از آنه کی ستی تو


Share/Save/Bookmark

more from rainbowcountery
 
default

so difficult to understand what you mean here!?

by facts (not verified) on

Is that only me who could not underestand what this "Shaer" wants to say? can anyone walk me through it? :O))