یادی از عباس اقبال آشتیانی


Share/Save/Bookmark

msabaye
by msabaye
06-Apr-2010
 

عباس اقبال آشتیانی محقق، مصحح، نویسنده، مترجم و از پیشگامان شیوه آموزش نو در ایران و در زمره افرادی است که سهمی بزرگ در تحول علمی و فرهنگی  و اصلاح نظام آموزش و پرورش در ایران پس از مشروطه داشتند. به جهت تنوع  آثار و نوشته های اقبال در زمینه تاریخ و نقش وی در ایجاد و گسترش علاقه ایرانیان به تاریخ نویسی، از وی به عنوان بنیانگذار تاریخ نویسی علمی ایران یاد شده است.

از اقبال بیش از 116 اثر شامل کتاب و مقاله در زمینه های تاریخ، ادبیات، ترجمه و تصحیح و پژوهش به جای مانده  که برخی از این آثار پس از مرگ او منتشر شده است. وی همچنین از سال 1324 به مدت پنج سال مجله "یادگار" را در زمینه تحقیق در مسایل مربوط به تاریخ و ادبیات با تاکید بر حوزه های متن شناسی و نسخه شناسی ایران منتشر کرد.

عباس آشتیانی در سال  1275 در خانواده ای تهیدست از مردم پیشه ور آشتیان به دنیا آمد. پدرش که مردی ساده و عامی بود، کود ک را به شاگردی دکان نجاری گماشت.  این دکان روبروی مدرسه آقا شیخ هادی در بازارچه کربلایی عباسعلی بود و اقبال هر روز کودکان دیگر را  که در آن جا به مکتب می رفتند می دید. پس از مدتی، استاد نجار را راضی کرد که اندکی از مزد روزانه او بکاهد و اجازه دهد تا روزی یک ساعت به مکتب رود. اقبال تا چهارده سالگی به شاگردی در دکان نجاری ادامه داد و پس از آن به دلیل آشنایی پدر با یکی از موسسان مدارس جدید، او و برادر بزرگش توانستند در مدرسه "شرکت گلستان" تحصیل کنند.

پس از سه سال با وساطت و کمک نجم آبادی و فروغی به دارالفنون رفت و مدت زمانی نکشید که او را برای تدریس در دارالفنون برگزیدند.

در سال 1304 به دلیل آشنایی به زبان فرانسه به همراه دانش آموزان مدرسه نظام به فرانسه رفت و در پاریس در دانشگاه سربن به تحصیل در رشته ادبیات پرداخت. در این زمان با علامه قزوینی، تقی زاده، مینورسکی و گروهی دیگر از محققان ایران پژوه در پاریس ارتباط یافت.  پس از دریافت درجه لیسانس  به ایران بازگشت و به تدریس تاریخ و جغرافیا در دارالمعلمین عالی مشغول شد.  در این دوره اقبال با جدیت نوشتن کتاب درسی در زمینه تاریخ را پیگیری کرد. او توجه دقیق و کافی مسئولان به کتاب های درسی و اصلاح آن ها را، گام اول در راه پیشرفت دانش و آموختن معلومات درست و متناسب با مقتضیات می دانست. تلاش وی در این زمینه منجر به یک دوره تاریخ عمومی برای دانش آموزان سال اول متوسطه شد. در سال 1312 برای تکمیل تحقیقات "رساله اجتهادیه" خود به پاریس رفت و پس از دو سال رساله دکترای او دردانشگاه تهران پذیرفته شد. در سال 1317  به تهران باز گشت و در این زمان برای عضویت در فرهنگستان  و تدریس در دانشکده ادبیات در دانشگاه تهران برگزیده شد.  در مدت تدریس در دانشگاه تهران، اقبال دروس تاریخ تمدن، جغرافیای اقتصادی، جغرافیای انسانی، فارسی و آیین نگارش را تدریس می کرد.

نخستین اثر اقبال مقاله ای به نام "تاریخ ادبی – زبان و خط و ادبیات ایرانی" در سال 1297 شمسی در مجله "دانشکده" انتشار یافت. "دانشکده" متعلق به انجمن ادبی کوچکی بود که در سال 1295 توسط جمعی از جوانان علاقمند به ادبیات با هدف تجدید نظر در طرز و رویه ادبیات ایران تاسیس شد. در نخستین شماره "دانشکده" نوشته های کسانی چون ملک الشعرای بهار، سعید نفیسی و رشید کرمانشاهی (رشید یاسمی) در کنار نام عباس آشتیانی  آمده بود. در این زمان اقبال هنوز نام خانوادگی برای خود انتخاب نکرده بود و نوشته هایش به نام عباس آشتیانی منتشر می شد.

پس از انتشار مجله "اصول تعلیم" که توسط  "وزرات معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه" منتشر می شد، دو مسئولیت مهم به اقبال واگذار شد. اول اینکه مقالاتی تحت عنوان "ترجمه احوال رجال" تهیه کند که شرح حال این بزرگان سرمشق تربیت قرار گیرد. تا این زمان، نوشتن مقالات تحقیقاتی به شیوه اروپایی در ایران رواج نداشت و تنها عده معدودی چون قزوینی، تقی زاده و جمالزاده در مجله کاوه -که در خارج از کشور منتشر می شد- به این روش مقاله می نوشتند. اقبال سلسله مقالات خود را با شرح حال محمد بن زکریای رازی شروع کرد و پس از آن به بزرگانی همچون جرجانی، تفتازانی، فارابی، اردشیر پاپکان، بیهقی، ابن مقفع و فارابی پرداخت. دومین مسئولیت وی تنظیم و تکمیل تقریرات درس تاریخ استاد فروغی بود. اهمیت این مسئله با توجه به وضع تدریس در مدارس آن زمان روشن می شود. در آن هنگام، کتاب درسی برای آموزش تاریخ وجود نداشت. هر سال فروغی دروس را به طور شفاهی تدریس می کردد و دانش آموزان یادداشت بر می داشتند و این یادداشت ها در انتهای سال به شکل جزوه ای گردآوری می شد. چون هر سال شیوه ارایه درس با سال دیگر متفاوت بود، جزوه ها نیز از جهت طول و تاکید نکات متفاوت بودند.  اقبال که در همین زمان مسئولیت آموزش تاریخ در دوره دوم دبیرستان را نیز به عهده گرفته بود، در پی گردآوری و تنظیم جزوه ای شد که شامل مطالب کلی و غیر تکراری و مناسب استفاده دانش آموزان و آموزگاران باشد. این متن که به عنوان یک جزوه الحاقی در سال 1298 شمسی در مجله "اصول تعلیم" منتشر شد، جزو نخستین متون درسی تاریخ به حساب می آید.   

آثار اقبال، علاوه بر آن چه برای تدریس در مدارس نوشت، در سه حوزه تالیف، ترجمه و تصحیح و همکاری با مطبوعات قرار دارند.  در آغاز تدریس در دارالفنون و دارالمعلمین عالی و دبیرستان نظام کتاب هایی برای نوآموزان نوشت.  سه جلد تاریخ و سه جلد جغرافیا برای سه سال آخر دبیرستان از جمله آثار وی در این زمینه اند. . دسته دوم نوشته های پژوهشی او در رشته های مختلف تاریخ ایران شامل "قابوس وشمگیر زیاری"، "تاریخ مغول"، "بنادر و جزایر خلیج فارس"، "وزارت در عهد سلاطین سلجوقی"، "خاندان نوبختی" هستند. در تصحیح و تحقیق در آثار و نسخ خطی می توان از "لغت فرس"، "تجارب السلف" و "حدائق السحر فی دقایق الشعر" نام برد. و مقدمه ها و حواشی و تعلیقات بر کتاب های دیگر. دسته سوم متون نظم و نثر فارسی مانند "سیاست نامه"، "کلیات عبید زاکانی"، " دیوان هاتف" و ... است. اقبال همچنین کتا ب های "ژنرال گاردن در ایران"، "طبقات سلاطین اسلام" و "سه سال در دربار ایران" را ترجمه کرد.

اقبال در تحقیق بسیار موی شکاف و دقیق بود و دور از ذوق و سلیقه شخصی عمل می کرد. وسعت مطالعه و تنوع موضوعات در آثار او چشمگیر است.

سبک نگارش تاریخ او با سبک مورخان و محققان آن زمان بسیار متفاوت بود، چرا که موضوعات مورد توجه وی در برگیرنده مسایل فرهنگی، اقتصادی و هنری بود و در مقاله ها بر شخصیت های فرهنگی و اقدامات آنان تاکید می کرد. او کوشش می کرد تا با  برقراری ارتباط منطقی زمان حال با گذشته، دریافت علت و حکمت وقایع را که ریشه در گذشته دور و نزدیک داشت، روشن کند. اقبال باور داشت که علت بی توجهی برخی از ایرانیان به کشورشان و در نتیجه بی هویتی شان، بی خبری از مواریث فرهنگی شان است، از این رو بر آن شد که در نگارش آثار تاریخی و ادبی، زبان و بیانی به کار برد که برای مردم معمولی آشنا و قابل فهم باشد.

اقبال زندگی خود را وقف کارهای علمی و فرهنگی کرد و همواره از مشاغل و مناصب دیوانی دوری می کرد. در سال 1324 در زمان نخست وزیری حکیم الملک، پیشنهاد پست وزارت معارف را رد کرد.  او معتقد بود که از طریق کتاب و مطالعه بهتر می توان به کشور خدمت کرد تا وزارت.

در این زمان اقبال مورد بی توجهی قرار گرفت و پس از تعطیلی مجله یادگار در سال 1328،  اقبال خسته و فرسوده ایران را ترک کرد. در اواخر عمر نماینده فرهنگی ایران در ترکیه و ایتالیا بود و در بیست و یکم بهمن ماه 1334 شمسی در شهر رم دیده از جهان فروبست. پیکر او را به ایران آوردند و در آستانه حضرت عبدالعظیم در مقبره ابوالفتوح رازی به خاک سپردند. یادش گرامی باد.
منابع

1.    جهانبخش، جویا (بهار 1379 و زمستان 1378). "عباس اقبال آشتیانی محقق کوشای تاریخ و ادب"، آینه میراث، سال دوم، شماره سوم و چهارم، ص. 105-97.

2.    نوروزی، جمشید (1380). "عباس اقبال آشتیانی معلمی سختکوش و دانشمند"، رشد آموزش تاریخ، سال سوم، شماره 8، ص 28-36 .

3.    کرمی پور، حمید(1382). "عباس اقبال آشتیانی و هویت ایرانی"، فصلنامه مطالعات ملی، 16، سال چهارم، شماره 2، ص 127-105.

4.    دبیر سیاقی، دکتر سید محمد (1378). "مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی"، دو جلد، انتشارات روزنه، تهران.

5.    یادواره عباس اقبال آشتیانی (1369). ماهنامه فرهنگی و هنری کلک، بهمن و اسفند 1369، شماره 12-11، ص 347-314 .


Share/Save/Bookmark

Recently by msabayeCommentsDate
Freedom to be Poor, Ill, Forsaken
2
Oct 14, 2012
Newfoundland: Leave your Camera behind
1
Sep 29, 2012
Test (Result)
3
Sep 20, 2012
more from msabaye
 
Manoucher Avaznia

من نمی دانم

Manoucher Avaznia


من نمی دانم تاریخ نویسی علمی چیست.  اصولا پسوند علمی آنقدرمفت فروخته شده است که من در زمرۀ واپسین خریدارانش خواهم بود.  با این حال، عباس اقبال آشتیانی مورخی کم نظیر در تاریخ ایران است.  سبکش خردمندانه، محققانه، عینی، همه کس فهم، مستند، و قابل بحث و پرسش است. هر کس تاریخ مغولش را بخواند متوجۀ ژرفای دید، امانت داری در نوشتار، و برخورد معقول او با موضوع مورد بحث می شود.  روانش شاد و میراثش پا بر جا. 

درود بر تو که در شناساندن او همت کرده ای


Ladan Farhangi

برای آگاهی بیشتر

Ladan Farhangi


برای آگاهی بیشتر در مورد عباس اقبال آشتیانی و مجله ی یادگار نگاه کنید به مقاله ی استاد سعادت نوری به زبان انگلیسی در همین تار نما در بخش نخستین های ایرانی زیر عنوان

First Iranian Founder of the First Iranian Journal of Culture: Abbas Eghbal Ashtiaani

And Here