حکمتپژوه

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
18-Sep-2011
 

از عشق دلبریست که روزم منور است

از بوی نوگلیست که دماغم معطر است

دانی طراوت این خرده چامه از کجاست؟

از گفتگوی روز ازل که هنوزم به سر در است.

از آن شراب سحرگه که دادم حکیم غیب

ای بیخبر ببین که هنوزم لبی تر است

چون وانمود سطوت و دولت عدو ز بخل

گفتم جلال و شوکت یارم فراتر است

گفتا که ره نبری به سلامت ز سجن ما

گفتم که لطف و مهر نگارم سراسر است

هرگز در اهتزاز جهان کژّ و کم ندید

حکمتپژوه پیر که ناظر این کهنه منظر است

ای طرفه گو که درس فصاحت دهی به کبر

زین, کلک چهری ما بسا نکته ازبر است

شاید درون پرده بتی خوش ستوده است

کز شرم آن چنین چهرۀ جانش مکدر است

 

 

بیست و هشتم شهریورماه 1390

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

سوری جان؛

Manoucher Avaznia


سپاس از یادآورد.  درستش کردم.


Souri

Merci Manouchehr jon

by Souri on

I knew the word Satvat, but here I thought it was written with a Zein (Z dasteh dar) sorry.

And thank for answering my questions.

I really enjoy reading your new wave of poetry at the site.

Very nice!


Manoucher Avaznia

سوری عزیز با

Manoucher Avaznia


سوری عزیز با درود

 

سجن واژۀ عربی هممعنی زندان است که بنا بر ضرورت شعر بکار بردم

سطوت هم اگر درست نوشته باشم غرور و تبختر زیاد حاکمان را گویند.  

 

با سپاس


Souri

A purely erfaani poem!

by Souri on

Manoucherh jan,

 

I truly enjoyed reading this beautiful poem. So rich and meaningful.

There are two words however that I am not so familiar with:

 

 سجن

سظوت

Would you please give me a little savad to understand their meaning?

Thanks.