زردرویی

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
14-Aug-2011
 

تا که از طلعت یارم به جهان نور افتاد
ز طلب در دل شوریدۀ ما شور افتاد

نفسی گفتم از آن پرتو نصیبی ببرم
که مرا پاکتر از دولت منصور افتاد

دیدم آن رهرو رهبین که درون می خواندی
تاک ناکشته هوای خوش انگور افتاد

گفتم از شعلۀ مهری که درون افروز است
قبسی در رخ پرتوفکن هور افتاد

از سر خاک به خورشید که راهیست بعید
در دل ذره و انسان ز طرب سور افتاد

زردرویی درود از سخن مهر حبیب
آن که خود دید و ز پیمان ازل دور افتاد

گرچه عالم بشکوهید ازین فرقت جانسوز ولیک
خامۀ چهری ما بود که مسرور افتاد

 

هور : خورشید

بیست و چهارم امردادماه 1390

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

شاعران مست

Manoucher Avaznia


شاعران مست شراب لب ساقی گشتند

طبع ناپختۀ چهریست که مخمور افتاد


Manoucher Avaznia

ترسم آن گوهر

Manoucher Avaznia


ترسم آن گوهر گمگشته که تشکیک بسفت

درک ناکرده سخن در دهن گور افتاد

 


Orang Gholikhani

thanks

by Orang Gholikhani on

Beautiful Manoucher jan

 Orang