زمستانی

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
18-Dec-2010
 

هوا ار "ناجوانمردانه سرد است"

ز جورش ار دلم لبریز درد است

ار اختر از شبش گردیده پنهان

به برزن می رود مِه چست و آسان

خیابان تا بیابان برف پوش است

نوای باد آذر در خروش است

درختان چون هیولاهای دربند

جدا از برگ و بار و خویش و پیوند

نه در جو قطرۀ آبی روان است

نه گلشن نه صدای باغبان است

بجای گلشن و بانگ هزاران

نشسته بر زمین یخ-بسته باران

شعاع دیدها کوتاه کوتاه

نه هرگز می توان دید راه از چاه

شبی یلدایی است و ماه پنهان

نه ناهیدی نه مریخی نه کیوان

ز هر بامی همی خیزد سیه دود

چو آه سینه های سوزش آلود

چو عمر ماه آذر یافت پایان

رسول حکم دی آمد شتابان

سیاهی بر جهان گسترده دامان

رمیده خنده ار لبهای خندان

بغیر از زوزه های سرکش باد

نمی خیزد ازین بیغوله فریاد

به مستی می دود در شهر توفان

به پیشش توده های برف رقصان

کنار خانه ها با برف همراه

تلنباری کند تا بر کمرگاه

چراغان خیابانند کم سو

ز بالا بر نشیب افکنده گیسو

شبی دیجور آمد بر در و دشت

سیاهی دامن افشانده به گلگشت

 

 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
Manoucher Avaznia

ما درین دور

Manoucher Avaznia


ما درین دور سموات نظر فرمودیم

جمله اجرام فلک را نظری سوی تو بود

با خود این عشوه نمودیم مگر این نالۀ ماست

الله الله که این غلغله از کوی تو بود

سینه چاک سخن مهر حسین است چهری

کو به دنیای دنی شیفتۀ روی تو بود

نور مطلق که دل جام جهان بین از اوست

کورسویی مگر از بارقۀ روی تو بود