استادِ خزان


Share/Save/Bookmark

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
14-Oct-2009
 

چون قلم بگرفت استاد خزان

تا که دیگرگون کند روی جهان

طرحها و رنگهای بیشمار

جمع کرد از هر کرانی تا کران

پرتو خورشید تا سردی گزید

باد پاییزی درآمد در فغان

سردی آب و هوا همراه شد

تا بروبد سبزه را نام و نشان

از هماهنگی موج و باد و یم

توده های ابر آمد ناگهان

خشمگین و بس غمین-دل می رود

تا شمال و باختر دامن-کشان

در غم هجران خورشید و چمن

سیل بارد چشمهای آسمان

سبز برگ شاخه ها در چنگ باد

زرد و نارنجی شدند و ارغوان

گل ز گلزار وچمنزاران رمید

مزرع خشکیده آمد میهمان

پیش پای شاخه های بی ثمر

ژاله در روی چمن افسرده؛ هان.

کوچ مرغان تا زمینی دور و گرم

در پی اش آورده پیدا و نهان

بال بگشوده به روی باد و برف

گوییا کشتی فرازد بادبان

 

دل قوی کن یار شیرین کار من

ساعتی یکسان نماند این جهان

عشق نو می جوشد ازقلبی کهن

این زمان ار نه، بود دیگر زمان

کوه و صحرا رشک پردیسی شود

عرصۀ گل خنده های عاشقان

در تصور ناید اعجاز وجود

وآنچه ظاهر گردد از رازی نهان

باز می گردند مرغان هم ز کوچ

رقص رقصان، بال کوب، آوازه خوان

 

با همه تغییر و قبض و انبساط

ذره ای اندک نگردد ازجهان

چهری هر نقش نویی کآمد پدید

جمله از انوار یارخویش دان

تا به قاف صحبت یاری رسند

بال می کوبند مرغان بی امان

هوشیارا؛ گوش کیهان پر شد از

شور وغوغا و رحیل کاروان

کامیابی از کمال دلبر است

غایت اشتاب این جنبنده گان

گرچه می لافد ز نیرو آنچه هست

در نیاز است او و لافیدن از آن

جمله می جویند سرای دوست را

بیخبر کآمد بهار و شد خزان

 

اشتاب : شتاب

بیست و دوم مهر 1388

اتاوا


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia
 
IRANdokht

What a beautiful poem

by IRANdokht on

I should have made a wish: niyat ;-)

دل قوی کن یار شیرین کار من

ساعتی یکسان نماند این جهان

and that would have been the answer I was looking for in my faal! :o) Thanks for yet another great poem

IRANdokht