ستمکاری

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
03-Aug-2009
 

جهان امشب مگر سر در گریبان است؛

که گوهر می فشاند از مژه ابر امردادان؛

و مَه در پشت مِه پنهانِ پنهان است؟

 

چنانم می نماید گردش چشمان کاوشگر

هزاران صحبت ناگفته بر لبهای خاموش خیابان است؛

ولی، گویی که میدان خالی از تکتازیِ چابکسواران است.

 

خدایا، اینچنین حزنی چرا لبها فروهشته بر این برزن؟

تبسم از لبان نونهالان از چه رو اینسان گریزان است؟

چرا سرما میان سینۀ گرمای تابستان چنین گسترده دامان است؟

 

سکوتی اینچنین در خورد مستان نیست.

خزانی زودهنگام است درین گلزار، ای رادان.

 

خدا را همرهان؛ یاران؛

ببار آرنده گان آرزوهای بلورین سحرگاهان؛

نخندیدن ستمکاریست.

 

جهان را لحظه ای بی شادمانیها بسر بردن تبهکاریست.

دژم در چهرۀ آیینه روکردن جفا بر مام ایران است. 

نباید اینچنین افسرده دل اندر غبار غصه بنشستن

و زانو در بغل کردن.

 

سیزدهم امردادماه1388 

اتاوا

 


Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia