ابوالحسن صبا، سرگشته میان سرشت باختر و خاوری خود


Share/Save/Bookmark

Majidindc
by Majidindc
18-Dec-2007
 

به مناسبت 29 آذر، سالروز مرگ استاد فقید موسیقی ایران، ابوالحسن صبا مجید میرمنتهایی*

اشاره: واپسین روزهای فصل پاییز یعنی 29 آذر مصادف است با سالروز مرگ استاد فقید موسیقی ایران، ابوالحسن صبا. او بی‌اغراق تمام عمر پربارش را صرف آموزش و گسترش موسیقی ایرانی و حفظ سنت‌های دیرینه‌ی آن کرد.زندگی و آثار صبا بارها و به مناسبت‌های گوناگون به بحث گذاشته شده و درباره‌ی او بسیار گفته و نوشته‌اند، اما ابعاد مختلف زندگی هنری این استاد فقید، مانع از بستن دفتر سخن درباره‌ی او نمی‌شود. در این نوشتار می‌کوشیم تا با تکیه بر آثار به جا مانده و منابع موجود به بررسی ویژگی‌های هنری صبا، که کمتر مورد تأکید قرار گرفته‌اند، نظر افکنیم. مطلب را با نگاهی به سر فصل‌های زندگی و خواستگاه پرورش صبا آغاز می‌کنیم و در ادامه فراز و نشیب‌های زندگی او را در ارتباط با هنرش وارسی می‌کنیم. در پایان نشان خواهیم داد که سنت و تجدد در اندیشه و آثار صبا از چه جایگاهی برخوردار بوده است.

***

جعفرخان صدرالحکما، فرزند محمودخان صبا (1228- 1311 ق) شاعر و نقاش دوره‌ی ناصری بود، و محمودخان صبا فرزند محمد حسینخان عندلیب و نوه‌ی فتحعلیخان صبا (1179- 1238 ق) ملک‌الشعرای دربار فتحعلی شاه قاجار بوده است. کمال‌السلطنه پدر ابوالحسن صبا از مردان فاضل و هنردوست عصر خویش به شمار میرفت. و هم او بود که درویشخان (1305 – 1351 ش) را از آزار شعاع‌السلطنه – حاکم فارس – رهانید. کمال‌السلطنه طبیب و ادیب بود، با موسیقی نیز آشنایی داشت، و کمی سه‌تار می‌نواخت. پس، نخستین آموزگار صبا – در موسیقی – پدرش بود. ابوالحسن در چنین محیط خانوادگی رشد و پرورش یافت و برای اسلافش بحق خلفی شایسته شد. در کنار پدرش، ندیمه‌ی عمه‌اش، زنی به نام ربابه خانم (که تصنیف خوب می‌خواند و ضرب خوش می‌گرفت)، او را با اصول ضرب‌نوازی آشنا کرد و بعدها نواختن را نزد حاجی خان ضرب‌گیر، استاد شناخته شده‌ی آن عصر، تکمیل نمود. پدر صبا که با بیشتر موسیقی‌دانان برجسته‌ی دوره‌ی خود آشنا بود، بزودی فرزند را «شاگرد مکتب» بزرگان این هنر ساخت. در این رهگذر صبا در تعلیم سه‌تار از مکتب میرزا عبدالله (1222 – 1297 ش)، استاد بی‌بدیل سه‌تار و صاحب ردیف، بهره برد. افزون بر این، او در همین ایام سنتور را از علی اکبر شاهی، کمانچه را از حسین خان اسماعیل زاده، و ویولن را از حسین خان هنگ آفرین فرا گرفت. سپس چندی نیز در مکتب غلامحسین درویش، نوازنده‌ی صاحب سبک تار و سه‌تار، شاگردی کرد و در آن جا با ویژگی‌های ضربی سه‌تار آشنا شد. همچنین صبا مدتی به مدرسه‌ی کمال‌‌الملک رفت و نقاشی آموخت؛ چندی در قورخانه‌ی سلطنتی کار کرد و سوهان‌کاری و نجاری فراگرفت و در کنار اینها به تمرین خط و خوشنویسی پرداخت. صبا تحصیلات ابتدایی را مدرسه‌ی آمریکایی‌ها (کالج البرز) گذراند ولی در سال 1301 قیل و قال مدرسه را رها کرد و برای همیشه به محبوب خود موسیقی روی آورد، اما هیچ گاه از دانشاندوزی دست نکشید. 1302 سر فصل جدیدی در زندگی صبا گشوده شد؛ در این سال «مدرسه‌ی عالی موسیقی» به همت کلنل علینقی وزیری در تهران تاسیس شد و صبا به همراه گروهی دیگر از علاقه‌مندان در صف شاگردان این مدرسه قرار گرفت. صبای جوان در این مدرسه با تئوری جدید وزیری (گام 24 ربع پرده) آشنا شد و معلومات نظری خود را درباره‌ی موسیقی اروپایی تکمیل نمود. در همین جا بود که او روش صحیح نوازندگی با ویولن را به شیوه‌ی اروپایی آموخت. استعداد و هوش صبا در موسیقی موجب شد تا خیلی زود به عنوان «گل سرسبد مدرسه» نزد استاد جدید خود مورد مهر واقع شود و هنگاهی که اکستر مدرسه به راه افتاد، نقش تکنواز ویولن اوّل به او محول شد. در سال 1306 شروع ضبط نخستین صفحات مدرسه‌ی عالی موسیقی بود و صبا از این سال تا حدودی سال‌ 1316 با هنرمندان بسیاری صفحه پر کرد. در این صفحات، گاه به عنوان همنواز و گاه تکنواز هنرنمایی کرده است، و گاهی هم ساخته‌های غیرجدی خود را به آواز خوانده است. 1310، سال ازدواج صبا و نیز افتتاح کلاس‌های موسیقی او در منزلش، واقع در خیابان ظهیرالدوله بود. در این کلاس‌ها، در کنار ویولن به آموزش ستنور، سه‌تار، و گاه آواز می‌پرداخت. در آن زمان، صبا هر جلسه چند سطری از ردیف‌های خود را برای هنرجویان می‌نوشت؛ و آن‌ها رونویسی می‌کردند. او این روش را سال‌های مدیدی ادامه داد؛ البته ردیف صبا با ردیف قدما موسیقی ایرانی تفاوت داشت و به تعبیر روح‌الله خالقی نوعی «ردیف مجلسی» بود که استادان قدیم در حضور جمع غیرمتخصص می‌نواختند که ویژگی اصل آن «سادگی» است. 1318 سال تاسیس رادیو تهران بود و صبا در سال 1319 به گروه نوازندگان رادیو پیوست، در آن هنگام، هنرمندانی چون حبیب سماعی، مرتضی نی داوود، و غیره با رادیو همکاری می‌کردند، ولی خیلی زود محیط مطرب‌پرور رادیو را ترک کردند. در سال 1320 که ارکستر نوین به رهبری کلنل وزیری در رادیو برپا شد، صبا نیز با این ارکستر همکاری نمود. از سال 1310 به بعد، در کار صبا سستی ایجاد شد، زیرا از سویی فعالیت‌های اجرایی‌اش زیاد شده بود و از دیگر سو امرار معاش و گذران زندگی مجال پرداختن به امور جدی را به او نمی‌داد. شاید اگر ضرورت ادامه‌ی حیات نمی‌بود، محیط رادیو را رها می‌کرد و به درس و مشق خود می‌پرداخت، افسوس که چنین نشد. بی جهت نبود که به شاگردان خود می‌گفت: «موسیقی ایرانی را از رادیو نمی‌توان آموخت». صبا در سال 1320 به استخدام وزارت فرهنگ وقت درآمد و هنرآموز کلاس‌های بزرگسالان هنرستان عالی موسیقی شد. در سال 1328 نیز به عنوان مدرس هنرستان موسیقی عالی به تربیت شاگرد پرداخت. او چندی نیز سرپرست ارکستر شماره‌ی یک اداره‌ی هنرهای زیبا شد و در همین ایام در هیئتی با شرکت علی اکبر شهنازی، نورعلی برومند، موسی معروفی، و نصرالله زین‌پنجه به گردآوری و تنظیم ردیف کامل موسیقی دستگاهی ایران پرداختند. البته این هیئت در کار خود موفق نشد و این ردیف هیچ‌گاه به چاپ نرسید و هر یک از استادن عضو این هیئت به راه خود رفتن و در این میان، این تنها نورعلی برومند با پشتکار بسیارش بود که توانست ردیف میرزاعبدالله را به عنوان «ردیف سازی موسیقی ایرانی» تثبیت کند. بی شک آشنایی صبا با سازهای گوناگون موسیقی و شنیدن ساز استادان متعدد و بسیار، در پیشرفت کار او مؤثر بوده است. یک موسیقی‌شناس خارجی درباره‌ی او گفته بود که «صبا به تنهایی یک ارکستر است». اما بی‌گمان در میان سازهایی که صبا در نواختن آن‌ها مهارت داشت، سه‌تار از جایگاهی ویژه برخوردار است. سازی که به اعتقاد او «بهترین اسبابی است که نوازنده می‌تواند با آن احساسات درونی خود و ویژگی‌های عرفانی موسیقی ایرانی را بیان کند». سه‌تار، در حیات هنری صبا آنچنان که باید مورد توجه منتقدان و پژوهشگران زندگی او قرار نگرفته، شاید دلیل آن این بوده که او این ساز را در خلوت و تنهایی می‌نواخته است. به هر روی، صبا نوازنده‌ای بی‌بدیل در سه‌تار بود و معدود آثار باقی مانده از او به خوبی بر این امر گواهی می‌دهند. در این نوشتار نیز می‌کوشیم از این زاویه به او نظر بیافکنیم. صبا، سه‌تار را در کودکی ابتدا از پدر و سپس میرزاعبدالله و درویش‌خان فراگرفته و بعدها تا آخرین روزهای زندگیش نیز از نواختن و تدریس سه‌تار دست نکشید. چنین به نظر می‌رسد که او در جدالی همیشگی بین اصالت‌های موسیقی ایرانی و شیوه‌‌های نوین رایج شده در آن بوده است. اصالت‌ها را از استادانی چون میرزا عبدالله، درویش‌خان، علی اکبر شاهی، حاجی‌خان ضرب‌گیر، حبیب سماعی، و عبدالله دوامی به یادگار داشت و شیوه‌های نوین را تحت آموزه‌های کلنل علینقی وزیری آموخته بود. به نظر ما، در این میان، سه تار صبا حکایت از سنت‌های قدما موسیقی ایرانی و سرشت خاوری او می‌کرد و ویولن، که در نواختن آن استاد و صاحب سبک بود، نشان از سرشت باختری او. به نظر صبا کلیه‌ی شرایط عرفانی بودن در سه تار جمع است. دلیلش این بود که می‌گفت: «نخست نازکی و لطافت صدا که برای تسکین خاطر یکی دو شنونده کافی است. سپس نواختن آن با حساسترین عضو بدن، یعنی سر انگشت و نوک ناخن و اتصال به خون و قلب، و بعد هم ظرایف و سَبُکی آن که سنگینی و خستگی برای نوازنده ایجاد نمی‌کند». بی‌شک این نظریات بازتاب تعلیمات وی در مکتب استاد بزرگ موسیقی ایران، میرزا عبدالله بوده است. صبا از خانه و باغ مصفای استادش که گویا در سرآب - سردار- بوده است و طرز سه‌تار نواختن آن پیرمرد روحانی خاطرات بسیاری داشت. از جمله می‌گفت: «مرحوم میرزا پس آن که مدتی برای خود سه‌تار می‌زد! از خود بی‌خود می‌شد، سه‌تار او را بر‌می‌داشت و به عالمی دیگر می‌برد. آن وقت از سه‌تار صدایی بر می‌خاست که از این عالم نبود. دریچه‌ای از بهشت به روی ما گشوده می‌شد و زمزمه‌ی فرشتگان را به گوش جان می‌شنیدیم». آموزش صبا نزد میرزا، پنج سال طول کشید. او هر بامداد به همین منظور به خانه‌ی استاد خود می‌رفت؛ به این ترتیب «استخوان‌بندی تن و جانش در مکتب مرحوم میرزا پرورش یافته است». صبا چندی نیز از محضر درس درویش‌خان بهره برده اما در این مکتب تنها از «سه‌تار ضربی و شیرین» این استاد سود جست، در این هنگام صبا چهارده ساله بود. صبا دست راست را درفاصله‌ی معینی بین خرک و دسته، روی صفحه‌ی سه‌تار می‌گذاشت و بر خلاف عده‌ای از نوازندگان که هنگام نواختن، انگشتان دست راست را آزاد می‌گذارند، صبا انگشت وسط را روی صفحه‌ی سه‌تار تکیه می‌داد. این تکیه‌گاه برای اجرا کردن مضراب‌های چپ و راست که در سه‌تار نوازی نقش مهمی دارند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. بی‌دلیل نبود که مضراب‌‌های چپ و راست صبا که مرتب، صحیح، و پرقدرت روی سه‌تار نواخته می‌شد از مهمترین ممیزات او نسبت به دیگر نوازندگان شد. صبا موقعیت دست راست را هرگز تغییر نمی‌داد و دست خود را روی صفحه‌ی سه‌تار بی‌حرکت نگاه می‌داشت. کاری را که بعضی نوازندگان با جلو و عقب بردن دست به سمت دسته و خرک سه‌تار می‌کنند، صبا با قوی و ضعیف نواختن مضراب‌‌ها چپ و راست، به بهترین وجه انجام می‌داد. همچنین صبا در اجرای «تکیه»‌ها سبکی خاص داشت و بر اجرای درست و اصولی آن اصرار می‌ورزید. نوارهای به جا مانده از سه تارنوازی استادانه‌ی صبا، که غالبا آن‌ها را در خلوت نواخته است، به خوبی مهارت و قدرت پنجه و مضراب‌های او را نمایان می‌سازد؛ نوارهایی چون شور و آوازهای آن، افشاری، ابوعطا، همایون، اصفهان، سه گاه، و ماهور. اغلب این نوارها با ضرب و تصنیف‌های حسین تهرانی همراه است و گاهی هم صبا تنها سه‌تار زده است. نواری نیز در دست است که در آن صبا و عبدالله دوامی، استاد آواز ایرانی در حال تمرین ساز و آواز هستند و گوشه‌ی خسرو و شیرین را اجرا می‌کنند که به خوبی قدرت و مهارت این دو استاد موسیقی ایرانی را بازگو می‌کند. از سرشت خاوری صبا گفتیم، این نکته را نیز باید افزود که در اواخر عمرش همین سرشت بود که چیرگی بیشتری در روح او یافته بود. زیرا در این ایام صبا تنهایی را برگزید و سه‌تار را تنها همنشین خود قرار داد. باورهای صبا در باره‌ی موسیقی ایرانی نشان‌دهنده‌ی تفوق سرشت خاوری او بر سرشت باختریش است. به نظر او «در اطراف ما منابع مختلفی وجود دارد که می‌توانیم از آن‌ها بهره ببرید، بشنوید، و استفاده کنید». صبا به ویژه بر دو منبع تأکید داشت: مجالس روضه‌خوانی و تعزیه، و نغمه‌هایی که در گوشه و کنار ایران میان مردم رایج است. نغمه‌هایی که بیشتر سینه به سینه از سال‌های پیش حفظ شده است. همچنین او مجالس استفاده‌ی موسیقی را به چهار دسته تقسیم می‌کرد: 1- مجالس خصوصی، 2- مجالس عروسی، 3- مجالس عزا، و 4- مجالس نظام. مجالس خصوصی در نگاه او به محافلی گفته می‌شد که در آن درک افراد از موسیقی بسیار زیاد بود و از استادان درجه‌‌ اوّل، که عده‌ی آن‌ها در هر دوره بیش از سه نفر نبود، دعوت می‌کردند و صاحب‌خانه به همراه چند نفر هم‌مشرب و هم‌ذوق خود از محضر استاد که گاهی همراه با خواننده و ضرب‌گیر بود، بهره می‌بردند. به این معنی که استاد در سکوت کامل شروع به نواختن پیش درآمد، که در اواخر متداوال شده بود، می‌نمود و ضرب ملایمی با او همراهی می‌کرد. سپس نوبت به نواختن آواز مرتبط به همان دستگاه که پیش درآمدش را زده بود، می‌رسید. خواننده هم در موقع مناسب شروع به خواندن می‌کرد. در حقیقت مغازله‌ای بین خواننده و نوازنده جریان داشت که افراد مجلس را هر یک به تفکری عمیق فرو می‌برد تا این که با تصنیفی که موزون بود، سکوت و آرامش شکسته می‌شد و حالت وجد و سرور و ولوله‌ای برپا می‌شد؛ و در پایان، با رِنگ مختصری دستگاه خاتمه می‌یافت. در مجالس عروسی نیز از عده‌ای به نام مطرب استفاده می‌شد که «شخصیت و موسیقی آن‌ها با استادان فن تفاوت فاحشی داشت» بیشتر موسیقی آن‌ها تصنیف و رِِنگ بود. در نظر صبا، مجالس تعزیه از جایگاهی ویژه برخوردار بود، زیرا «بهترین جوانان که صدای خوب داشتند، از کوچکی نذر می‌کردند که در تعزیه شرکت کنند و در ماه‌های محرم و صفر همگی گرد‌ هم‌‌آمده و تحت تعلیم معین‌البکا که شخص وارد و عالمی بود، تربیت می‌شدند». این بهترین نوع موسیقی بود که قطعات و مقام‌ها برابر با موضوع می‌شد و هر فردی مطالبش را با شعر و آهنگ رسا می‌خواند. صبا تأکید داشت که «تعزیه بوده است که موسیقی ما را حفظ کرده» و همیشه نگران بود که «در آتیه چه چیزی تضمین حفظ موسیقی ما را خواهد کرد». در باره‌ی موسیقی نظام نیز صبا بر آن بود که از دوره‌ی ناصری تحت تاثیر مارش‌‌ها و سرودهای اروپایی از این نوع موسیقی استفاده شد که نمی‌توان آن‌ها را به جهت این که شعر فارسی دارند، موسیقی ایرانی دانست. صبا از سرگشتگی روزگار خود و تأثیر آن بر موسیقی نگران بود. در این باره گفته است: «در حالی که آرزو و تمنیات ما به واسطه‌ی تمدن اروپایی اوج گرفته، متحیر هستم جوان‌ها با این موسیقی چه می‌خواهند بکنند. تا سی سال قبل که هنوز تمدن اروپایی در شئون ما رخنه نکرده بود، این موسیقی تمنای خاطر ما را فراهم می‌کرد». در جای دیگری می‌گوید: «می‌گویند موسیقی ایرانی مغموم است و باید موسیقی نشاط‌ ‌انگیز تهیه شود که ریشه و مبنای آن از موسیقی ایرانی آب نخورد، [اما]دیگر آن را نمی‌توان موسیقی ایرانی نام نهاد ... نمی‌دانم مقصود از موسیقی دنیاپسند چیست، هیچ‌وقت دنیا از این موسیقی خوشش نمی‌آید. اگر هم اروپایی‌ها علاقه‌مند باشند، هرقدر اصیل و دست نخورده باشد بیشتر طالب هستند، آن هم برای استفاده از تم است، نه از لحاظ ترکیب. من از آقایان تحصیل‌کرده سؤال می‌کنم، آیا با مطالعه‌ی چند کتاب موسیقی اروپا و حفظ کردن قواعد هارمونی و یک نظر اجمالی به کتاب‌های که راجع به موسیقی ایرانی است، می‌توان دست به کار چنین اقدامی شد؟ لااقل تحصیل موسیقی ایرانی و تحقیق در اطراف آن برای کسی که موسیقی بین‌المللی را بداند، پنج شش سال لازم است. زیرا تا گوشه‌های آن را دقیقا در یک سازی ننوازد و دقت نکند، طبعا خط مشی و ارتباط آن را با فرازهای ماقبل و ما بعد و طرز فرود آمدن (کادانس) آن را به اصل دستگاه یا گدارهای (پاساژ) آن با گوشه‌ی بعد نمی‌توان درک کند». دوستان نزدیک و همیشگی صبا نیز نشان‌دهنده‌ی برتری سرشت خاوری صبا به سرشت باختری او هستند. بهترین دوستانش عبدالله دوامی، حبیب سماعی، نورعلی برومند، و سید حسین طاهرزاده بوده‌اند. در سال‌های آخر زندگیش بیماری قلب و ضعف مزاج او را رنج می‌داد، و دور از حلقه‌ی مشتاقانی که در جوانی گرد او بودند، در خانه و در خلوت روزگار می‌گذارند. معاشرت‌هایش محدود بود. بسیار زودرنج و کم حوصله شده بود. اغلب روزها به دکه‌ی کفشدوزی نزدیک خانه‌اش پناه می‌برد، آن جا می‌نشست، و ساعت‌ها به کار کفاش خیره می‌ماند. معتقد بود که اگر سه سال دیگر زنده بماند، خواهد توانست موسیقی ایرانی را به جایی برساند که دیگر نگران نمیرد». اما دفتر عمر صبا کوتاه بود و پس از گذشت پنجاه و پنج سال اوراق آن بسته شد. مرگ صبا ساعت چهار بامداد روز جمعه 29 آذر ماه سال 1336 اتفاق افتاد. «صبح جمعه وقتی جسد صبا را شستند، چهره‌ای خندان و روحانی داشت و چند قطره اشک در کنار یکی از چشمهایش جمع شده بود». » معرفی کرده‌اند. دوستی او با حبیب چنان به هم گره خورده بود که پس از مرگ، در کنار یار قدیمی‌اش در قبرستان ظهیرالدوله در شمال تهران به خاک سپرده شد. صبا را، با تمام ضعف‌ها و نقاط تاریک زندگی‌اش، باید یکی از اعجوبه‌های موسیقی ایرانی در قرن حاضر به شمار آورد. درباره‌ی او بسیار سخن گفته و خواهند گفت. گروهی حتی او را در عرصه‌ی موسیقی ایرانی همانند نیما در شعر فارسی می‌دانند. اما شخصیت واقعی صبا همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار خواهند داشت. زیرا او میان سرشت «باختری» و «خاوری» خود تا آخر عمر سرگشته بود و نتوانست یکی را بر دیگری ترجیح دهد، هر چند که به اعتقاد ما سرشت خاوری در او قوی‌تر بود. یادش گرامی باد. * مجید میرمنتهایی، پژوهشگر در حوزه تاریخ فرهنگی ایران معاصر و گردآورنده کتاب: سنت و مدرنیسم در موسیقی ایرانی، تهران، نشر فرزان روز، 1381.

Share/Save/Bookmark

 
default

REPLY : SABA; UNFORGETABLE; NOW KHORAM HIS BEST SCHOLAR

by Farbors Maleknasri M.D. (not verified) on

the unforgttable Saba will be allways in the mind of the ones who have ever heard him playing.

Fans to celebrate Iranian musician
Mon, 30 Apr 2007 19:05:46
Scores of Iranian celebrities and officials will come together in Tehran to honor veteran violinist Homayoun Khorram on May 7.

The Beethoven Hall of the Iranian Artists Forum will play host to the event organized by Iranian magazine 'Bokhara'.

There will also be film screenings and speeches of the violinist.

Born in 1930 in Bushehr in southern Iran, Khorram had the chance and honor to be taught under the great Iranian master, ABOLHASSAN SABA.

He performed in the state radio programs, aged 14 and also performed as a composer, violin soloist and conductor later in his career.

Khorram is also a graduate of electronic engineering.

He was a member of Radio Supreme Council for Music, the conductor of National Music Orchestra, and a professor at National School of Music.

Khorram's reputation as a creative composer and improvisionist spread from Iran to India, Pakistan, Afghanistan and even the Asian republics of the former Soviet Union when he joined the Golha Orchestra of the State National Radio and Television of Iran before the Islamic Revolution.

His magnificent melodies performed by this renowned orchestra have long been among the bestsellers of Persian traditional music.
Since the conquerry of the honourable Iranian Nation - I mean those iranians who live in Islamic republic of Iran, have founded it and will protect it - in thier Islamic revolution 1978/79 is again time for traditional Iranian Music. bevore the revolution had the Iranian Musikers a lot of handicaps. The SHAHBANU arranged yearly the SHIRAZ CLASSICAL MUSIK DAYS. They lasted a whole weak. The europian and american musikers could perform thier ASHE RESHTEH and became a good salary and Prices. The iranian musikers had to do with courts. Miss ( MRs? ) Ebadi was the judge. Thanks God those devilish days are over and the Iranian Nation is again the Mmaster in its own home. Nnot any more slave of strangers which it had even to pay, so that they had agrered to play the master, the nation can now celebrate its own Musicians. Greeting.