دون کیشوتی به نام رضا پهلوی


Share/Save/Bookmark

دون کیشوتی به نام رضا پهلوی
by mahmood delkhasteh
26-Jun-2012
 

خب، حالا دون کیشوت ما، آقای رضا پهلوی، دیگر رودربایستی را هم گذاشته اند کنار و علنا خود را شاهنشاه ایران می خوانند و صد البته که مردم در این میان قابل نیستند که نظر داشته باشند. دیگر اینکه این آقا که یک روز در عمر خود کار نکرده، نگرانی خرج خانواده و کرایه خانه را نداشته است، یک شب را در اضطراب و وحشت دستگیری و ترور سر نکرده و یا سر گرسنه بر زمین نگذاشته و حتی چند ساعتی در بازداشتگاه سر نکرده است حال چنان خیالاتی شده است که خود را در کنار ماندلا و گاندی قرار می دهد!
در همان حال نه مشکل جدی با حمله نظامی بوطن و کن فیکون کردن وطن دارد که هیچ، حتی بر این باور است که مردم ایران دست بدعا برداشته اند تا بمب بر سرشان بریزد، بلکه بدوران طلایی پدر بازگردند. دوران طلایی پدری که البته می پذیرد که زیاد هم دموکرات نبوده است و مقصر را هم مردم ایران می داند که لیاقت دموکراسی را نداشته اند و بنابراین پدرش چاره ای جز سرکوب نداشته تا کم کم با تعلیمات ساواک دموکرات شوند! و در آخر کار هم برای اثبات دموکرات بودن خود، دستهای سلاطین دموکرات و تا مغز استخوان آزادیخواه عربستان و قطر را می فشرد و سپاس گذاری از اینکه خواهان تغییر رژیم در ایران هستند.
باور کنید که شوخی نمی کنم و این حرفها را از خودم هم در نیاورده ام. بخوانید و لذت ببرید و خداوند را شکر کنید که دیگر لازم نیست که در اضطراب سارتری بسر برید و ترس از آزادی و حق انتخاب که زاده آزادی شما را دچار سر گیجه کند چرا که از الان کسی را دارید که خود را شاه قانونی شما می داند و شما هم هیچ غلطی نمی توانید بکنید و آش کشک خاله است/ بخوری پاته نخوری پاته
آقای خمینی به اطرافیانش گفته بود که من هر چه دارم از پروریی دارم. حالا در اینجا می بینیم که این صفت تنها محدود به اقای خمینی نبود چرا که هر مستبدی که در هوای قدرت است باید اول شرم را خورده باشد و حیا را هم به کمر ببندد. سنگ پای قزوین یعنی این.
در انتها به آقای رضا پهلوی می گویم که آقا جان! شتر در خواب بیند پنبه دانه/گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه. این ملت با انقلابی تاریخی پدر شما را بقول خودش مانند موش مرده از کشور بیرون انداخت و در فردای روزی که استبداد دینی و روحانیت غرق شده در شهوت قدرت را هم نزد پدر شما بفرستد، دیگر به عقب باز نخواهد گشت و به هیچ چیز کمتر از حق تعیین سرنوشت خود و استقرار حاکمیت جمهور ملت که همان نظام جمهوری می باشد رضایت نخواهد داد.
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست - عرض خود می بری و زحمت ما می داری
https://balatarin.com/permlink/2012/6/26/3068863


Share/Save/Bookmark

more from mahmood delkhasteh
 
anglophile

والا این پیشنهاد شما یه اشکال هم چین یه کم کوچولو داره

anglophile


و اونم اینه که این شریعت اسلامی که شما پیشنهاد می‌کنید فقط در ذهن خلاق جنابعالی و حضرت دکتر رضایی موجودیت داره و هیچ ربطی‌ با شریعت موجود در اسلام نداره مگر اینکه بفرمأیید که شما و جناب دکتر رضایی دین جدیدی خلق کرده‌اید و ایشون پیامبرش هستند و شما هم معصوم اولش تشریف دارین وگرنه با عرض معذرت نه شما و نه حضرت دکتر از لحاظ فقهی‌ توانائی و یا زبونم لال نفوذ اینرو دارید که اسلام را اینور اونور کنید و پیشنهاد بدید که کجاش رو می‌شه عوض کرد یا یا فلان قسمت‌ش را باید برداشت و یا فلان چیز رو بهش اضافه کرد. میبخشیدا ولی‌ این مقولهٔ از حوزه اختیار من و شما خارج هست. ولی‌ از این اشکال کوچولو که بگذریم اشکال عمده حرف شما و سایر دموکراتیزه  کنان اسلام اینست که حضرات به روی مبارکتون نمیارین که اصل بنای دین، و علی‌ الخصوص دین مبین اسلام در عدم داشتن حق رای متدین در تغییر و بسیاری موارد حتی در تفسیر اصول دین و شرایط می‌‌باشد. قوانین دینی قوانین پارلمانی نیستند که من و شما بتونیم با رای خودمون عوضشون کنیم مگر اینکه شما دین جدیدی ابداع کنید که مومنان در اون حق رای داشته باشند. 

در مورد ایران هم که شما پیشنهاد لائیسیته می‌دهید (که البته بنا به تعریف مجمل و نادرستی که شما از آن می‌دهید با سکولاریته میتوان اشتباهش گرفت) باید عرض کنم که گرفتاری عظما شما و سایر لائیک‌ها اینست که یا دین اسلام را درست نشناخته اند و یا از دین دیگری که خود ساخته‌اند صحبت میکنند. اسلام از روز ازل تا ابدلآباد دأعیه حکومت داشته و خواهد داشت  یعنی برخلاف مسیحیت که یک به طور بنیادی یک آئین فردی است اسلام از بدو تولد یک دین اجتماع گرا، سیاسی و حکومتی بوده. حالا شما پیدا کنید هندونه فروش را!


mahmood delkhasteh

دموکراسی دموکراسی است و صفت بر نمی دارد

mahmood delkhasteh


نه هموطن عزیز، دموکراسی مانند نظام جمهوری، به معنی حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، صفت بردار نیست، حال می خواهد آن صفت اسلام باشد یا مارکسیسم یا لیبرالیسم، صفت بر نمی دارد

 در مورد مقاله مشترک دکتر حسن رضایی و اینجانب در کریستن ساینس مونیتور، پیشنهاد می کنم که آن را دوباره بخوانید.  این پیشنهاد ما به کشورهای مسلمانی می باشد که می خواهند قوانین مدنی و جاری خود را بر اصول شریعت بنا کنند.  می گوییم که حال که شما این را می خواهید و اگر نمی خواهید دچار استبداد دینی شوید، شریعتی را انتخاب کنید که بر گفتنمان ازادی بنا شده است و در آن جرمی به نام جرم عقیده و باور وجود ندارد، حکم اعدام لغوی می شود و ازادی کامل بیان و فکر وجود دارد.  بنظر شما ایراد این چیست؟ 

در مورد ایران پیشنهاد ما همیشه این بوده است که دارای نظامی  سیاسی بنا شده بر اصل لائیسیته ( جدایی دین/باور از دولت.  به بیان دیگر: نه به دین دولتی و نه به دولت دینی می باشد.)  بنظر شما نظر ما ایرادی دارد؟


anglophile

جناب دلخواسته شما هنوز هم خواستار دموکراسی اسلامی هستید؟

anglophile


 

رضا پهلوی را بگذارید کنار حرف آزادی از نوع شریعت پناهی را عشق است.

//www.csmonitor.com/Commentary/Opinion/2012/0523/Egypt-elections-Sharia-can-support-democracy 

//iranian.com/main/blog/mahmood-delkhasteh-10 

 

جای دوستمون سلمان فارسی خالیست!


Zendanian

انقلاب مشروطه چیزی نبود جز ادامه منطقی و تاریخی جنبش بابیان

Zendanian


محمود خان، بی دلیل نبود که فضل الله نوری و بقیه مشروعه خواهان، تمامی مشروطه خواهان را بابی میخواندند   


Zendanian

انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۵ -۱۳۵۷ ایران در حقیقت امر حد اقل دو انقلاب

Zendanian


انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۵ -۱۳۵۷ ایران در حقیقت امر حد اقل دو انقلاب بود.
چنین تحلیلی از سوی محمد قائد (سر دبیر سابق روزنامه آیندگان) به این صورت مطرح میشود که:
در طی دوره دو ساله ۵۵- ۵۷ ما در آن واحد شاهد حضور جناح بازار-حوزه، و جناح دانشگاه- طبقات میانی در مخالفت با شاه بودیم. باز هم بنا بر ادعای ایشان به جز یک راهپیمایی عظیم

در ۱۹ آذر ۵۷، در حقیقت امر هر کاری که پس از آن انجام گشت، چیزی نبود جز تفرقه در میان صفوف مخالفین شاه.

برای مطالعه بیشتر  رجوع کنید به:

//www.mghaed.com/ 


mahmood delkhasteh

انتقاد هموطنی از من

mahmood delkhasteh


با سلام

هموطنی از من انتقاد کرده است که انتقاد و نیز پاسخ را در اینجا می آورم

 

هموطنی در فیس بوک از نوشته من اینگونه انتقاد
کرده است:

" محمود
جان سلام

خیلی اوقات مطالبی که می نویسی شبیه این کامنت گذارهایی
می ماند که بدو بیراهی را می گن و بعد رد می شن می رن. خیلی هاشان هم لازم نمی
بینند اسم خودشان را زیر کامنت بیاورند از یک اسم جعلی استفاده می کنند. عصبانیت
در کلمه به کلمه ک
امنت هایت موج می زند. و این
مموجب می شه هم توان تحلیل را ازت بگیره و هم دیدن واقعیت ها را. تحلیل های جان
دار، نکته دار و نظرمندانه. عبدی و بهنود را ببین چقدر جان دار و پر مایه تحلیل می
کنند. چون از روی عصبانیت حرف نمی زنند و نظر نمی دهند. و لو اینکه با نظراتشان
مخالف باشیم. به این سادگی هم نگاه نکن رضا پهلوی در ایران خیلی خیلی در دل جوانان
و سن و سال داران جا دارد. خیالات برش نداشته گزارش های دقیق تر از من و تو سید در
اختیار دارد. با درود
"

 

این پاسخ را نوشتم:

"سلام احمد جان

من مدتی می باشد که سعی می
کنم که چند نوع متفاوت سخن گفتن/نوشتن را بکار بگیرم.  یک زمان است که کاری تحقیقی انجام می دهم که البته
زبانی بسیار متفاوت دارد.  زمانی دیگر نقد رتوریک
انجام می دهم که البته انهم ادبیات خاص خود را دارد، زمانی دیگر قصه نویسی می کنم و
زمانی دیگر خاطره نویسی و زمانی دیگر تلفیقی از آنها را و ...و زمانی دیگر احساسات
همان لحظه ای خود را در شکل بلاگی بیان میکنم مثل این بلاگ.  قصد ندارم که خود را به یک نوع مشخص نوشتن محدود
کنم.  اینگونه عمل کردن هم به من آزادی بیشتری
می دهد و احساس راحتی بیشتری می کنم و هم اینکه متوجه شده ام که هر نوع نوشته ای مخاطبان
خاص خود را دارد.  برای مثال، مخاطبی مثل شما،
این نوع نوشتن من را نمی پسندد، ولی فکر کنم که نوشته های تحقیقی من را می پسندید.  ولی مخاطبانی دیگر هستند که زیاد با کار تحقیقی
کاری ندارند و بیشتر با اینگونه نوشتن که کوناه است و صریح، ارتباط برقرار می کنند.  می دانم که این نوع کار، نرم شکنی می باشد و تجربه
ای جدید است که بکار گرفته ام و سعی می کنم از طریق نقد و شریک شدن در عقل جمعی از
کاستی های آن کاسته و بر غنای آن بیافزایم.

 

هیچ شک ندارم که عده ای از
جوانان و پیران آقای رضا پهلوی را می پسندند. 
در عین حال می دانم که این پسندیدن در کانتکست معمول "انتخاب" بینبد
و بدتر انجام می گیرد( چقدر شنیده ایم که در زمان شاه با اینکه استبداد بود و با اینکه
نوکر آمریکا بود ولی اقلا در لباس پوشیدن آزاد بودیم و...و).  شما هر کس دیگر را هم از راه دور با این رژیم مقایسه
کنی، مردم آنرا ترجیح می دهند.  ولی من به واقعیت
ورای این کانتکست نگاه می کنم و زمانی را می بینم که رژیم سرنگون شده است و دیگر بدتری
وجود ندارد تا در مقایسه با آن، بد، خوب جلوه کند.  آن زمانی خواهد بود که مردم برای اولین در وضعیتی
قرار گرفته اند که نه بین بد و بدتر که می توانند بین خوب و خوبتر انتخاب کنند و از
این طریق  حاکم بر سرنوشت خود بشوند و از هر
نوع آقا بالا سری رها بشوند.   در آن زمان است
که امثال این آقا که میگوید من شاه قانونی ایران هستم و به مردم هم هیچ مربوط نیست
و اینکه مردم در زمان پدرش لیاقت دموکراسی را نداشته اند و پدرش راهی جز توی سر آنها
زدن و بزن و بکوب اعدام کردن نداشته است باید بروند دنبال کارشان.

 

مخلص احمد جان

محمود"

 

 

 

 

 

 


Ali P.

انتقام فرزندان خلف شیخ فضل الله

Ali P.


آیا ساده اندیشی نبود اگر گمان میشد انقلابی که به رهبری روحانیون شیعه و آقای خمینی - که سوگواران مشروعه بودند-  به جایی دیگر جز این جا ختم میشد؟

بقول دهخدا "اگر جز این بودی، عجب نمودی"

 

شاید شما صدایش را نشنیده بودید دوست عزیز ولی ماشین سانسور و خفقان و اعدام و خونریزی جمهوری اسلامی مدتها پیش از 30 خرداد 60 - که گویا برای شما نقطه عطفیست- براه افتاده بود

با احترام

علی پ.


mahmood delkhasteh

انقلاب 57

mahmood delkhasteh


سلام علی آقا

انقلاب بهمن در اهداف اعلام شده و اندیشه راهنمایش، ادامه مبارزات 90 ساله بود که با جنبش تنباکو شروع و با انقلاب مشروطه ادامه پیدا کرد و در نهضت ملی کردن نفت خود را اظهار کرد.  به بیان دیگر اهداف انقلاب بهمن، استقرار اآزادی بود و مردم سالاری و استقلال از سلطه قدرتهای خارجی و رشد و عدالت اجتماعی.  در بهار انقلاب نیز حرکتی جدی برای استقرار این اهداف انجام شد ولی کودتای 30 خرداد 1360 موج را بر گرداند و دوباره نظام شاهنشاهی ولی این بار با عمامه ادامه پیدا کرد.  بنا براین وضعیت فاجعه وار حاضر نه نتیجه انقلاب بلکه نتیجه کودتای در انقلاب بوده است.  زمانی که نسل جوان متوجه این واقعیت تاریخی بشود و خود را از بند سانسور رژیم، اصلاح طلبان، سلطنت طلبان و استالینستها رها بکند، آنگاه هم انقلاب بهمن را در کانتکست تاریخی آن خواهد دید و هم به این نتیجه خواهد رسید که با برداشتن روحانیت قدرت مدار، آخرین مانع ساختاری استقرار مردم سالاری در وطن را از جای بر خواهد داشت ( دو مانع دیگر، زمینداری بزرگ بود و بازار و سلطنت که از بین رفتند.) و وطن بعد از 120 سال مبارزه بالخره در آزادی و استقلال نفس خواهد کشید

تحقیق خود در مورد کودتای سانسور شده 1360 بزودی دی اینجا نیز منتشر خواهم کرد

مخلص

محمود


mahmood delkhasteh

Not sure

by mahmood delkhasteh on

Mr Fozolie, I am not sure what is the core of your argumetn, could you elaborate on it please?

Mokhless

delkhasteh


fozolie

Funny, the more you guys get nervous about 1/4 Pahlavi

by fozolie on

The more of a real threat it seems whereas previously I did not think he was relevant. The Coalition of the Failures are making him more relevant it seems.

In my book your Eeeeezlamic dreams are more Quixotic. 

So the spoilt brat is making your Mooozlems and the soft Left in Iran as well as the Jebhe Gheir e Melli nervous? Good on him.  

Mr. Fozolie

PS: While he was on a roll he should have had Moussavi investigated for his role in suppressing opposition to the stinking IZLAMIC Republic  as well as Ali Geda.   


Ali P.

""این ملت ... دیگر به عقب باز نخواهد گشت

Ali P.


آیا انقلاب اسلامی، حرکت به جلو بود؟

آیا حکومت اسلامی حرکت به جلو است؟

اولش حرکت به جلو بود، بعد حرکت به عقب بود؟

اول عقب بود، الان جلوست؟

تغییر جهت کی انجام شد؟

با احترام

علی پ.