با یکد گر


Share/Save/Bookmark

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
05-Feb-2011
 

 

(‌پاره های سیاه و ضخیم از فروغ فرخزا د است )

ای جلوه گر کمال با ورها
در عشق و وفا همیشه برترها
د لد ا د ه ی گلعذ ا ر من هستی
‌ا مید د ل و قرا ر من هستی
آ را مش جا ن و را حت  د و ر ا ن
آ سا یش من ، کنا ر من هستی

من همره  ‌تو ، به  روی  شبنم ها
ا فکنده  رها ، تما می تن را
در عطر تو و حریم  آ ن آ غوش
برچیده ، شکوفه‌ ا ی  ز گلشن را
مدهوش تو بوده تا سحرگاه
وآ نگاه سروده این سخن را :
می ترسم از اين نسيم بی پروا
گر با تنم اينچنين درآويزد
ترسم كه ز پيكرم ميان جمع
عطر علف فشرده برخيزد

در دوری و در فراق جانكاه
از سینه برون نمود ه‌ بس آه
با یاد تو و پر از ستا یش
هر زمزمه ام سرود خواهش :
ترا می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
توآن جادرهوایی صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم

کوتا ه ز ما ن د یگری باز
د ر شا مگهی خوش و فرحناز
دارد دل من بهانه ی تو
آید به لب  ا ین ترا نه ی تو :
یک شب ز ماورای سیاهی ها
چون اختری بسوی تو می آیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم

در عشق و وفا همیشه برترها
ای جلوه گر کمال با ورها
آ را مش جا ن  و ر ا حت د و را ن
آ سا یش من ، کنا ر من هستی
‌ا مید د ل و قرا ر من هستی
د لد ا د ه ی گلعذ ا ر من هستی

دکتر منوچهر سعا دت نوری
تهران - ۱۳۴۷

برگرفته از مجموعه سروده های زنجیرها


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
M. Saadat Noury

دیوانه ی خردمند و آگاه

M. Saadat Noury


 

با سپا س از انتخاب استادانه ی شما و ارا ئه ی مخمس بسیار زیبای هلالی جغتایی در استقبال ازسعدی ، در پاسخ غزل سیف فرغانی با اشاره به دو غزل سعدی تقدیم می شود

(‌پاره های سیاه و ضخیم از سعدی است )

کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست
کو کسی کو به دل و دیده خریدار تو نیست
دور کن پرده ز رخسار و رقیب از پهلو
که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست
در تو حیرانم و آنکس که ندانست تو را
وندر آن کس که بدانست و طلب کار تو نیست
در طلب کاری گلزار وصالت امروز
نیست راهی که درو پای من و خار تو نیست
شربت وصل تو را وقت صلای عام است
ز آنکه در شهر کسی نیست که بیمار تو نیست
من به شکرانهٔ وصلت دل و جان پیش کشم
گر متاع دل و جان کاسد بازار تو نیست
در بهای نظری از تو بدادم جانی
بپذیر از من اگر چند سزاوار تو نیست
وصل تو خواستم از لطف تو روزی، گفتی
چون مرا رای بود حاجت گفتار تو نیست
سیف فرغانی از تو به که نالد چون هیچ
کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست
سیف فرغانی


divaneh

ترکیبی زیبا

divaneh


با سپاس از این ترکیب استادانه و بسیار زیبا که من را به یاد مخمس زیبای هلالی جغتایی بر غزل سعدی انداخت.

ای گل، همه وقت این گل رخسار نماند

وقتی رسد آخر که بجز خار نماند

تاراج خزان آید و گلزار نماند

این تازگی حسن تو بسیار نماند

دایم گل رخسار تو بر بار نماند

دیدار تو نیک و همه کس طالب دیدار

تو یوسف مصری و همه شهر خریدار

سودای تو دارند همه بر سر بازار

بازار تو را هست خریداری بسیار

من صبر کنم تا که خریدار نماند

......

  


M. Saadat Noury

Dear AI

by M. Saadat Noury on

Thank you for the poem; please accept this poem in return

به شهرخود زمینگیرم توکــردی
چومجنون ، پا به زنجیرم توکـردی
جوان بودم که خواهان تو گشتــم
خداپیرت کند، پیرم تو کــــــردی

کجایی؟ درچه حالی؟ باکه هستی؟
به خوابی؟ هوشیاری؟ یا که مستی؟

شـــنیدم رفتـــه ای ســوی رقـیـبان
فــــراموشت شـــده مـهـر حبـیـبان
شدی از بوی آغوش که مدهوش؟
که آغوش مــرا کـــردی فراموش
نعیم پوپل : سراینده ، آهنگساز و خواننده ی کهنسال افغانی


M. Saadat Noury

Dear Souri Banoo

by M. Saadat Noury on

Thank you for the poem; please accept this song in return:

//www.youtube.com/watch?v=nOfBd2xbWrU


All-Iranians

که آید از نفس غنچه بوی آغوشت

All-Iranians


شکسته جلوه ی گلبرگ از بر و دوشت
دمیده پرتو مهتاب از بناگوشت
مگر به دامن گل سر نهاده ای شب دوش؟
که آید از نفس غنچه بوی آغوشت
میان آنهمه ساغر که بوسه می افشاند
بر آتشین لب جان پرور قدح نوشت
شراب بوسه من رنگ و بوی دیگر داشت
مباد گرمی آن بوسه ها فراموشت
رهی معیری


Souri

از دوست داشتن

Souri


بس که لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه ی تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست