دلتنگی : ازنگاه برخی سرایندگان این زمانه


Share/Save/Bookmark

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
14-Jul-2012
 

 

 


من از مجاورت_ یک درخت می آیم
که روی پوست آن دست های ساده غربت
اثر گذاشته بود
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی
شراب را بدهید، شتاب باید کرد
من از سیاحت ، در یک حماسه می آیم ... سهراب سپهری
 
رهایی ، را اگر راهی ست
جز از راهی که روید زان گلی ، خاری ، گیاهی نیست
نه ، خواهر جان ! چه جای شوخی و شنگی ست ؟
غریبی، بی نصیبی ، مانده در راهی
پناه آورده سوی سایه ی سدری
ببنی ش ، پای تا سر درد و دلتنگی ست ... مهدی اخوان ثالث
 
این چهره های دیروز ، این چشم های دیروز
این قلبهای پریشب در فردا ؟
کجا می روند این پاهای فردا در دیروز ؟
چه می کنند این واژه های پرسه با چشم و موی مشکی
در خیل واژه های با چشم های سبز و با گیسوان بور ؟
خیال و عشق ، شانه به شانه نفرت و دل کنار فلز چه می کنند
این خنده ها ، که انگار الان از پستو های دلتنگی آمده اند
و در خیابان می گردند ؟
چه می کنند این دلتنگی های خندان
میان خندان های دلتنگ ؟ ... منوچهر آتشی
 
آیا جهان به وسعت دلتنگی ست ؟
از آن حصار سخت گذشتم ، اما حصار خاطره ها را
این حنظل همیشه به کامم ویران که می تواند ؟
اینک تو رفته ای و نمی دانم
آیا کدام هلهله ات شاد می کند
آیا کدام عاشق صادق، نام تو را شبانه
در کوچه های شب زده، فریاد می کند
من از حصار تیره گذشتم
دیدم ، سیماب صبحگاهی
از سر_ بلندترین کوهها فرو می ریخت : حمید مصدق
 
خداوندا ، ملال گریه دارم
ز دلتنگی ، خیال گریه دارم
به یاد لاله های رفته برباد
چنان داغم ، که حال گریه دارم : مهدی سهیلی
 
ای آمده با شعر ، ای رفته با گریه
ای خط دلتنگی ، از بغض تا گریه
با من صبورانه ، سر کردی و ساختی
اما چه بی حاصل ، دردامو نشناختی ... : اردلان سرفراز
 
در این شهر به خون خفتن ، خوشا در چنگ شب مردن
ولی از مرگ شب گفتن ، چرا تن زنده و عاشق
کنار مرگ فرسودن ، چرا دلتنگ آزادی
گرفتار قفس بودن ... : ایرج جنتی عطایی
 
بر آن سرم که سرم را ، ز جای برگیرم
چو جام شیشه ، بکوبم بر این شب_ سنگی
کجاست سینه ی پر آفتاب_ دیواری
که تا بر آن بنویسم ، خطی به دلتنگی
کلاف ابر ، در اندیشه ی گسستن بود
و آسمان خزان ، بی دریغ می بارید
به بام خانه ی ویرانه ای ، که در من بود : نادر نادرپور
 
دلتنگم از برون و ز خامو شي
جانم کشان ، زعشق ، درون_ خویش
 
آن التها ب_ خفته ، فروزا ن سا ز
آتش فکن مرا ، ز فسون_ خویش

دکتر منوچهر سعادت نوری

مجموعه‌ ی گٔل غنچه‌های پندار

About this Blog

xxxxxxxxxxxx


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
All-Iranians

من اینجا بس دلم تنگ است

All-Iranians


 

چاووشی
 بسان رهنوردانی كه در افسانه ها گویند
گرفته كولبار زاد ره بر دوش
فشرده چوبدست خیزران در مشت
 گهی پر گوی و گه خاموش
در آن مهگون فضای خلوت افشانگیشان راه می پویند
ما هم راه خود را می كنیم آغاز
سه ره پیداست
 نوشته بر سر هر یك به سنگ اندر
حدیقی كه ش نمی خوانی بر آن دیگر
 نخستین : راه نوش و راحت و شادی
 به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی
 دودیگر : راه نمیش ننگ ، نیمش نام
اگر سر بر كنی غوغا ، و گر دم در كشی آرام
سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی كه می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر كجا آیا همین رنگ است ؟ ... مهدی اخوان ثالث
//sarapoem.persiangig.com/link7/zemestan.htm


M. Saadat Noury

Dear Anglophile

by M. Saadat Noury on

Thank you for the song and for the link; please accept this in return

//www.youtube.com/watch?v=wwK-Pd8LsUk


anglophile

با صدای "ابی" متن ترانه دلتنگی

anglophile


 وقتي رسيد آهو هنوز نفس داشت

داشت هنوزم بره هاشو مي ليسيد

وقتي رسيد قلبي هنوز تپش داشت

اما اونم چشمه اي بود که خشکيد

وقتي رسيد آهو هنوز نفس داشت

داشت هنوزم بره هاشو مي ليسيد



دلتنگم دلتنگم دلتنگ از اين بيداد

دلتنگم دلتنگم دلتنگ از اين صياد



گدار بالاي کوه پناه جون قوچه

تفنگ تو ميغره که زندگي چه پوچه

گدار بالاي کوه پناه جون قوچه

تفنگ تو ميغره که زندگي چه پوچه



دلتنگم دلتنگم دلتنگ از اين بيداد

دلتنگم دلتنگم دلتنگ از اين صياد



اينو ميگن جنگ بدون اعلان

جنگي که هيچ قاعده اي نداره

اينو ميگن جدال نابرابر

جدالي که فايده اي نداره

يک نفر از دشت بدون آهو

ميگفت تو غم روي دلم گذاشتي

من نميخوام دشتارو خشک و خالي

عاشق اون آهو بودم که کشتي



دلتنگم دلتنگم دلتنگ از اين بيداد

دلتنگم دلتنگم دلتنگ از اين صياد

دلتنگم دلتنگم دلتنگ از اين بيدا 

 

//www.youtube.com/watch?feature=endscreen&v=EztxN1AxErg&NR=1 


M. Saadat Noury

Dear Demo

by M. Saadat Noury on

Thank you for your supportive comment and for the link; please accept this in return

//ganjoor.net/index.php?s=%22%D8%AF%D9%84%D8%AA%D9%86%DA%AF%DB%8C%22&author=0


Demo

وصف دلتنگی مولانا رومی

Demo


با تشکر از استاد بخصوص در تهیه اشعار ساعران قدیم.

//www.youtube.com/watch?v=S1uReT68JhY&feature...


M. Saadat Noury

دیوانه ی فرزانه

M. Saadat Noury


Thank you for your supportive comment and for the poem; please accept this in return 

کی از تو جان غمگینی شود شاد
کی آخر از فراموشی کنی یاد؟
نپندارم که هجرانت گذارد
که از وصل تو دلتنگی شود شاد ... : عراقی
//ganjoor.net/eraghi/divane/ghazale/sh43/


M. Saadat Noury

Dear FN

by M. Saadat Noury on

Thank you for the poems; please accept this in return

تا خطت آمد به شبرنگی پدید
فتنه شد از چند فرسنگی پدید
چون ز تنگت نیست رایج یک شکر
جان کجا آید ز دلتنگی پدید ... : عطار
//ganjoor.net/attar/divana/ghazal-attar/sh375/


divaneh

دلتنگی

divaneh


بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا می‌نایی؟

 عراقی

با سپاس از استاد گرامی برای مجموعه ای دلنشین


Friendly Notes

دلتنگی: در چند شعر کلاسیک

Friendly Notes


از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری
در گور کجا گنجی چون نور خدا داری
خوش باش کز آن گوهر عالم همه شد چون زر
ماننده آن دلبر بنما که کجا داری
در عشق نشسته تن در عشرت تا گردن
تو روی ترش با من ای خواجه چرا داری
در عالم بی‌رنگی مستی بود و شنگی
شیخا تو چو دلتنگی با غم چه هواداری
مولوی

ای که انکار کنی عالم درویشان را
تو ندانی که چه سودا و سرست ایشان را
گنج آزادگی و کنج قناعت ملکیست
که به شمشیر میسر نشود سلطان را
طلب منصب فانی نکند صاحب عقل
عاقل آنست که اندیشه کند پایان را
جمع کردند و نهادند و به حسرت رفتند
وین چه دارد که به حسرت بگذارد آن را
آن به در می‌رود از باغ به دلتنگی و داغ
وین به بازوی فرح می‌شکند زندان را
سعدی

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد
آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست
وحشی