بر تو چه آمده است

M. Saadat Noury
by M. Saadat Noury
27-Jun-2011
 

 

 

ایرانی_ غیور
انسان_ پر غرور!

رعدی نمی شوی ، که صدائی نهی ز د ور
برقی نمی زنی ، که فضا ئی دهی ز نور

یادی نمی کنی، ز زمان های شوق و شور
پا بر نمی کشی  ز مکان های سوت و کور

باده نمی چشی ، ز لب_ ساغر_ بلور
گامی نمی نهی ، که برقصی بسان حور

دل را نمی دهی ، به نوایی که از سرور
گردیده ای ، حکایت آن سنگ پر صبور

بر تو چه آمده است ، درین عصر و روزگار
بگزیده ای ، خموشی و بگرفته ای ، کنار!

ایرانی_ غیور
انسان_ پر غرور!

دکتر منوچهر سعادت نوری

بر گرفته از مجموعه سروده های زنجیرها


Share/Save/Bookmark

more from M. Saadat Noury
 
M. Saadat Noury

Thanks

by M. Saadat Noury on

Thank you all who visited this thread, and special thanks go to "divaneh", SAM, and All-Iranians for their supportve comments.


All-Iranians

Very patriotic

by All-Iranians on

Thank you for sharing.


M. Saadat Noury

Dear Shazde

by M. Saadat Noury on

 

درست فرمودید: برما چه نیآمده است
با سپاس و در پاسخ سروده ی زیر تقدیم می شود

سرد است اين  زمانه و اوضاع مكدر است
احوال عاشقان وطن سخت مضطراست
با سنگ هاي بسته و سگ ها ي با ز شهر
بنگر چگونه عهد و زما ن با ستمگراست : دکتر منوچهر سعادت نوری
//iranian.com/main/blog/m-saadat-noury-34


Shazde Asdola Mirza

Well, let's ask: what hasn't happened to us !?

by Shazde Asdola Mirza on


M. Saadat Noury

دیوانه ی فرزانه

M. Saadat Noury


 

با سپاس و در پاسخ سروده ای از زنده یاد حمید مصدق تقدیم می شود:

من اگر برخيزم، تو اگر برخيزي
همه بر مي خيزند
من اگر بنشينم، تو اگر بنشيني
چه كسي برخيزد ؟
چه كسي با دشمن بستيزد ؟
چه كسي
پنجه در پنجه ی هر دشمن_ دون آويزد: حمید مصدق


divaneh

Very beautiful

by divaneh on

One of the best poems that I have read in some times. We have lost our belief in ourselves. That's what has happened to us. It won' be long before we re-discover ourselves and kick out the invaders.


M. Saadat Noury

زبان بگشای و خاموشی رها کن

M. Saadat Noury


 

چو در باب سخن صاحبقرانی
چرا ای خوش زبان خامش زبانی
چنان خوشگوی شو کز هر زبانی
برآید بانگ احسنت از جهانی
خموشی را به گویایی قضا کن
زبان بگشای و خاموشی رها کن
چنان نوع سخن را جلوه گر باش
که نطقت طوطیی خواند شکرپاش
چو دُرّ و گوهر منثور داری
چرا از سلک نظمش دور داری
همه آن خواهمت کاسرار گویی
نه کم گویی و نه بسیار گویی : عطار نیشابوری