اندر حکایت آخوند دانا و مردک گوزو!


Share/Save/Bookmark

اندر حکایت آخوند دانا و مردک گوزو!
by KamRan201
08-Oct-2009
 

اندر حکایت آخوند دانا و مردک گوزو!

زیدی مثل من تنبل در مسجد مشغول اقامه نماز بود . رسیده بود به اواخر رکعت چهارم که ناگهان بادی از او در رفت. مرد با خود اندیشید که این که یک باد معمولی بود وآنقدر شدید نبود تا عرش خدا را بلرزاند (!) پس تصمیم گرفت نماز را تا آخر بخواند وبعد از آخوند مسجد پرسش کند که آیا نمازش باطل شده است و یا نه. یعنی اگر نمازش باطل است آنرا دو باره بخواند و در صورت صحت ، همه چیز به خوبی و خوشی پایان یافته است و دیِن خودش را به خدا و پیامبرخدا ادا کرده است.

پس در وقت مناسبی پیش نماز را تنها دید و عرض ماجرا کرد. آخوند فکری کرد و گفت میدانی که این از مصادیق بارز استکبار جهانی است! و صد دفعه مرگ بر امریکا و اسرائیل دارد ولی با این همه اگر عمدی نبوده میتوانی با دادن صدقه مسئله را رفع و رجوع کنی (به این می گویند مالیات بر گوز!). آخوند ادامه داد که برای اینکه بتواند فتوای صحیح بدهد باید اطلاعات بیشتری در مورد گوز کذائی به آخوند گزارش بدهد. و آخوند لبش راغنچه کرد و صدائی چس مانند را زمزمه کرد و از مردک پرسید:

- فرزندم آیا بادی که از تو رها شد ، اینگونه بوده است؟

ولی مردک تکذیب و افاضه کرد که:

- نه جناب حجت الله ، یک کمی بلند تر!

اینبار آخوند دانا مقداری تن صدای خود را بالا تر برده و بعد از تقلید پرسید

- فرزندم اینگونه بوده است؟

و باز هم مردک گوزو سرش را بعلامت تکذیب تکان داد.

خلاصه آخوند دانا سطح صادره از گلویش را به تناسب بالا و بالا تر برد. از سوپرانو به طرف آندانته رفت بطوریکه در آخر در هنر تقلید گوز از پاواراتی هم پیشی گرفت و به اوج صدای سمفونئ هشتم شوستاکویچ رسید وهر بار مردک گوزو جواب میداد که یک کمی بلند تر یک کمی بلند تر!
عاقبت آخوند دانا آنچه درنیرو داشت را به توی گلویش فرو ریخت ، رگ های گردنش باندازه یک خیار چنبر بالا آمد و با تمام توان صدائی نخراشیده ای که کمتر از انفجار یک بمب اتمی نبود از سینه بدر آورد و در حالیکه تمام پنجره های مسجد به لرزه در آمده بود ، نفس نفس زنان پرسید:

- فرزندم اینگونه بوده است؟

مرد گوزو یک لحظه فکر کرد و جواب داد:

- آری حضرت حجت الاسلام،  پنداری که صدای گوز من درست مشابه صدای آخری هست که نمیدانم شما از کجایتان بیرون دادید ، حالا با وجود کشف رمز (!) می خواهم بدانم که آیا نمازم باطل است و یا نه!؟

آخوند که بعد از تقلید آخرین صدا همچنان نفس نفس میزد بعد از نوشیدن جرعه ای آب جواب داد:

- فرزند گوزوی من!

 اولا و بدون هیچ شک و شبهه ای نماز تو باطل است .

 دوما زودتر از متولی مسجد بخواه که تمام پنجره ها را بازبکند زیرا عنقریب است که از بوی بد بیهوش بشوم .

 سوما حتما گوش ها و حس بویائی تو احتیاج به دوا و درمان دارد، هر چه زودتر به همین آمیرزا باقر خودمان مراجعه کن شاید با سحر و جادو ترا دوا و درمان کند .

 چهارما به ظن قوی تو در تنبان مبارک  ریده ای و زودتر برو خودت را بشور که لحظه ای بعد گند و بو به سر کوچه هم خواهد رسید و مهمتر از همه.......

 پنجما من فکر میکنم که با آن صدائی که از تو خارج شده است نه تنها نمازت باطل شده است، بلکه صد در صد و بطور یقین  معقــــد تو هم پاره شده و باید فورا بروی پیش یکی از همین دکترهای حاذق و مجرب  پرده دوز که پیره زن 8 شکم زائیده را دختر میکنند، تا شاید وضعیت ماتحتت دوباره مثل اول معتبر  بشه و مو هم لای درزش نره!!!


Share/Save/Bookmark

more from KamRan201