رابعه قزداري


Share/Save/Bookmark

رابعه قزداري
by ebi amirhosseini
26-Dec-2008
 

"رابعه قزداري" نخستين زن شاعر فارسي گوي، مشهور به مگس رويين و ملقب به "زين العرب"، دختر کعب، امير بلخ و از اهالي قزدار (قصدار، خضدار، شهري قديمي واقع ميان سيستان، مکران و بست) و معاصر "رودکي" بود.

تذکره ها شرح حال و نمونه هاي شعر او را بعنوان نخستين زن شاعر فارسي گوي آورده و مقام بلند او را در طلوع شعر فارسي ستوده اند. "محمد عوفي" در لباب الالباب، از او چنين تجليل ميکند: «دختر کعب اگر چه زن بود اما به فضل بر مردان جهان بخنديدي. فارس هر دو ميدان و والي هر دو بيان، بر نظم تازي قادر و در شعر فارسي به غايت ماهر بود.»

عطار نيشابوري، نخستين بار شرح احوال او را در 428 بيت شعر در "الهي نامه" خود آورده و تذکرده هاي بعدي همگي با کم و بيش تفاوتهايي و به صورت نظم و نثر به نقل زندگي و اشعار وي پرداخته اند. گرچه داستان عطار از اغراق و مبالغه گوييهاي عارفانه تهي نيست اما تا حدودي مبين زندگي اوست.

به نوشته عطار، پس از کعب، پسرش حارث که به جاي پدر امير بلخ شده بود، سرپرستي رابعه را بر عهده گرفت و او در نزد حارث زندگي ميکرد. رابعه دلباخته يکي از غلامان زيبا روي برادرش به نام "بکتاش" شد، اما عشق خود را پنهان داشت و رنجور گرديد. پيرزن دنيا ديده اي دليل رنجوري او را پرسيد، وي ابتدا خودداري کرد و بالاخره راز خود را برايش آشکار نمود و توسط او اشعار عاشقانه اي براي بکتاش ميفرستاد.

بکتاش نيز به عشق رابعه مبتلا شد. يک ماه بعد در جنگي که براي برادرش روي داد بکتاش زخمي شد و نزديک بود اسير شود که ناگاه زن روبسته اي خود را به صف دشمن زد و تني چند از آنان را کشت و بکتاش را نجات داد و لشکر حارث پيروز شد.

زماني نيز رودکي شاعر در حال عبور رابعه را ديد. اشعارش را بر او خواند و رابعه نيز اشعار خود را برايش خواند. در جشن باشکوهي که "اميرنصر ساماني" در بخارا ترتيب داده بود، رودکي اشعار رابعه را خواند. اميرنصر پرسيد که شعر از کيست و رودکي پاسخ داد که از دختر کعب است که دلباخته غلامي گرديده است و به سرودن شعر روي آورده و اشعارش را براي او ميفرستد. حارث که در جشن حضور داشت به راز خواهرش پي برد و به اشعار او دست يافت. از اين رو بکتاش را به چاهي و خواهر را نيز در گرمابه اي افکندند و رگ دست او را بريدند و در گرمابه را با سنگ و خشت و آهک بستند. رابعه با خون خود بر ديوارهاي گرمابه اشعار خود را مينوشت تا اينکه ضعف بر او غلبه کرد و درگذشت.

تذکره نويسان پيرامون عشق رابعه به بکتاش اختلاف نظر دارند: "جامي" در نفحات الانس از قول "ابوسعيد ابوالخير" عشق رابعه را عشق مجازي نميداند و داستان بکتاش را بهانه اي براي طرح عشق حقيقي دانسته است. "هدايت" نيز در روضةالصفا، رابعه را "صاحب عشق حقيقي و مجازي" ميداند و داستان دلباختگي او را در "گلستان ارم" به نظم درآورده است. بسياري از تذکره ها نيز عشق او را، صرفاً عشق مجازي دانسته اند.

 

از اشعار او :

 

 

ز بس گل که در باغ ماوي گرفت
چمن رنگ ارتنگ ماني گرفت
صبا نافه مشک تبت نداشت
جهان بوي مشک از چه معني گرفت
مگر چشم مجنون به ابر اندر است
که گل رنگ رخسار ليلي گرفت
بمي ماند اندر عقيقين قدح
سرشکي که در لاله ماوي گرفت
قدح گير چندي و دنيي مگير
که بدبخت شد آنکه دنيي گرفت
سر نرگس تازه از زرّ و سيم
نشان سر تاج کسري گرفت
چو رهبان شد اندر لباس کبود
بنفشه مگر دين ترسي گرفت .

 

***************

 

 


دعوت من بر تو آن شد کايزدت عاشق کناد
بر يکي سنگين دل نامهربان چون خويشتن
تا بداني دردعشق و داغ هجر و غم کشي
چون بهجر اندر بپيچي پس بداني قدر من .

 

*************

منابع :

 

//www.nationmaster.com/encyclopedia/Rabia-Balkhi

 

//www.mibosearch.com/

 

کليات اشعار رابعه قزداري :

 

//www.ipips.ir/?c=documentShow&documentId=11717&t=4


Share/Save/Bookmark

Recently by ebi amirhosseiniCommentsDate
Simin Daneshvar: Influential author has died
22
Mar 08, 2012
ایران 1973
5
Oct 18, 2011
حافظ
1
Oct 12, 2011
more from ebi amirhosseini
 
ebi amirhosseini

OMG !!

by ebi amirhosseini on

I know what to post from now on !!!.

Dear friends Thanks for all your comments !.

Arash Jaan :

 محمد عوفي صاحب تذکره لباب الالباب نقل کرده که بسبب اين دو بيت به مگس رويين ملقب شده بود:


خبر دهند که باريد بر سر ايوب
ز آسمان ملخان و سر همه زرين
اگر ببارد زرين ملخ بر او از صبر
سزد که بارد بر من بسي مگس رويين .

more info:


 مجله ايران امروز شماره يکم ص 42 مقاله آقاي نفيسي و سبک شناسي ج 3 ص 111 و ج 1 ص 256 و احوال و اشعار رودکي ج 1 ص 457 و ج 2 ص 630 ج 3 ص 1172 شود. رابعه در ادب فارسي نمونه خوش صورتي و زيبائي است : از اين مکاري ،غداري ، رابعه صورتي ، زوبعه سيرتي . (سندبادنامه ص 238).

Ebi aka Haaji


Nazy Kaviani

Dear Azadeh

by Nazy Kaviani on

Thanks for forwarding me to the link of your beautiful poem. How did I miss that gem in 2007?!! I have always been fascinated by Rabaeh (Rabia), and her courage. I just can't imagine what life must have been like for a woman poet in love with a forbidden man, acting on that love, and writing poignant poetry about it, too!

In my humble writing pieces, I have often used the words "ink of love," which is my veiled reference and personal homage to the blood of Rabia, a woman in love.

Thanks again for sharing, and thanks Ebi for reminding us how much more interesting poetry is than politics!


IRANdokht

what a sad story

by IRANdokht on

and what's even more tragic is that after 1000 years, the same fate can await any girl in a similar situation. Women are still not regarded as equal human beings no matter how talented and intelligent....

Thanks Ebi jan

IRANdokht


Azadeh Azad

Roses for Rabia

by Azadeh Azad on

Thank you, dear Ebi. And this is a poem for her: 

 //iranian.com/main/2007/roses-rabia-0

Azadeh 

 


Arash Monzavi-Kia

ebi jaan

by Arash Monzavi-Kia on

Thanks for sharing the moving information about her. Could you please check her nickname in the first line (Magas)? 

Arash M-K


Nazy Kaviani

ابی جان:

Nazy Kaviani


ابی جان:

آفرین بر تو برای معرفی اولین زن شاعر ایران که هزار سال پیش بی پروا در مدح عشق چنین سرود:

عشق او باز اند آوردم به بند
کوشش بسیار نامد سودمند
عشق دریایی کرانه ناپدید
کی توان کردن شنا، ای هوشمند؟
عشق را خواهی که تا پایان بری
بس که بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم، ندانستم همی
کز کشیدن تنگتر گردد کمند

باور کردنش مشکل است که هزار سال پیش زنی با چنین شهامتی و چنین دانسته در امور عشق راجع به آن اظهار نظر کند، نه؟  زهر باید خورد و انگارید قند....