comrade

Thank you Roozbeh

For your wise remark!

Don't worry, although I usually like comrade's sense of humor, but have never considered him as a true comrade (Rafigh?)

And I told him this from the beginning of the beginning. 

Peace;

The good behavior of the people, warms our heart and make us thankful.....  And the bad ones, just make us to recognize and appreciate the good ones!

This is bad comrade!

On 16th Azar, the day we should be remembering the fallen student heroes of Iran, Two communists (Tudeh Party members) , one JM (Mossadghe supporter), we dont want to be either  de focused from the battle for secularism/Democracy, against islamist fascism,  nor be congradualted by cowardly nameless, faceless, lazy, fat, old, brain dead exiles raising their pathetic voices from the bottom of the Iran's trash can of history.

And take this direct criticism in the spirit it is meant Rafigh...... 

"Personal business must yield to collective interest."

حاج کمراد بسيار "وطن دوست"

اولندش, دست از سر کورش نازنين وردار ..به رفقا نيومده.

دومندش ,همون خدابيامرز مصدق رو هم که ايل و تبار داس و چکشتون زجر کش کرد

سومندش, رفقات نرسيده به سفره قدرت ,ايران و گيلان وکردستانو و اذربايجانو نفت  ناموسشو پيش فروش تخم چپ عمو استالينت کرده بودن چه برسه که دسشون به چلوکباب هم ميرسيد که واويلا ..

خامسندش,  جوک کردن يه بچه 7 ساله با ادا اطوار عن تلکتوالي يه مشت نره خر بيش از همه چيز نشون دهنده رسوايی اخلاقی جماعت مطرب قدرت و کيسه کشان رفيق لنينه.

زندگي زير عبای اخوند به شادی

رخصت

comrade jaan

dozari kaj in band-e taz taz-e dar-e mioft-e ... :))

This is good Comrade

"توی این سرزمین باستانی ما از زمان همون اعلیحضرت کورش تا مرحوم آریامهر رسم بود که تمام امور زیر نظر شخص اول مملکت باشه و بس. فرقی‌ هم نمیکرد که این امر راجع به بازار جهانی‌ نفت و انرژی باشه یا طالبی گرمک."

کوچیکتم رفیق و

و تشکر بسیار از مکتوبیت آن شعر زیبا. ببین حتا در شعر هم نفت دغدغه اش
بوده! به نظر جلیل آن حضرت کدوم عنوان برای " پرسش و پاسخ"های اینجا
بهتره ؟

۱) مهسایستی

۲) حرفهای گنده تر از دهان

۳) بزرگتر از دهان سخن پرداختن

کامراد رفیق داداش جان،

 این آقای مصدق نه چندان با بلومبرگ، شهردار نیو یورک، فرق دارد.  جفتشون با جیبهای عمیق و بدون هیچ احتیاجی به حقوق دولتی مشغول به خدمت به همشهری‌ها و هموطنانشان بودند و هستند.  جزئیات به خوب یادم نیست ولی‌ در زمان مشروطه یکی‌ از این اشرافی‌های مقامدار قاجار یک سیاستمدار نامی را متهم (و سرزنش) کرد به رشوه‌گیری از انگلیس‌ها برای فراهم کردن قراردادنامه‌یی.  جواب سیاستمدار به او بود که شاید شما نه ولی‌ پدرتان و جدتان انقدر رشوه گرفتند و جیب خودشان و فرزندانشان را پر کردند که رفاهت شما و فرزندانتان تا آخر عمر تامین شده. حالا که نوبت ما شده، همه راستگو شدند؟  خوب راست میگفت دیگه، اون هم می‌خواست یه چیزکی برای اولادش به ارث بگذاره.  خلاصه امیدوارم که چه پرتقال، چه طالبی، هر چی‌ خوردی، بهترینشو بخوری. نوش جان.

Comrade jan, where I am now, the links seem to be blocked

Comrade jan, the reason I wrote about your comment was that you made it sound like that my poem had anything to do with the number that was Thirty cents. In reality, all my attention was to the fact that the guy was first cursing and then asking for a favor. I had not paid any sepcial attention to the number. But my friend, I was kind of joking. Even though, I do not get this blog but I think once I am able to see the links, then hopefully I will get it. Thanks Rafeegh.

چیزای من ...

Anahid,

As I've written on the blog's first page, I received an email which was about Mosaddegh. I just fragmented it into those links.

There is only one comradish catch: Read the last link first, followed by the rest of them in any order.

My complimentary comment on your blog was, and still is another (caffeinated) rafighaaneh two-thumbs up sign.

I hope this will also clarify THE BIG MYSTERY for Souri, and Fatollah.   

Never increase, beyond what is necessary, the number of entities required to explain anything.

comrade jan, doorozeh cheezat tarjomeh ehtiaj dareh

Dear comrade, deeroz yek comment roo blogam gozashtee, yekkam weird tooree bood, bet goftam edgieh, haala ham bloget edgee shode. rafeegh che khabare? chetoor yek dafe cheezat ro ziad nemeefahmam. meebakhshee  ha.

در اجرای امر مطاع استادانه

دوشینه به چشم خویش در خانه خویش

آبی‌ دیدم به سان آتش می‌سوخت

گفتم که که‌ای و از کجا آمده ای

ای آب که میتوانی‌ آتش افروخت

با چند زبان زبانهٔ آتش گفت

رازی‌ که مرا زبان پندار بدوخت

من نفتم و چون نسوزم از غیرت خویش؟

جاییکه خودی مرا به بیگانه فروخت

Never increase, beyond what is necessary, the number of entities required to explain anything.

Dear Comrade

where and what is the source?

پرتقال فروش قرار نیست پیدا بشه!

مؤمن، پرسش من این است (مهسایسزم  امروزم !): یه  روز دیگه مونده به  ۱۶
آذر، و  تو راجع به محسنات پیرمرد  مینویسی ( پست میکنی). واقعا که! حالا
در جواب این پرسش ، یه پاسخ ،و  اسمشو  میتونیم  بذاریم: جلسات پرسش و پاسخ
مهسایستی ......حرفهای گنده تر از دهان.......بزرگتر از دهان سخن
پرداختن.....بخوانید و قضاوت و انتخاب کنید!

I'm still looking .....

Comrade

I'm still looking for the portoghal froush.

Good text, but first there's no mention of their source, and secondly "where's the portoghaal froush?"

What  was the point of this article and what's the relation to Mahsa'ism?

Translation please !