مفهوم حجاب و ارتباط حقوقی آن - ۱

قانون حجاب اجباری و ساختار بی حقی و بی ارادگی همه گانی: آیا نقشه ی راه بی بی سی این استمرار را می خواهد؟


Share/Save/Bookmark

مفهوم حجاب و ارتباط حقوقی آن - ۱
by nilofar-shidmehr
26-Oct-2012
 

بخش اول:

پیش از ورودم به بحث قانون حجاب در بستر خاص سی و سه ساله ی گذشته در ایران و همچنین در بستر مشخص وضعیت کنونی سیاسی، لازم می بینم حجاب را به لحاظ مفهومی بررسی کنم.

حجاب از لحاظ مهفومی به معنای چیزی است که بخشی یا تمام بدنی یا فضایی (انسانی-غیر انسانی) را می پوشاند و در نتیجه امکان دسترسی به آن بخش یا کل بدن/فضا را محدود می کند. از این نظر حجاب یک نوع پوشش است. و پوششی است که امکان دسترسی (در مورد خاص حجاب زنان از لحاظ بینایی) را برای کسانی که نسبت به آن بدن بیرونی هستند ناممکن می کند. در این جا حق دسترسی تنها برای کسانی محفوظ است که می توانند به هر طریق به قلمرویی که حجاب مرز آن است وارد شوند و به عبارتی نسبت به بدن مورد نظر درونی شوند. پس حجاب از لحاظ مفهومی چیزی است که مرز های دسترسی را مشخص می کند و از این رو حجاب با حق دسترسی و همچنین قوانین دسترسی مرتبط است. به همین خاطر در بستر اجتماعی حجاب وارد محدوده ی حقوقی-قانونی شده است. در بستر خاص جامعه ی ایران و چنانچه توضیح خواهم داد از زمان بنیان گزاری جمهوری اسلامی، حجاب اسلامی برای زنان یکی از قوانین رسمی کشور جمهوری اسلامی ایران است و دولت—به طور مشخص قوه ی قهریه یا نیروی انتظامی—مسئولیت مجازات متخلفین از قانون را به عهده دارد. در مجموع، دولت با نهادهایش تصمیم گیرنده در مورد قانون حجاب و تبصره ها ی احتمالی آن به مثابه یک نوع قانون دسترسی و همچنین اجرا و شکل های اجرایی این قانون هستند. به عبارت دیگر، حجاب اسلامی برای زنان امری است که از لحاظ قانونی در اراده ی دولت است. چنانچه در ادامه توضیح خواهم داد، یکی از مشخصه های حکومت های ایدئولوژیک و توتالیتر این است که بر مبنای ایدئولوژی خاص خود شرایط دسترسی افراد را به شدت کنترل می کنند و قوانین دسترسی بسیار سفت و سختی دارند که شکستن آن ها می تواند فرد را از حتی زیست محروم کند. در کشورهای دموکراتیک و پیشرفته، بخصوص در امروز دنیا که اینترنت و تکنولوژی های ارتباطی راه ها و اشکال و تناوب دسترسی را به شدت بالا برده و هموار کرده اند، چنین شکل کنترل دولتی روابط دسترسی و قانون گزاری برای آن وجود ندارد.

باز از لحاظ مفهومی، یعنی در بستر معنایی صرف، از دلایل مهم محدود کردن حق دسترسی به بخشی یا تمام یک قلمرو( بدنی یا فضایی) می تواند این ها باشد: 1) محافظت از آن بخش یا قلمرو (برای مثال عینک آفتابی یک نوع حجاب است که چشم را از نورآفتاب محافظت می کند)؛ 2) جلوگیری از دسترس غیر بر حریم خصوصی (برای مثال پرده خانه را از دسترس نگاه همسایه محافظت می کند)؛ 3) حفظ امنیت آن بخش یا قلمرو (برای مثال فرض بر این است که در خانه آن را در مقابل دزد امن می کند). این سه دلیل می توانند با هم ترکیب شوند یعنی پوشش یا حجاب انتخاب شده بدن یا فضایی شخصی را از دسترس غیر به هر شکل محافظت کند ، پس در امان نگه دارد. به نظر می رسد این سه دلیل با هم هم دامنه هستند و دامنه ی آن ها محافظت است که خود با امنیت هم دامنه است. محافظت بدن/بخش یا قلمرو=امینت بدن/بخش یا قلمرو. باز در حکومت های توتالیتر و ایدئولوژیک، دولت تصور می کند که ایدئولوژی او حقیقت محض است و این ایدئولوژی است که تعیین می کند خیر و شر بدن های زیر سلطه اش کدام است و چطور باید آن ها را از شر در امان نگه داشت. دولت از آزادی مثبتی (به تعبیر آیزیا برلین) که در دست اوست استفاده کرده و کنترل روابط بین بدن ها را به تمامی در دست می گیرد. این کنترل بدون قوانین دسترسی نمی تواند صورت گیرد. در یک ساختار سیاسی توتالیتر، دولت نقش پدر را دارد و افراد نقش فرزندانی که خیر و شر خود را تشخیص نمی دهند و ممکن است با آزادی منفی (به تعبیر آیزیا برلین) به راه خطا رفته و حتی خود را نابود کنند. پس دولت پدرسالار با قوانین دسترسی و اجرایش در واقع این فرزندان را که تصور می کند صلاحشان را بیش از آن ها می داند اداره می کند. در کشورهایی که این ساختار بسیار منجمد است، افراد آن کشور را دیگر نمی توان شهروند نام نهاد چون این افراد از شرایط شهروندی که از میان آن ها حداقل حق دسترسی به و ارتباط انتخابی با بدن های دیگر اجتماع از جمله بدن افراد، بدن نهادها و بدن امکانات است برخوردار نیستند.

مفاهیم حفاظت و قلمرو با مفاهیم خود و غیر و بیرون و درون و با مفهوم اراده (فردی یا جمعی) برای جدا نگه داشتن این ها از هم یعنی عدم دسترسی یکی بر دیگری پیونده خورده است. اراده چیزی است که تعیین کننده ی حقوق است: حق خود و حق دیگری، حق درون و حق بیرون. اراده مقرارت و شکل و چگونگی دسترسی و ارتباط این ها را با هم از طریق حق گزاری برای هر یک و اجرای این حق گزاری تعیین می کند. اراده همچنین حق نهادهای بر آمده از خود اراده که مسئولیت برقراری و استمرار و اجرای "درست" این حق ها را بر عهده دارند تعیین می کند. تبلور این اراده همان قانون به مثابه "حق نامه" است و آن چه تحقق اراده که در بحث ما حفاظت و امنیت است را تضمین می کند اجرای بی خدشه ی قانون است. در ساختارهای ایدئولوژیک و توتالیتر قانون یا "حق نامه" تبلور اراده ی مطلق دولت است که نماینده ی یک ایدئولوژی خاص است، می خواهد این ایدئولوژی کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی باشد می خواهد اسلام شیعی جمهوری اسلامی ایران باشد. از آن جا که ایدئولوژی به نظر چیزی ایستاست، اراده ی برآمده از آن که دولت نماینده ی اجرایی اش است نیز به نظر ثابت است و تغییر نمی کند، حتی اگر اراده ی جمعی افرادی که روزی خواستار اجرای آن ایدئولوژی خاص بودند یا اخلاف آن ها تغییر کرده و رای به الغای آن اراده یا الغای قوانینش بدهند. در موردی مانند ایران که این ایدئولوژی چیزی به اسم اسلام شیعی سیاسی برآمده از افکار خمینی است راه تغییر اراده ی مطلق دولتی به اراده ی جمعی شهروندان در هر زمان و مکان، به نظر می رسد تنها سکولاریسم یعنی جدایی ایدئولوژی از دولت باشد. همانطور که می بینید من در این جا تعبیر جدیدی به غیر از تعاریف مطروحه در جامعه ی فارسی زبان برای سکولاریسم ارائه داده ام. سکولاریسم در این جا به معنای عام جدایی دین به شکل کلی از دولت نیست، بلکه به معنای جدایی دین شیعه اسلامی ایدئولوژی شده از دولت و نهادهای آن است.

ما در این جا باید دقت کنیم که چیزی که به عنوان فرهنگ اسلامی از آن نام برده می شود یک ایدئولوژی نیست. در دانشگاه های آمریکای شمالی مراکزی به نام مطالعات فرهنگ های اسلامی وجود دارد و یکی از فرهنگ های مورد بررسی فرهنگ مردم ایران است. پیچیدگی قضیه در این جاست که با این که نمی توان چیزی به نام فرهنگ اسلامی را منکر شد اما این فرهنگ چیز یک دستی نیست. بیشتر این که در مورد خاص ایران، فرهنگ ایران فرهنگ رنگارنگ مردم مختلف ایران با زبان ها و گویش ها ومراسم و آیین ها و شکل های مختلف زیست و تاریخ های مختلف است که جلوه ها و رگه ها و لایه ها و تاریخ های اسلامی نیز دارد. به اضافه، توجه به این نکته اهمیت کلیدی دارد که فرهنگ هیچ وقت چیز خالصی نیست و پدیده ای است که نتیجه ی برخورد و امتزاج چیزها و عناصر و لایه های مختلف است. و از این نقطه نظر نه می توان فرهنگ ایران را خالص ایرانی، نه اسلامی، و نه حتی ترکی یا کردی یا فارسی یا هر چیز دیگر دانست. پس باید از چنین اشتباهی پرهیز کرد. دیگر اشتباه عمده ای که در بحث های جامعه ی ایرانی صورت می گیرد این است که سنت پیامبر و قران و حدیث و قوانین اسلام و تاریخ قدیم اسلام در شبه جزیره عربستان و تاریخ کشورهای دیگر اسلامی را با فرهنگ اسلامی مردمی در ایران و تاریخ آن که همانطور که گفتم هیچ چیزهای خالصی هم نیستند یکی گرفته می شود. بی شک امور مطرح شده دربالا از قبیل قران و حدیث در شکل ناخالص فرهنگ اسلامی ایرانی تاثیر گذار بوده است. اما این ها با هم یکی نیستند.

اما اشتباه از همه مهیب تر این است که فرهنگ مردمی ناخالص اسلامی (با هر تعبیری) را با ایدئولوژی اسلامی ایده بندی شده توسط خمینی یا عده محدودی یکی بیانگاریم. از آن جا که فرهنگ بر خلاف اراده ی ایدئولوژیک دولتی چیزی منجمد نیست بکله، در عین تاثیر گذاری کلان بر روابط اجتماعی و دیرپایی، سیال و تاثیر پذیرنده است، این فرهنگ ناخالص مردمی اسلامی می تواند در بدنه ی جامعه ی متصور سکولار آینده نیز در گردش باشد. این فرهنگ اما، بر خلاف ایدئولوژی، چیزی چند گانه است و با این که دارای شکل های ماندگاری است اما خود این ماندگاری ها هر دم در معرض دگرگونی و چند گانگی و شاخه دار شدن هستند. نَفس فرهنگ ها با این که چیزهایی ماندگارند نَفس حرکت و جنبندگی است. ماندگار بودن را دو گونه تفسیر کرده اند: بعضی می گویند فرهنگ ها درون ماندگارند (که به معنی انجماد آن ها نیست، این دورن ماندگاری انبساط ها یعنی بسط های عرضی و شدتی خودش را دارد) و بعضی معتقدند بسیار سخت جان هستند (باز هم سخت جانی به معنی مطلق انجماد نیست). اما این موضوع به بحث ما در این جا بی ارتباط است. نکته ی مورد توجه که در این جا که برای ما حائز اهمیت فراوان است این که یک فرهنگ همیشه در تبادل و برخورد با فرهنگ های دیگر معنا پیدا می کند یعنی نَفس حرکت می یابد. فرهنگ ها همیشه ی تاریخ با هم در ارتباط بوده اند. از اهداف حکومت های ایدئولوژیک این است که حتی تا حد مطلق راه های این ارتباط و تبادل را ببندند و فرهنگ را به صورتی که خود می خواهند و تصور می کنند خیر مطلق است منجمد کنند. دیوار آهنین دور بلوک شرق کمونیستی که همچنان امروزه در کوبا و کره شمالی وجود دارد موید این نوع کارکرد ساختاری دولت های ایدئولوژیک است. این ساختار روی قوانین دسترسی و اجرای سفت و سخت آن می چرخد. به این شکل، با از نَفس انداختن جنبندگی فرهنگی از طریق اجرای قوانین دسترسی سفت و سخت، ایدئولوژی ها سعی می کنند فرهنگ ها را از دورن تهی کرده و آن ها را به شکل هایی منجمد تبدیل کنند. باز هم تکرار می کنم که درون ماندگاری شکل های زیست با انجماد اشکال فرهنگی یکی نیست. نتیجه گیری من اما این جا این که: سکولاریسم به معنای جدایی ایدئولوژی از دولت در بستر بحث ما که جامعه ی ایران است، حتی برای چیزی که فرهنگ اسلامی می نامیم بسیار حیاتی است. سکولاریسم باعث می شود که قوانین دسترسی ایدئولوژیک ملغی شود و به این شکل امکان سیالیت و جنبندگی و گونه گونه شدن و حتی پویا شدن فرهنگ معروف به فرهنگ اسلامی به معنای مجموعه ی ناهمگونی از شکل های زیست و روابط اجتماعی فراهم آید. چرا که سکولاریسم اراده ی تصمیم گیری در مورد شکل های اجتماعی و فرهنگی دسترسی را که تا پیش از آن در انحصار دولت ایدئولوژیک بوده است، تا حد زیادی در اختیار مردم یا همان کارگزاران فرهنگی قرار می دهد. این مسئله در دنیای فراگستر ارتباطات امروز بیش از اندازه حیاتی است. اگر صدها سال پیش این حرف که هیچ فرهنگی به تنهایی بدون فرهنگ های دیگر معنایی ندارد صادق بود، امروزه این حرف امکان رد ندارد. نمی گویم حقیقت است، بلکه یک واقعیت است. دولت های امروز جهان نیز اگر بخواهند به عنوان دولت در این شرایط جهانی شدن، که حتی ایده دولت-ملت مدرن، اگر نه اجرای آن، زیر سوال رفته است، برجا بمانند باید با اعمال آزادی مثبت خود بیش از اندازه در اجراهای شهروندان از آزادی منفی خود دخالت نکنند. مسئله ی دولت در جهان امروز، از یک نظر، مسئله ی چگونگی ارتباط و مبادله و شکل دهی به آزادی مثبت و آزادی منفی در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، حتی تاریخی است. و این مسئله با مسئله ی دسترسی و قوانین آن در ارتباط مستقیم است. اما این بحث موضوع این مقاله نیست پس از وارد شدن به آن می پرهیزم.

قانون حجاب یا پوشش اسلامی برای زنان در ایران از سال 1357 تا امروز

حجاب اجباری در جمهوری اسلامی ایران یک قانون است و دولت وظیفه ی اجرای آن را بر عهده دارد.تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی تشکیل دهنده جرم عدم رعایت حجاب شرعی است . به موجب این ماده " هرکس علناً در انظار عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم می گردد و در صورتیکه مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمی باشد ولی عفت عمومی را جریحه دار می نماید ، فقط به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد".تبصره "زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا دوماه یا از 50 هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد". اما از این مسئله مهم تر این که حجاب سمبل قانونی جمهوری اسلامی است. هیچ سمبل دیگری (دقت کنید که ازواژه ی سمبل استفاده می کنم نه از نماد) به اندازه ی حجاب برای جمهوری اسلامی ایران پرچم گونه نیست. حجاب به نوعی همان علامت الله است که بر پرچم سه رنگ ایران خورده است و آن را پرچم جمهوری اسلامی ایران کرده است. حجاب از این نظر به گفته ی دولت نماد اراده ی الله یعنی قانون گزار اعظم است که ولایت فقیه می گوید امر کرده است که زنان باید بدن و موی خود را بپوشانند چون این پوشش امنیت و حفاظت بدن آن ها را در معابر و اماکن عمومی از دسترس غیر تضمین می کند. یعنی حجاب نمادی از یک حکومت دینی و به طور مشخص اسلامی شیعی است که در ایران یک حکومت ایدئولوژیک توتالیتر است—ایدئولوژی که از ایده های خمینی و گروه او بر آمده است و ربط مستقیمی به چیزی که فرهنگ اسلامی نامیده می شود ندارد. همانطور که عنوان مصاحبه ی بامداد خبر با آقای مهدی خلجی پژوهشگر مسائل اسلامی مورخه ی 24/4/1391 می گوید: "حجاب یکی از پایه های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است". باید دقت کنیم که هر حکومت اسلامی را نمی توان لزومن ایدئولوژیک خواند و در هر حکومت اسلامی به لزوم قانونی به نام حجاب اجباری وجود ندارد. بامداد خبر در این مورد از قول خلجی می گوید: "مهدی خلجی معتقد است اجباری کردن حجاب در تاریخ اسلام سابقه ندارد از این‌رو که هیچ دولت اسلامی خود را موظف به اجرای شریعت نمی‌دیده است. این پژوهش‌گر مسائل اسلامی بر این باور است که جمهوری اسلامی سه رکن دارد: آمریکاستیزی، اسرائیل‌ستیزی وحجاب. و اگر یکی از این پایه‌ها فرو بریزد بنای ایدئولوژیک نظام فرو می‌ریزد و از این‌رو آزادی حجاب، مطالبه‌ای براندازانه است".

جمهوری اسلامی از لحاظ کلامی دو بخش دارد: یکی جمهوری و دیگری اسلامی. برای پرهیز از پیچیده شدن بحث قسمت ایران را این جا به طور موقت در نظر نگرفته ام. جمهوری نماد تبلور اراده ی جمهور مردم است. قوانین جمهوری پس به نوعی باید تبلور خواست و اراده ی جمهور مردم باشد (و از نظری خواست و اراده ی بشریت تا آن زمان چرا که ارزش ها و قوانینی مانند اعلامیه حقوق بشر از گذشته بشریت به عنوان یاپه ی قوانین اساسی به معاصران به میراث رسیده است). از طرف دیگر شریعت اسلامی که پایه قانون گزاری در جمهوری اسلامی شده است شامل قران و حدیث و سنت اسلامی است و تفسیر این ها و تعیین حکم در سنت شیعی به فقها و مراجع عظام واگزار شده است. به بیان دیگر منبع این احکام چیزی که به فرهنگ مردمی اسلامی معروف است نیست. پس باید دقت کنیم که شریعت اسلامی را با فرهنگ اسلامی یکی نگیریم. گفتم که فرهنگ هیچ چیز خالصی نیست، در صورتی که در اصل ناخالصی بر شریعت متصور نیست. بخش اسلامی جمهوری اسلامی اشاره به دولتی دارد که خود را موظف به اجرای شریعت کرده است. از دلایلی که این دولت دولتی ایدئولوژیک است همین است. همانطور که مهدی خلجی به درستی اشاره می کند: " یکی از ستون‌های نگاه‌دارنده‌ی این ایدئولوژی اجرای شریعت است. اما آرمان اصلی آن تشکیل و حفظ حکومت است. اجرای شریعت تا آن‌جا که به تحکیم و تثبیت حکومت یاری کند اولویت جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد". از طرف دیگر، همانطور که اشاره کردم قانون حجاب اجباری به مثابه الله روی پرچم جمهوری اسلامی است و با الغای آن انگار جمهوری اسلامی الغاء شده است. به بیان دیگر جمهوری اسلامی حجاب را که آن طور که خلجی می گوید "در سنت اسلامی بیشتر مسأله‌ای فرهنگی و اجتماعی بوده تا موضوعی فقهی" تبدیل به مهم ترین و یک از اصول غیر قابل خدشه شریعت کرده است. بیشتر این که اجرای شریعت را تبدیل به یکی از وظایف اصلی دولت اسلامی کرده است. در نتیجه، با این که تغییر قوانینی مانند ارث و طلاق در ارتباط با حقوق زنان در جمهوری اسلامی "متصور" است (گرچه تا کنون هیچ گاه چنین تغییراتی متحقق نشده است پس به نظر می رسد گمان بعضی فعالان زنان برای امکان بالای تغییر این قوانین نوعی "خوش خیالی مزمن" باشد)، حذف قانون حجاب برای زنان متصور نیست. و این نکته را حتی این فعالان خام خیال زنان در ایران و دوستانشان در خارج از ایران که به طور عمده زیر چتر مدرسه فمنیستی گرد آمده اند نیز می دانند. همانطور که مهدی خلجی می گوید حجاب اجباری مسئله ی "حیاتی هویت ساز" برای جمهوری اسلامی است. او می گوید: "اصل اجرای دولتی شریعت فراورده‌ی ایدئولوژی اسلامی است. در داستان اجرای شریعت، مسائل مربوط به زنان در کانون توجه قرار می‌گیرد؛ حجاب نیز در رأس مسائل زنان".

حجاب اسلامی و بنیان گزاری جمهوری اسلامی

در ادبیات سیاسی، بخصوص ادبیات حکومتی، خمینی را به دو شکل معرفی می کنند: رهبر انقلاب و بنیان گزار جمهوری اسلامی. در این شکل معرفی حقیقتی وجود دارد. خمینی رهبر انقلابی بود که گروه های مختلف در آن شرکت داشتند و خواست آن زمانشان سرنگونی نظام شاهنشاهی بود. این خواست می تواند به خواست جمهوری خواهی تفسیر شود. همچنین انقلاب ایران در دوره ی رهایی از استعمار و دوره ی جنبش های معروف به ضد امپریالیستی رخ داد. با این که ایران مستعمره مستقیم نبود، اما دیگر خواست مردمی مطروحه در انقلاب استقلال بود که با توجه به بستر آن زمان رویکردی ضد امپریالیستی داشت. دیگر این که بر کسی پوشیده نیست که در زمان پهلوی آزادی سیاسی و بیان چندان وجود نداشت. بر سرکوب و کشتار ساواک نیز شبهه ای نیست و مستند است. پس دیگر خواست عمده آزادی سیاسی بود. در نتیجه بنیان خواست های آزادی سیاسی و استقلال وجود داشت و نیز توافق گسترده ای بر سر آن ها در بین گروه های مختلف. و در این شرایط، خمینی رهبر مردمی شد که نظام شاهنشاهی نمی خواستند و استقلال و آزادی سیاسی می خواستند. اما خمینی در عین حال بنیانگزار رسمی شکلی ایدئولوژیک از حکومت شیعی اسلامی بر پایه ولایت فقیه نیز بود. او این ایده را که با نام جمهوری اسلامی رقم خورد از سال ها قبل پخته بود. و از پایه های اصلی که خمینی بر آن بنیان این نظام ایدئولوژیک حکومتی را گذاشت قانون حجاب بود. این ستون توسط دستور خمینی در مورد حجاب اجباری حتی پیش از رای گیری در مورد جمهوری اسلامی گذاشته شد. و درست بعد اعلام این دستور، در 16 اسفند 1357 یعنی زمانی که کمتر از یک ماه از پیروزی رسمی انقلاب در 22 بهمن 1357 می گذشت، تظاهرات خود جوش و بی سابقه ای متشکل از 15 هزار زن طبق آمار خبرگزاری ها برگزار شد و آن هم علیه دستور کسی که رهبر انقلاب بود و حالا می خواست بنیان نظامی را بگذارد که ایده اش را سال ها پیش در سر پخته بود. چنانچه فیلم باقی مانده از این تظاهرات پیشنهاد می کند بسیاری از پرستاران و معلم ها و کارمندان و دانشجویان و دانش آموزان یعنی زنانی که در انقلاب شرکت داشتند در آن حضور دارند.

این تظاهرات پس نشان می دهد که بسیاری از آنانی که خمینی را به عنوان رهبر انقلاب قبول کرده بودند، بنیانی به نام جمهوری اسلامی را نمی خواستند—یعنی بنیانی را که یکی از ستون هایش و سمبل اصلی اش حجاب اجباری است. تناقض قضیه در این است که بسیاری سقوط رژیم شاه را می خواستند ولی بنیانی را که به جایش گذاشته شد نه. و پیچیده گی قضیه در این است که این بنیان، که برای بنیانگزارش که تئوری ولایت فقیه نیز از اوست، بسیار روشن و مشخص بود چیست، در حالی که در نظر عامه ی مردم که انقلاب کرده بودند و خمینی را رهبر خود می دانستند روشن نبود که چیست. عامه ی شرکت کنندگان در انقلاب یا گیج بودند و نمی دانستند چه نظامی می خواهند و نمی دانستند جمهوری اسلامی چیست و یا به خامی تصور می کردند خمینی و گروهش بنیان آن نظامی راکه آن ها در ذهن داشتند خواهد گذاشت—نظامی که هر چه بود به نظر نمی رسید نظامی ایدئولوژیک و کارگزار اجرای شریعت باشد—نظامی که به نظر نمی رسید سمبل و از قوانین اصلی حقوقی اش حجاب باشد. از آن جا که چنین نظامی یا حتی حکومتی اسلامی به معنای صریح آن در پنجاه سال قبل از انقلاب 57 وجود نداشت، حتی اگر کسی ادعا کند شکل حکومت پیش از دوره ی پهلوی ها دینی بوده است، خاطره تاریخی چنین حکومتی آنقدر دور بود که عامه مردم درست به یاد نمی آوردند چگونه است. و این عامه مردم همان 98.2 درصد جمعیت واجد رای دادن در ایران آن روز بودند که در رای گیری سراسری 10 و 11 فروردین 1358 به جمهوری اسلامی رای آری دادند. لازم به گفتن است که "قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بعد از این انتخابات سراسری در همان سال ۱۳۵۸ توسط مجلس خبرگان قانون اساسی در ۱۷۵ اصل تصویب شده و همان سال به همه‌پرسی گذاشته شد و نتیجه آن با رای مثبت اعلام شد. در سال ۱۳۶۸ اصلاحاتی در این قانون صورت پذیرفت که طی آن از جمله پست نخست وزیری حذف و اختیارات بیشتری به رئیس جمهور داده شد". نگاهی به تاریخچه ی قانون اساسی برگرفته شده از ویکیپدیا که در ادامه می آید نشان می دهد که این قانون اساسی ایده ی خمینی یعنی بنیان گزار جمهوری اسلامی بوده است.

تاریخچه

در زمستان ۱۳۵۷ و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ایدهٔ تدوین قانون اساسی توسط روح الله خمینی و یارانش در پاریس مطرح شد. در همانجا پیش نویس اولیه قانون اساسی تهیه شد. بعدها پس از پیروزی انقلاب، این پیش نویس توسط افراد و گروههای مختلف مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در ۱۵ بهمن ۵۷، روح الله خمینی از جمله وظایف دولت موقت بازرگان را تشکیل مجلس مؤسسان منتخب مردم برای نگارش قانون اساسی اعلام کرد".

در این جا با توجه به شواهد تاریخی اثبات این ادعا که مردم ایران در سال 1358 از ایده های بنیان گزار جمهوری اسلامی اطلاع مکفی داشتند بسیار دشوار است، بنیان گزاری که سال ها در تبعید بود و ارتباط زنده ای با مردم نداشت. پس ظن قوی این است که جمهور مردم نمی دانستند جمهوری اسلامی چگونه نظامی است—نظامی که از آن هیچ تجربه ی تاریخی پیشینی معاصر نیز نداشتند. اما هر چه بیشتر گذشت، بر همه گان بیشتر معلوم شد نظام جمهوری اسلامی چگونه شکل حکومتی است. پس هر چه بیشتر گذشت تعداد بیشتری از شرکت کنندگان در انقلاب از توهم یا گیجی و شور مزمن اول انقلاب در آمدند. بر کسی پوشیده نیست که از همان سال های اول نارضایتی های گسترده ای شکل گرفت که در سی و سه ساله ی گذشته هر روز بیشتر و بیشتر شده است. بنابراین در یک ارزیابی تاریخی، در مجموع به نظر نمی رسد که نظام جمهوری اسلامی تبلور اراده ی جمهور مردم ایران حتی در سال تاسیسش باشد—چون هیچ عقل سلیمی نمی گوید که رای آری به چیزی که رای دهنده نمی داند چیست و نمونه ی تاریخی آن وجود نداشته و شرح دقیقی از آن و اصولش موجود نیست مشروعیت دارد. در نتیجه پیشنهاد می کنم که نظام جمهوری اسلامی و سمبلش حجاب برآمد از اراده ی بنیانگزار نظام جمهوری اسلامی بود. پس دولت ایران در سی و سه ساله ی گذشته بازوی اجرای ایده ای است که ایده ی جمهور مردم نبوده است. بر خلاف کسانی که سعی دارند با بحث های فرهنگی بر آمده از گفتمان انتقادی پسا مدرنیته/پسا ساختارگرایی/پسا استعماری که در دست آن ها به شکل ابزاری استفاده و به نوعی از عمق خود تهی شده است این گفتمان را گسترش دهند که نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بر آمده مستقیم از سنت و میراث فرهنگی ماست، من باور دارم این چنین نیست . اما در این مقاله جای بحث دقیق و عمیق و همه جانبه را برای بیان نظرات خویش ندارم. و از طرفی این موضوع شایسته ی بسیار پژوهش های دقیق و گسترده است. در این جا فقط برای تقویت بحثم در بالا فرازی از سخنرانی خمینی که نفوذ کلامی بسیاری بر توده های "شور زده" و "تهییج شده" آن روز داشت و شکلی که او این توده ها را به پذیرش "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه زیاد" می فریبد و شکلی که سعی می کند هر صدای مخالفی را در برابر این ایده ی خود در نطفه خفه کند بسنده می کنم. غرابت کار این جاست که اگر نگوییم تنها ولی از معدود افرادی که می دانست جمهوری اسلامی که نباید یک کلمه کم یا زیاد باشد چیست خود این "صاحب کلام اعظم" بود. او می گوید:

"به یاوه یاوه گویان گوش ندهید. به حرف های قشرهایی که از اسلامی هیچ بویی ندیده اند و با اسلام مخالفند با آنها به حرف های آنها گوش ندهید آنها می‌خواهند ملت را منحرف کنند. از مسیر خود، مسیر شما مسیر اسلام است. مسیر شما این است که جمهوری اسلامی را به پا کنید. من رای به جمهوری اسلام می‌دهم و از شما تقاضا دارم که رای به جمهوری اسلامی بدهید نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد. جمهوری اسلامی. آنها که در نوشتجاتشان از جمهوری دم می زنند جمهوری فقط یعنی اسلام نه آنهائیکه جمهوری دموکراتیک می گویند. یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه. اینها می‌خواهند باز هم مصائب را فرم دیگر برای ما به بار بیاورند. اینها اصلا بر این نهضت دخالت نداشته اند. آنها که امروز به خیال خودشان می‌خواهند سر سفره آماده بنشینند، در این نهضت به هیچ وجه دخالت نداشته اند."

ادامه دارد

این مقاله در سایت اخبار روز نیز درج شده است.

//bamdadkhabar.com/2012/07/9144/

//iran-women-solidarity.net/spip.php?article2...

//iran-women-solidarity.net/spip.php?article2...


Share/Save/Bookmark

more from nilofar-shidmehr
 
hamidi

just think a bit

by hamidi on

دو تا چیز رو لازمه از هم جدا کرد. این که کار درست چیه و کار نادرست چی یه حرفه، اینکه جمهوری اسلامی داره چه کاری انجام میده یه حرف دیگه است. اینکه حجاب لازم هست یا نیست یه حرفه، اینکه جمهوری اسلامی باید اون رو به زور و اجبار در جامعه پیاده کنه یا نه یه حرف دیگه است. اگر واقعاً حکم خدا باشه و ما به طریقی به این نتیجه برسیم (به فرض) که حجاب حکم خدا است آیا لازمه اطاعت کنیم یا نه، عیبی نداره رعایت نکنیم؟ این مطلب رو چطور میشه تشخیص داد؟ اصلاً لازمه ما دنبال حکم خدا باشیم و در صدد اجرای اون بربیایم یا نه؟ آیا حکم خدا درست همون چیزیه که عقل ما تشخیص میده یا نه؟ اگر عقل دو نفر دو چیز متفاوت رو درست تشخیص داد نتیجه میگیریم کدوم حرف خدا است؟ هر کسی هر طوری به عقلش درست میرسه رفتار کنه خوبه؟ کافیه؟ پس خدا چرا این همه پیغمبر فرستاده؟ بیکار بوده؟ اگر حکم خدا یه چیز بیشتر نیست در مورد افراد مختلف متفاوت میشه؟ اگه یکی تشخیص بده که حالشو نداره حرف خدا رو گوش کنه یا عیبی نداره این کارو نکنه صرف این تشخیص مجوزی میشه برای اینکه کاری که به نظر خودش درست میاد رو انجام بده؟...
هیچ به خودمون زحمت فکر کردن و پیدا کردن جواب درست برای این سؤالات رو داده‌ایم؟ واقعاً از کجا باید بفهمیم حکم خدا در مورد حجاب در زمان حاضر چیه؟ بابا معلومه دیگه، آدم خودش میتونه تشخیص بده، اون مال زمانهای قدیم بود که مردم درست تشخیص نمیدادند، تکنولوژی انقدر پیشرفت نکرده بود و غیره کافیه برای اینکه مطمئن بشیم حکم خدا اینه که در زمان حاضر هر کسی هر طوری دلش میخواد بیاد تو کوچه و خیابون؟


nilofar

Impressed Everytime (Mehrban)

by nilofar on





Dear Mehrban,

Every time I read your comments on my or other people’s writing, I am again
impressed by how precisely, concisely, and beautifully you put the writer's
idea in only a few  words. Kudos to you for excellent and
inspirational writing and for your amazing analytical and conceptual skills.

And yes: piety is irrelevant to access. This idaa can't be expressed better. I wonder
why you deleted this strong sentence.

Warmly,

Nilofar



Normal
0




false
false
false

EN-CA
X-NONE
AR-SA

























DefSemiHidden="true" DefQFormat="false" DefPriority="99"
LatentStyleCount="267">
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Normal"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="heading 1"/>


















UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Title"/>

UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Subtitle"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Strong"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Emphasis"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Table Grid"/>

UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="No Spacing"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Shading"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light List"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Grid"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Dark List"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Shading"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful List"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Grid"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Shading Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light List Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Grid Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 1 Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 2 Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 1 Accent 1"/>

UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="List Paragraph"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Quote"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Intense Quote"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 2 Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 1 Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 2 Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 3 Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Dark List Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Shading Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful List Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Grid Accent 1"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Shading Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light List Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Grid Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 1 Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 2 Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 1 Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 2 Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 1 Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 2 Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 3 Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Dark List Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Shading Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful List Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Grid Accent 2"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Shading Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light List Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Grid Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 1 Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 2 Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 1 Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 2 Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 1 Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 2 Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 3 Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Dark List Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Shading Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful List Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Grid Accent 3"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Shading Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light List Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Grid Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 1 Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 2 Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 1 Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 2 Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 1 Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 2 Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 3 Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Dark List Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Shading Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful List Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Grid Accent 4"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Shading Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light List Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Grid Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 1 Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 2 Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 1 Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 2 Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 1 Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 2 Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 3 Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Dark List Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Shading Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful List Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Grid Accent 5"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Shading Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light List Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Light Grid Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 1 Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Shading 2 Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 1 Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium List 2 Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 1 Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 2 Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Medium Grid 3 Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Dark List Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Shading Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful List Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" Name="Colorful Grid Accent 6"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Subtle Emphasis"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Intense Emphasis"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Subtle Reference"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Intense Reference"/>
UnhideWhenUsed="false" QFormat="true" Name="Book Title"/>



/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi; mso-fareast-language:EN-US;}


Mehrban

Fundamental utility of Forced Hijab to the Islamist state

by Mehrban on

Forced Hejaab is the single most concrete and visible physical symbol of the Power of the Islamist State.  That is why is tantamount to their survival.

 


nilofar

روى اقتصاد و روى سنت تو هم تمكين كنى و هم اطاعت

nilofar


 
درود الف حسینی و زندانیان گرامی

از شعری که الف حسینی عزیز گذاشته است بسیار لذت بردم. به نوعی خلاصه بعضی نکات این مقاله است

زندانیان عزیز

از نقد سازنده و اطلاعاتی که در اختیار من گذاشتید بسیار سپاسگزارم. به یقین نظرات و راهنمایی های سازنده ی شما باعث رشد و بهینه شدن نوشتار من در آینده خواهد شد

شما درست می گویید که من در این مقاله به مسئله ی بسیار خطیر آپارتاید جنسیتی که با قانون حجاب اجباری در آمیخته است اشاره نکرده ام و این تذکر شما را جدی می گیرم. گرچه در مقاله هایی مانند قرهنگ حضرت خانم زهرا که حدود یک سال قبل در رسانه های ایرانی منتشر کردم به مسئله ی جداسازی جنسیتی پرداخته ام. با این همه جا دارد که مقاله ی دیگری در مورد قانون حجاب و جدا سازی جنسیتی بنگارم و این مسئله را به شکل عمقی بررسی کنم. چون این هر دو به مسئله ی دیگری که من قصد داشته ام در این مقاله روی آن انگشت بگذارم و باز کنم و آن قوانین و شیوه های دسترسی در حکومت های توتالیتر است ربط پیدا می کنند و حائز اهمیت هستند. قوانین دسترسی روی تحرک اجتماعی اثر فراوان دارند و جدا سازی جنسیتی تحرک اجتماعی زنان را بسیار محدود کرده است

نکاتی که از منظر تاریخی به آن ها اشاره کردید بسیار قابل تامل و حائز اهمیت هستند و به یقین در نوشته های آینده ام از آن ها استفاده خواهم کرد

همچنین از معرفی صفحه ی آقای قائد سپاسگزارم. مشتاق خواندن نظرات ایشان بودم. اما اگر تقسیم بندی ایشان به سادگی تقسیم شرکت کنندگان انقلاب به دو دسته ای که شما نام بردید باشد این تصویر را کمی ساده انگارانه و کلی می دانم. در این تقسیم بندی واقعیتی هست ولی در عین حال راه را برای دریافت عمیق از کل واقعیت مسدود می کند. حتی اگر به تقسیم بندی بالا قائل باشیم نکات بسیاری هست که باید جواب داده شود. دو تای آن ها: چه رابطه ای بین این دو گروه وجود داشت؟ چرا گروه اول بازی را برد یعنی رابطه ی گروه اول و دوم با بازی فرهنگی و مردم چگونه بود که به برد یکی و باخت دیگری و آن هم به این شکل منجر شد.

با احترام به هر دو شما نظر دهندگان

نیلوفر شیدمهر


default

اگر مردى بيا ايران و زن شو

ahosseini


 

اگر مردى بيا ايران و زن شو

بيا همچون زنان اين وطن شو

بيا و بين كه اين اجحاف ها چيست

شمارم من ز يك تا نمره بيست

به دستور پدر شوهر بگيرى

يكى آقاى بالا سر بگيرى

سپس بر طبق قانون الهى

بيفتى با سرت درتوى چاهى

ز روى اقتصاد و روى سنت

تو هم تمكين كنى و هم اطاعت

و اينكه طبق دستورات دينى

به حكم او تو يك منزل گزينى

و نام تو سپس منزل بنامند

و يعنى اينكه خشت و گل بنامند

حجاب و روسرى اجبار باشد

سلاحى ضد استكبار باشد

 <<<<<<<<<<<

 

Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.


Zendanian

زنان ایرانی پیشتازان مبارزات آزادی خواهانه و برابری طلب مردم

Zendanian


مبارزات زنان ایرانی علیه ستم ورزی های جمهوری ملایان: پیشتاز مبارزات آزادی خواهانه و برابری طلب مردم ایران.
و
تشکر از بخش اول این مقاله. مقداری جالب بود که ۱۴ پاراگراف در مورد ستم
بر زنان در جمهوری اسلامی نبشته میشود ولی حتا یک بار نیز از آپارتید جنسی
نامی برده نمیشود. شاید در بخشهای آتی به این مقوله اشاره میشود؟
از
منظر تاریخی سلطه جمهوری اسلامی بر زنان و دوره بندی تاریخی آن، جالب توجه
است که تقریبا تمامی بندهای قانون اساسی و دیگر قوانین اداری و کاری در
مورد زنان (نهادینه کردن ستم جنسی بر نیمی از کشور) در اوائل دهه شصت و
درست پس از "فاز مسلحانه" مجاهدین (سرکوبی تمامی مخالفین و یک پارچه کردن
دولت) مطرح شد. این دوره بندی به منظور یادآوری این که: تفکیک و جدایی
جنسی در فضای عمومی نه در حین انقلاب، بلکه دو سال پس از آن و در متن سرکوب
خونین و قهر آمیز مخالفان تبدیل به قوانین دولتی شدند.
و نکته آخر در مورد ماهیت انقلاب و اینکه شرکت کنندگان در آن واقعا چه چیزی میخواستند.
به نظر، پر نظر، آقای محمد قائد، در سال ۱۳۵۷ در حقیقت امر ما نه یک انقلاب، بلکه دو انقلاب داشتیم:
گروه اولی- انقلاب حجره بازار و حوزه ی قم،
گروه دومی- انقلاب دانشگاهیان، متخصصین و اقشار مدرن
اولی به قدرت رسید، "بازی" را برد و دماری از روزگار دومی و کل ملت ایران، و بچه و پدر بچه و... برای ۳۳ سال در آورد.
سپاس.
------------------------------------
این نیز صفحه آقای قائد برای استاد نیلوفر گرامی. //mghaed.com/