پیکاسوی پدر سوخته، گردآفرید و فارنهایت ۴۵۱

قرار بوده غرب و هنر مدرن را پیکاسو و شرق و هنر رئالیستی را آقای صنعتی در این دوئل نمایندگی کنند


Share/Save/Bookmark

 پیکاسوی پدر سوخته،  گردآفرید و  فارنهایت ۴۵۱
by Saeed Siadat
01-May-2012
 

در پرسه زدنهای اوائل انقلاب در کتابفروشیهای جلوی دانشگاه برای یافتن کتابهای خاص درباره نقاشی، گاهی به نمونه های جالبی بر می خوردم; از جمله به کتابی که در صفحه اول آن نامه ای با آرم دربار چاپ شده بود با توشیح اعلاحضرت! خطاب به مهرداد پهلبد شوهر خواهرش که وزیر فرهنگ و هنر بود.

محتوای نامه "نقل به مضمون" باین صورت بود که "شاه" به پهلبد دستور می داد که با "حمایت" از نقاش رئالیست که (کتاب باسم او بود) هنر مملکت را از گزند مواجهه با خطر "هنر مدرن" مصون بدارد و آن نقاش هم نامه درباری را در توجیه حقانیت "رئالیستی" خود در صفحه اول کتاب چاپ کرده بود تا از مزایای قانونی آن بهرمند گردد.

نقاشان با تکنیک و متبحر همسایه شمالی همچون "ایوازوفسکی"، "شیشکین"، و یا "ایلیا ریپین" که در ایران بلطف حزب توده اشتهاری بسزا و در خور داشتند هم نتوانستند جلوی غول عظیم هنر مدرن مقاومت کنند و شاید هم اصلا چنین قصدی نداشتند ولی هنرمندان اجیر و حقوق بگیر حزب با آن همه نقاشی از زنان و مردان قوی داس و چکش بدست و زنجیر پاره کن هم کاری از دستشان برنیامد; حال چگونه است که نقاش ضعیف رئالیست قرار است ناجی هنر مملکت باشد آنهم در زمانی که چهار نعل بسوی دروازههای تمدن بزرگ می تاختیم با گرته برداری از غرب در تمام شئون حتا بشکل کاریکاتوری آن، و با این حال خواست ملوکانه تنها مقاومت در مقابل "هنر مدرن" آن بود. قدما گفته اند کلام الملوک ،ملوک الکلام.

داستان مخالفت شاه با هنر مدرن را دوستان هنرمند می دانند و بلایی که به سر مجسمه خانواده سلطنتی کار "بهمن محصص" آمد پس از اولین "رونمایی" - در آنزمان هنوز این اصطلاح در ایران رواج نداشت -، مجسمه ها با عصبانیت شاه روانه زیر زمین کاخ شد و برای همیشه هم همانجا ماند.

در صفحه اول کتابی دیگر دو تصویر چاپ شده بود از "پیکاسو" و"علی اکبر صنعتی" نقاش و مجسمه ساز، در زیر عکس ها نوشته شده بود
به این دو عکس نگاه کنید، پدر سوختگی و خبث نیت را در چهره پیکاسو ببینید و حالا به چهره انسانی و پراز عطوفت آقای صنعتی نگاه کنید
باین ترتیب قرار بوده غرب و هنر مدرن را پیکاسو و شرق و هنر رئالیستی را آقای صنعتی در این دوئل نمایندگی کنند "هنر مدرن" نشان دهنده مسائل غیر انسانی وهرچه منفی و بد و "رئالیسم" نشانگر نیک نفسی انسان و تمام خوبیها طریقی دیگر برای مواجهه با خطر هنر مدرن و ساده لوحانه ترین شکل رویارویی با هنر که مرز نمی شناسد و چون باد هر جا که بخواهد می وزد رد پای "ذات اقدس ملوکانه" و نگرانی از هنر مدرن در این کتاب هم به چشم می خورد.

به کتابهایی با تصاویر روتوش شده جالب هم برخورد می کردم، از جمله تصویر یکی از کتابها، "گرد آفرید" سوار بر اسب را نشان می داد؛ با افزودن سبیل و ریشی کم پشت، صورت آن دختر بیچاره را بچهره پسر جوانی برگردانده بودند با سینه های برجسته.

مجسمه ای از یک زن و مرد دهقان در جلوی کاخ کشاورزی در بلوار الیزابت سابق - کشاورز فعلی - قرار داشت، در اوائل انقلاب درختی را در جلوی آن کاشتند تا مجسمه را مخفی کند ولی بعد از مدتی به آنهم اکتفا نکرده و آنرا با برزنت پوشاندند و بعدا آنرا به باغ مجسمه موزه هنرهای معاصر تهران منتقل کردند و مدتها بهمان صورت باقی بود اگر کسی در جریان ماجرا نبود می توانست براحتی آنرا با کاری از "کریستو" اشتباه بگیرد سرانجام پس از مدتها برزنت را برداشتند و علت آنهمه جابجایی و بد حجابی معلوم شد, برای مجسمه زن روسری و پاپوشی فلزی درست کرده بودند که ساق را هم می پوشاند تا از پاپوشهای احتمالی جامعه و انگ بی عفتی در امان بماند.

در یکی از دو محل کارم در اوائل انقلاب، همکاری داشتم ظاهرا مذهبی! که برادری معمم و طلبه داشت، روزی برایم تعریف کرد که در کتابسوزانی که در محل کمیته ای در نیاوران برقرار بوده برادرش توانسته یکی از کتابهای هنری را زیر عبایش مخفی کند و برای او بیاورد کتاب مجسمه های میکل آنژ را.

فارنهایت ۴۵۱ را بیاد داریم فیلم زیبای "تروفو" که در آن "گروه ضربت" "سپاه" ی "بسیج" کرده بود در راستای مقابله با فرهنگ کتاب خوانی خبرچین ها گزارش وجود کتابخانه ای را می دادند و بلافاصله گروه ضربت دستبکار می شد و با شعله افکنی با ۴۵۱ درجه فارنهایت (درجه اشتعال کاغذ)، بسوزاندن کتابها مشغول می شدند.

در محل آن کمیته که قائدتا می بایست از خانواده ای "طاغوتی" مصادره شده باشد، چه بسا که کتابخانه ای و کتابخوانهایی هم وجود داشته اند که یحتمل "فارنهایت ۴۵۱" را هم دیده بودند; وحالا "فارنهایت ۴۵۱" از قوه بفعل آمده بود گاهی می بایست در بعضی ضربالمثل ها دست برد مثلا درحرکتهای ضد فرهنگی شاید بهتر باشد بگوئیم دیرو زود نداره "سوخت و سوز" داره.

سعید سیادت نقش - حرفهایی در هنر- لوس آنجلس ۱۰ //۱۱/۲۸


Share/Save/Bookmark

more from Saeed Siadat