گرفتاری خانم کلینتون

یک تناقض فاحش


Share/Save/Bookmark

گرفتاری خانم کلینتون
by massoud khodabandeh
20-Mar-2012
 

English text

در نوامبر سال 2011 گروه کثیری از مرتبطین با مسئله مجاهدین خلق در بغداد گرد هم آمدند تا در مورد مشکل و راه حل های پیش رو در "انحلال گروه تروریستی خارجی" و "انتقال اعضای باقی مانده به خارج از عراق" بحث و نتیجه گیری کنند.  در این مذاکرات مقامات ذیربط دولت عراق در پاسخ به نگرانی خانواده های افراد گرفتار در کمپ اشرف توافق نمودند تا به صورتی عمل کنند که از هر گونه برخورد فیزیکی امتناع گردد. وزیر خارجه عراق آقای هشیار زیباری متعاقبا اعلام نمود که " داغ شهید شدن در خاکمان را بر دل آنها خواهیم گذاشت". همچنین استاندار دیالی و فرمانده ارتش در این بخش از خاک عراق و دیگر مقامات همت کردند و به صورتی عمل نمودند تا رهبران مجاهدین خلق نتوانند با هدف مغلطه و گل آلود کردن آب،  با کشتن و به کشتن دادن گروگانهای داخل کمپ تبلیغات کرده و آن را به گردن دولت و مردم عراق بیاندازند.

در همین رابطه نخست وزیر عراق آقای نوری المالکی توافقنامه ای را با سازمان ملل امضا نمود و اولتیماتوم برای تخلیه کمپ تروریستی را تمدید نمود تا به سازمان ملل و نمایندگان اتحادیه اروپا و ایالات متحده زمان مکفی برای نظارت و کمک به حل صلح آمیز مسئله داده شود.

عراقی ها بطور کامل به قول خود پایبند بوده اند و حتی فراتر از آن رفته اند. ضرب العجل اخراج مجاهدین خلق از عراق تمدید شد و مذاکرات با مجاهدین خلق انجام گرفت تا آنان را قانع کنند که از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی برده شوند تا در آنجا کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل بتواند وضعیت فرد به فرد و احتمال اعطای وضعیت پناهندگی به افراد را بررسی کند (البته در نظر داریم که از زمان سقوط صدام حسین هنوز هیچ شخصیت حقیقی و یا حقوقی از جمله مقامات دولتی عراق نتوانسته اند به داخل کمپ اشرف وارد شوند). هشتصد تن از این افراد بعنوان اولین گروه اکنون به محل جدید منتقل شده اند و هشتصد نفر بعدی منتظر هستند تا در روزهای آینده در دو گروه چهارصد نفری به کمپ لیبرتی برده شوند. خوشبختانه در این مدت رهبران مجاهدین خلق نتوانسته اند شرایطی را بوجود آورند که بتوانند در آن تعدادی از گروگانها و ساکنین کمپ را به کام مرگ بفرستند که این خود بیانگربصیرت، توان و تسلط  دولت عراق بر شرایط موجود است.

دفتر سازمان ملل (یونامی) بصورتی فعال بر این انتقال نظارت داشته و دارد و با تاکید بر قوانین و ضوابط بین المللی در مقابل تبلیغات مجاهدین بر علیه سازمان ملل مقاومت کرده و اجازه نداده است تا این تبلیغات مانعی در کار سازمان ملل ایجاد کند. زیر ساختار ها و لوازم موجود در کمپ جدید توسط  متخصصین سازمان ملل بازرسی و مورد تایید قرار گرفته اند. صلیب سرخ جهانی و در کنار آن فرستاده های ویژه اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا بر صحنه نظارت داشته و دارند. البته رهبران مجاهدین تا جایی که توانستند سعی در ترور شخصیتی دفتر سازمان ملل و نمایندگان آن کردند ولی این تبلیغات پر خرج مجاهدین خلق و ولینعمتان جدیدش نتوانست مسیر و توجه یونامی (سازمان ملل) را از مسیرانجام وظیفه منحرف سازد.

در این میان ولی یک فاکتور قابل توجه با فعالیتی فوق العاده سعی در جلو گیری از انجام این ماموریت جامعه جهانی داشته. حمایت بی چون و چرای اسرائیل و نو محافظه کاران امریکا که بوضوح بدنبال سیاسی کردن مسئله ای هستند که در محتوی مشکلی صرفا انسانی و حقوق بشری است.

واضح است که رهبران سازمان مجاهدین خلق ابزار و مزدوران سابقه داری در دست این افراد بوده و هستند. واضح است که این ایدئولوگ ها از سازمان مجاهدین خلق بعنوان ابزاری برای دامن زدن به نفرت علیه مردم ایران و عراق استفاده کرده و می کنند و واضح است که برخی دوائر سیاسی تنبل و یا نا آگاه غربی را هم ممکن است برای مدتی گول زده باشند و البته واضح است که در این جعبه ابزار خالی شان، مجاهدین خلق وسیله ای است که نمی خواهند به راحتی از آن بگذرند. و البته می دانیم که همین اخیرا سازمان مجاهدین خلق باز توسط سازمان موساد برای قتل دانشمندان ایرانی مورد استفاده قرار گرفت.

این فعالیت ها مسلما کار سازمان ملل را نیز بسیار مشکل تر کرده و عملا امکان انتقال ساکنین کمپ به کشور های ثالث را با مشکلات کلان تری مواجه می سازد.  این استفاده ابزاری بی محابا از سازمان مجاهدین خلق بعنوان یک نیروی تروریستی مزدور تاثیر مستقیمی بر وضعیت نگران کننده گروگانهای رجوی در داخل کمپ دارد. این حرکات، آینده این افراد را روز به روز تیره تر و تاریک تر می سازد.

اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که هدف ولینعمتان و حامیان مالی، سیاسی، اطلاعاتی مجاهدین خلق حفظ این گروه با شاخصه تروریستی آن و ترجیحا در خاک عراق است و البته نقض اولیه ترین حقوق انسانی گروگانها برای آنها پشیزی ارزش نداشته و ندارد.

اگر نبود بخاطر حمایت آشکار و نهان اسرائیل و نو محافظه کاران، مسلما رجوی امروز چاره ای جز باز کردن درب های بسته کمپ و آزاد کردن گرفتاران و اسرای داخل آن نداشت و چنین می کرد. طبعا این هدف تمامی جامعه بین المللی بوده و هست. جامعه ای که با تمام توان بدنبال حل مسالمت امیز این مسئله در عراق است. ایالات متحده امریکا و دولت این کشور نیز بعنوان بخشی از جامعه بین المللی باید به وظیفه خود عمل کرده و در حمایت از این خواسته جوامع سعی در پیشبرد کار و انحلال این گروه تروریستی و آزادی گروگانهایش نماید.

ولی متاسفانه شاهدیم که همزمان با سعی و کوشش بی دریغ بین المللی برای حل صلح آمیز این مسئله، بستن کمپ تروریستی و آزاد سازی گروگانهای داخل آن خانم کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده امریکا بجای حمایت از این خواسته رفتاری متفاوت و عجیب را به نمایش می گذرد. چرا؟

بر اساس یک قانون و حکم دادگاهی داخلی در امریکا خانم کلینتون قرار است تا پایان ماه جاری (مارس 2012) اعلام نماید که سازمان مجاهدین خلق از نظر کشور امریکا در لیست تروریستیشان هست یا خیر. ولی وی با اشاره به این مسئله داخلی کشورش و با استفاده از آن بعنوان یک اهرم سیاسی اعلام کرده است که "اگر سازمان مجاهدین خلق با تصمیمات سازمان ملل و دولت عراق همکاری کند، وی احتمالا آنها را از لیست تروریستی کشورش خارج می سازد". وی در نظر نمی گیرد که همکاری با سازمان ملل و دولت عراق در کشور عراق یک الزام قانونی است و نه یک  انتخاب. آن هم برای سران گروهی تروریستی و گروگانگیر. پس واقعا چه چیزی در پس پرده ها اتفاق افتاده که به چنین اطلاعیه هایی منجر شده است؟

در ظاهر امر بنظر می رسد که دولت امریکا حاضر شده است تا با بده بستانی سیاسی با سران مجاهدین خلق امکان خارج کردن آنها از عراق را تسهیل کند (و البته بعد طلبکار دولت عراق هم بشود). در ظاهر امر اینگونه تظاهر می کنند که انگار سازمان مجاهدین خلق یک گروه خارج از دسترس در کوهها ست که خارج از کنترل امنیتی امریکا بعنوان یک تهدید برای این کشور باید با آن بصورتی حساس و با احتیاط رفتار کرد. در ظاهر امر چنین وانمود می کنند که باید با احتیاط و با بده بستان با آن وارد مذاکره شد و بعد از تحت کنترل در آمدن می شود آن را خلع سلاح و منحل کرد. این ادعا البته فرسنگ ها با واقعیت فاصله دارد.

آنچه واقعیت دارد این است که پشتیبانان غربی این سازمان تروریستی در راستای مقابله با انحلال این گروه تبهکار، تابحال هر کاری را که امکانش را داشته اند برای حفظ این گروه و مشخصا سران آن انجام داده اند و هر چه در امکاناتشان بوده بکار برده اند تا از باز شدن دربهای کمپ تروریستی مورد علاقه شان جلوگیری کنند و گروگانها را در اسارت نگه دارند و حتی اجازه ملاقات با خانواده هایشان را هم ندهند. و البته این همه بر علیه تمامی قوانین حقوق بشری و حتی قوانین حقوق بین الملل است.

خانم کلینتون با وسط کشیدن لیست تروریستی کشورش بجای تمرکز بر آنچه در عراق اتفاق می افتد مشخصا تسلیم ولینعمتان تروریسم بین المللی شده است. مطمئنا اگر یونامی اجازه کار بر اساس قوانین سازمان ملل را داشته باشد و جامعه بین المللی بخاطر مقابله با تروریسم و گروگانگیری تهدید نشود، سازمانی باقی نمی ماند که امریکایی ها بخواهند در لیستشان بگذارند یا نگذارند.  بنظر می رسد با وسط کشیدن موضوعی بنام لیست تروریستی امریکا در واقع سوال اصلی و تصمیم واقعی شان بر سر این مسئله است که آیا سازمان تروریستی مجاهدین خلق بعنوان یک ابزار و گروه مزدور ارزشش در شرایط  بودن در لیست تروریستی ما بیشتر است یا اگر ما آن را خارج از لیستمان قرار دهیم. تعریف بیرونی این انتخاب برای امریکایی ها قبل از هر چیز بیانگر این واقعیت است که اصل نگهداری این گروه تروریستی و جلوگیری از انحلال نهایی آن برای سخنگویان مفروض گرفته شده است و البته هدف از نگهداری از یک گروه تروریستی، مزدور و تبهکار هم چیزی نمی تواند باشد بجز امید به تسلیح آن در آینده و استفاده از آن در ترور و کشتار بیشتر.

خانم کلینتون و در واقع تمامیت دولت امریکا باید مواضع بین المللی خود را از مواضع داخلی و لیست های کشورشان جدا نمایند. حضور یا عدم حضور مجاهدین خلق در لیست کشورشان مسئله ای درونی و مربوط به کشور امریکا است ولی مسئله مقابله با تروریسم و رسیدگی به جنایات بین المللی سران مجاهدین و همچنین و بخصوص مسئله حقوق بشری موجود در عراق امروز مسئله ای کاملا مجزا است که تمامی جامعه بین المللی را در بر می گیرد.

بنابر این دولت امریکا بعنوان بخشی از جامعه بین المللی مسئولیت دارد تا با احترام به حضورش در جمع کشورهای پایبند به قوانین بین المللی با همراهی با جوامع دیگر در حل مسئله انحلال این گروه و نجات گروگانهای اسیر در آن عمل کرده و در وحله اول مشخصا موضع حمایتی خود از این خواسته جامعه بین المللی را اعلام نماید.

English text


Share/Save/Bookmark

Recently by massoud khodabandehCommentsDate
What Are the Mojahedin Up to Now?
13
Nov 12, 2012
Secretary Clinton trapped by a false dichotomy
7
Mar 20, 2012
آخرین تیر ترکش مجاهدین خلق
2
Oct 17, 2011
more from massoud khodabandeh
 
Bavafa

Dear Massoud Khodabandeh....

by Bavafa on

Just a word of support and appreciation for your work, as I have been reading and following your blogs/exchange with great interest  

As a disclaimer, I view the MEK members currently in Camp Ashraf as victims rather than assailants/traitors but I do subscribe to your opinion regarding the definition of ”treason” and “mercenaries”.

  

I have always regarded the MEK siding with Saddam as a treasonous act against Iranians and do so if any of the alleged assistance/cooperation regarding the terror of Iranian scientist turns out to be true.

 

'Hambastegi' is the main key to victory 

 

Mehrdad


MM

Thanks for your response, MK.

by MM on

I agree with your answer, if the members are not kept in isolated houses, e.g., in Europe, and they have access to interact freely with the society.  That should also be accompanied with some psychological help as well to de-program some of the lower ranking MEK members.  The high ranking MEK members, those who stayed married while telling others to divorce and remain celibiate, may be beyond help.

I had not thought of merceneries to describe the actions of the MEK.

Thanks.

 


massoud khodabandeh

Massoud Khodabandeh Dear

by massoud khodabandeh on

Massoud Khodabandeh

Dear MM

I think if someone starts working with the secret services of a different country to their own, whether for information laundry of Mossad satellite pictures of nuclear sites, or cooperation in the assassination of scientists , it can be described as treason and the person doing it is a traitor to his motherland. If, however, the person switches sides often and one day works for IRI, then France, then Saddam, then Saudi, then Israel .... then he would probably fall under the category of mercenary.

As for the assassination, I don't think killing a university lecturer is a big military success. I don't think it would change anything drastically either. The use of MEK and others cannot be more than the fact that they speak Persian and are willing to put bombs anywhere, anytime as long as the price is right.

But we have a catch here. The people in the camp have not been paid for these acts. in fact they have not even been paid for the work they do in the camp. They are the victims and not the perpetrators. They did not join MEK to become mercenaries of Saddam or anyone else. They have simply been misled and misused.

Now they are going to leave Iraq and hopefully come to Europe. I believe they have a chance for a fresh start, and should be given that chance, and even be welcomed in the Iranian community outside Iran. I believe they are capable of becoming a positive part of the opposition groups and I can prove it by directing you to the activities of ex-members who are, one way or another, part of society and beneficial in many respects.

When in Europe they need to do two things.

One is to start integrating into normal society and put aside their cultish behaviour and compensate for their lack of knowledge, etc - get a job, get married, socialise,..

The second is to start reviving or actually re-building their organisation on democratic foundations; get rid of their velayat-e faghih, life-time president,... and start again with proper internal elections according to a normal political manifesto.

There are, of course, the cases of criminal acts carried out by the leaders which must be addressed in courts of law.

I have explained my views on this subject in a letter to BBC (Persian) if you are interested:

//www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/01/post-28.html

 


MM

Mr. Khodabandeh

by MM on

It has been asserted by several commenters in IC (in the past) that: 1-  These MEK folks are a bunch of walker-toting old wanna-be revolutionaries, 2- We should leave the MKO be in their present form/rank/file to retire somewhere and 3-  Once out of the terrorist list, we would be able to exchange ideas and/or debate them to be democratic and be our allies in our struggles against the IRI.  As a close observer of the MEK, what can you say about the latter suggestions?

My specific questions are:

* Does the MEK sell or reveal these Iranian nuclear info / secrets?  In either case, should the MEK be labelled as traitors?

* Does the MEK sell/reveal these Iranian nuclear secrets because they are concerned that Iran will acquire nuclear technology (in either red-line), or is it part of their pact with some entity in the west?

* Does the MEK recruit younger members to do these Iranian nuclear scientists' assasinations (others?) or is it done with the same walker-toting MEK members? e.g., take these Israeli-made magnetic bombs and attach them to the Iranian scientist's cars.

I appreciate your answers, in advance.


deev

Great solution for all

by deev on

Get an old ship with a broken engine, get them aboard, tug it to the middle of ocean and let them enjoy the high seas, as traitors they deserve death so this is actually being nice!


massoud khodabandeh

Third group of MEK moved to Camp Liberty

by massoud khodabandeh on

Massoud Khodabandeh

Today Al Khadran the mayer of Khalis anounced that the third group of 400 individuals have been successfully moved from Camp Ashraf to Camp Liberty.
امروز آقای الخدران فرماندار خالص اعلام کرد که سومین گروه چهارصد نفری با موفقیت و به سلامت از کمپ اشرف به کمپ لیبرتنی منتقل شده اند


massoud khodabandeh

Massoud Khodabandeh

by massoud khodabandeh on

Massoud Khodabandeh

Dear Mr Rahmanian

Some of your questions seem irrelevant, I will address them anyway.

1- I don't do rumours. The fact is, Ebrahim Khodabandeh and Jamil Bassam were arrested in Syria while transferring 2 million dollars and a box of jewellery from Iraq to Paris at the beginning of the war. More money (over 20 million dollars wrapped in Iraqi newspaper) was found in Mrs Rajavi's bedroom in Paris by French anti-terrorist police. The MEK and its backers did not reveal the arrests for over 4 weeks and compromised the safety of these two in the hope of striking a deal with Assad to get the money back. The moment the two men were extradited to Tehran, the MEK approached Ebrahim's then pregnant daughter in the UK to persuade her to self-immolate in protest. You can see the testimonies of his daughter. It was clear from MEK stances at the time they were trying to manipulate the situation to provoke the Iranians to execute the men. Iran saw through this campaign and as well as legal proceedings based on their illegal activities treated them (as they do with MEK prisoners) as cult members in need of psychological help. You can read more about these things on:
//iran-interlink.org/index.php?mod=view&id=79...
with many links to letters, testimonies, etc

BTW I have never had any influence in Syria, but I think you will accept that the IRI has. With this in mind we should ask why the hell did the intelligence section of MEK risk sending these men with cash through Syria rather than the usual route through Jordan? I still have not found any answer for this one.

2- My work in Iraq is certainly not limited to the case of MEK and getting jobs there is not much different from other parts of the world. Having said that, if Saddam was still ruling, I would not and could not get a job there. I guess I should thank the Americans for this one.

3- Mr Zebari is alive and well, you can look at his interviews in English, Arabic and even in Persian (with VOA) and this is more likely to be his view about MEK rather than 'evidence' presented by the MEK to support their case. It does appear that as a Kurd he does not endorse what they did in 1991 in Khurmatooz, Kefri, Khalis etc.  

4- I believe the USG  is not responsible for the existence of MEK but then again I believe it is not doing enough to help international community to bring about a peaceful solution for the confined people in the camp. When members are free to walk away, that will determine if the MEK continues in its current form or not.

5- Yes, I do have documents of their involvement in existing violence, involvement in assassinations, and working closely with the remains of Saddam's regime and other insurgents in Iraq. The Iraqi judiciary is currently working on it and has already issued a few arrest warrants.

6- I stated clearly that no-one, not even US officials, have had FREE access to Camp Ashraf without their movements and activities being manipulated by the MEK.

7- The Iraqi forces went to the camp in April 2011 with a court order and with prior notice, to recover land which had been added to the camp so that it could be restored to the local farmers with their ownership documents in their hands. The GOI maintains that the violence was started by the MEK and was pre-planned. The judiciary has not closed the file and is still working on it. This of course has no relevance to the MEK refusal to allow access to the people trapped inside especially to their close families.

8- The USG interviewed, finger printed and took DNA samples from the people they had access to at any one time. First the CIA, then Pentagon, then State Department, then FBI. They did uncover many things at various times. They did write reports which were published. For what they found I would refer you to the RAND report commissioned by the Secretary of Defense, Robert Gates.

9-The camp is controlled from outside by Iraqi security forces. They do not have control over anything inside. Indeed, the latest death inside the camp was claimed by the MEK as a heart attack, but the GOI  say the victim died during a knife fight between the residents. The GOI accepted the temporary suspension of enforcing its sovereignty over this piece of land on the understanding that the UN could bring this standoff to an end with fewer casualties. Having said that, UNAMI, ICRI and others are still in the dark about what is happening on the ground inside the camp.

Could I now ask your good self - whether a supporter of MEK or not - to please accept that a good ending for the people trapped in Iraq is good for all except perhaps the IRI. After all, while many others inside and outside Iran have been active (even if it has been simply to attend a rally) to help bring freedom to Iran, the 3000+ strong 'force' in Iraq have not been free to do anything either for themselves or for their country. It is now 9 years since Saddam's regime has fallen and Mr Rajavi is still in hiding. It does not have to be like this.

 


G. Rahmanian

Mr. Khodabandeh:

by G. Rahmanian on

Mr. Khodabandeh:

There's a rumor you had something to do with the arrest, in Syria, of your brother, a former MEK member and a current IR "guest of honor." Is that true?

Also, is it true you are an advisor to Iraqi Prime Minister, Mr. Nouri al-Maliki? If yes, how did you land the job?

Isn't it a fact that Iraq's Foreign Minister, Mr. Hushiar Zibari's support as a witness was instrumental in MEK's removal from the list of FTOs in Europe?

Do you in fact believe that the US government can declare a foreign organization null and void? Is it possible for any government to do so?

Do you have in your possession documents proving MEK's involvement in terrorist activities in recent years?

You claim, since the fall of Saddam's government, neither Iraqis nor any other entities have entered Camp Ashraf.

What do you call the attack on the Camp by Iraqi forces on April 8, 2011 which left dozens of the Camp's residents dead and many more injured?

Isn't it true that the US security forces made a thorough investigation of all the residents of the Camp in 2004?

Isn't it also true the Camp is completely under the control of Iraqi security forces?


Fred

روابط

Fred


حقیقت عریان این است که مجاهدین عده ای زهوار دررفتۀ پیر و پاتال هستند که بیشتر نیاز به واکر دارند و مداوای روحی و جسمی و استفادۀ ابزاری لابی ها و جدا شدگان از این کالت نمایانگر روابط با مراکزی است که با منافع مردم ایران در تضاد هستند.

بدلیل سوابق که شامل همکاری با دشمن در هنگام جنگ عراق علیه ایران میشود؛ سازمان مجاهدین خلق سازمانی سوخته است و نقشی در آینده ایران ندارد.

 

اینهمه زور زدن برای نگاهداشتن این بخت برگشتگان در فهرست تروریستی که آنان را از شانس اسکان یافتن در آمریکا محروم میکند منطقی نیست.

همزمان همین لابی ها با قرار دادن نام سپاه پاسدارن در فهرست تروریستی مخالفت میکنند.