ثابتی

نقد گفتگوی پرویز ثابتی با عرفان قانعی فرد


Share/Save/Bookmark

ثابتی
by Ramin Kamran
18-Aug-2012
 


در دامگه حادثه
بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی
گفتگوی پرویز ثابتی با عرفان قانعی فرد
لس آنجلس، شرکت کتاب، ۶۶۹ صفحه

ساواکی های قدیم، بر خلاف این اسلامی ها که همه مدعی تحلیل و روزنامه نگاریند، چه آن هنگام که سر کار بودند و چه وقتی که از دست جانشینان خود به اقصی نقاط عالم فرار کردند، سکوتی را که زمانی ملازم کار امنیتی شان بود و بعد هم از ترس و بی آبرویی مایه گرفته بود، رعایت میکردند.

پرویز ثابتی در میان گروه اخیر استثناست، از همان موقع که مقام امنیتی بود دوست داشت در رسانه ها جولان بدهد و خودی بنمایاند. حالا هم سی و چند سال بعد از انقلاب که بالاخره نفسش جا آمده و دوباره زبان باز کرده، به دستیاری یکی از همکاران نظام جدید کتابی منتشر کرده است. کتاب البته صورت مصاحبه دارد ولی از نوع «پاس کاری» بین دو طرف گفتگوست و مصاحبه کننده یاور سخنگویی مصاحبه شونده است. ثابتی دستیاری یافته تا به کمکش آنچه را در ذهن پخته به خوانند القأ نماید ـ در نزدیک به هفتصد صفحه که بخش عمده ای از آن زیرنویسهای (معمولاً غیرمفید) مؤلف کتاب است. شرکتی هم در کالیفرنیا زحمت انتشار کتاب را بر عهده گرفته تا لابد کمکی از همان دست که چند سال پیش با چاپ مصاحبهُ شعبان جعفری، به شناخت تاریخ معاصر ایران کرده بود، تجدید نماید.

ثابتی از قول ثابتی

آنچه ثابتی میخواهد در مورد خود به ما عرضه کند بسیار ساده است. فشرده اش از این قرار است که او که درس حقوق خوانده بوده همیشه مجری قانون بوده و در طول خدمت خود با کمونیست ها که در خدمت قدرتهای خارجی بوده اند و با فساد داخلی مبارزه کرده. صریح اللهجه بوده و ارتباطی با آمریکا و اسرائیل نداشته مگر در قالب کارهای اداری. در این میان حتی در یک بازجویی شرکت نکرده است و به هیچوجه شکنجه ای هم در کار نبوده. شکنجه مال دوران مصدق بوده و مال دوران اسلامی است. در میانهُ این دو شاید در رکن دو ارتش از این کارها صورت گرفته باشد ولی در ساواک خیر. فقط این وسط از دهانش در رفته و گفته که چون پاکروان با شکنجه جداً مخالف بود به کارآیی ساواک لطمه زد و باعث شد تا بازجویی های ساواک بی اثر بشود! (ص۱۵۸)

رژیم پهلوی از قول ثابتی

ثابتی خدمتگزار آریامهر بوده و عمرش را در سرکوب مخالفان او گذرانده است. وی دو پادشاه پهلوی را بزرگترین خادمان ایران میداند و هنوز با کمال قاطعیت از آنها دفاع میکند. این دفاع، به سائقهُ حرفه اش، بیشتر صورت حمله به مخالفان را دارد و مصدق و مصدقی ها آماج اصلی هستند. روش همانیست که در دورهُ آریامهر مرسوم بود.

کتاب با حملهُ طولانی و تند تؤامان دو طرف گفتگو به مصدق شروع میشود که ثابتی در زمان نخست وزیریش شاگرد دبیرستان بوده. خودش میگوید در آن زمان طرفدار بقایی بوده. جالب اینکه رد این محبت اولیه در چند جا به چشم میخورد، از جمله با این ادعا که بقایی به ناحق تهمت شرکت در قتل افشارطوس را خورده(ص۴۳). او مصدق را دیکتاتور، عوامفریب، فراماسون و... میداند. بختیار هم از دید وی هم مورد پشتیبانی انگلستان بوده و هم صدام حسین. البته وی در عین حال مصر است که ملیون را متکی به آمریکا معرفی کند. کلاً در این زمینه همان سلسله مراتبی را رعایت میکند که خود آریامهر.

نه چپگرایان که کوشش اصلی ساواک متوجه به سرکوب آنان بوده است و نه اسلامگرایان که ساواک در این راه متحد طبیعی محسوبشان میکرده، هیچکدام، اینچنین مورد محبت او و یاورش قرار نگرفته اند. دلیل این طبقه بندی روشن به نظر میاید. چپگرایان که دیروز هدف اصلی سرکوب بوده اند امروز دیگر از بابت سیاسی وزنه ای نیستند تا بخواهد زیاده از حد بدانان بپردازد.

میگوید اگر در دورهُ ‌آریامهر به اسلامگرایان توجه خاصی نشده به این دلیل بوده که کار مسلحانه نمیکرده اند ـ البته بعد از کشتن چند وزیر و نخست وزیر! آنچه از مبارزه با اینها میگوید بیشتر از زمرهُ شیرینکاری است تا چیز دیگر. میگوید ترتیبی داده تا چند آخوند را به دام رابطهُ جنسی با ماتاهاری های ساواک بیاندازند که عکس و فیلمشان را بگیرد و تحت فشار قرارشان بدهد. حاصل کار البته جز تفریح خودش و دیگر همکارانش نبوده، چون آخوندهای ارقه ای که طعمه اش شده بوده اند برای تهدیدش تره هم خرد نکرده اند. البته این هم هست که مصاحبه گر از جمهوری اسلامی آمده و طبیعی است که برای انتقاد نظام مصاحبه راه نیانداخته، بخصوص که میخواهد کتاب را در ایران هم چاپ کند و نمونهُ جدیدی به این «اسنادی» که دستگاه های امنیتی رژیم هر از چندی تحت عنوان «تحقیق تاریخی» و محض کوبیدن مخالفان خود، منتشر میسازند، اضافه کرده باشد.

راه مصدق از آنجا که هنوز تمامی اعتبار خویش را حفظ کرده و شمار هر چه فزونتری از مردم به آن گرایش نشان میدهند، هدف شدیدترین حمله قرار گرفته است. میدانیم که جمهوری اسلامی در دادن اجازهُ نشر به کتابهایی که مصدق را مورد حمله قرار میدهند بسیار گشاده دست است، نویسنده از هر کس تعریف کرده باشد مهم نیست (رضا شاه، قوام، آریامهر..)، مهم این است که به مصدق تاخته باشد.

ثابتی آیینهُ رژیم پهلوی

من مقاله را به قصد انتقاد از سخنان نادرست و بی پایهُ ثابتی و همسخنش شروع نکردم و به همین خاطر هم مطالب را فقط خلاصه کردم. تعداد مقالاتی که در باب نادرستی این سخنان نگاشته شده فراوان است و برای طالبان حقیقت کفایت میکند ـ البته اگر کسی این حرفها را آنقدر جدی گرفته باشد که واقعاً بخواهد از نو وارسیشان بکند.

ثابتی در این کتاب به آزادی تمام صحبت کرده است و آنچه را که دلش میخواسته به خواننده عرضه نموده و به هیچ محدودیتی هم غیر از آنچه که خود برای خویش قائل بوده، گردن نگذاشته است. طبعاً توجه وی، به سائقهُ حرفه اش و با توجه به دلمشغولی سیاسی امروزش، معطوف بوده به اینکه چه را بگوید و چگونه بگوید تا بتواند به انتخاب سیاسی امروز خویش (رضا پهلوی را بهترین گزینه میداند ص۶۵۹) مدد برساند و مخالفان این گزینه را عقب براند. در این راه آنچه را خواسته پنهان کرده و آنچه را خواسته عیان، ولی یک چیز است که پنهان کردنی نیست و آن ذهنیت ثابتی است. آنهایی که راست و دروغ سر هم میکنند محتوای گفتار خویش را تغییر میدهند ولی ساختار کلیش را که انعکاس ذهنیت آنهاست، نمیتوانند تغییر بدهند. روبنای گفتار را میتوان عوض کرد ولی زیربنا را خیر، چون برای عوض کردن این یکی باید آدم دیگری شد و ثابتی حتماً آدم دیگری نشده است و باید اضافه کرد که اگر کتابش میتواند (البته با ارفاق بسیار) محل اعتنا قرار بگیرد به همین دلیل است. خود ثابتی نوعی فسیل زنده است از عصر آریامهری و اگر فایده ای داشته باشد برای شناخت زیست بوم وی است که سالهاست زیر لجن نظام اسلامی مدفون شده. «مقام امنیتی» ما مثل کلنل فوگا (قهرمان یک رمان بازاری قرن نوزدهم فرانسوی) که در دوران ناپلئون از فرط تشنگی خشکیده بود و به همین دلیل مرده قلمداد شده بود ولی بعد از پنجاه سال به دلیل تماس با رطوبت دوباره جان گرفت و شمشیر کشید تا با فریاد «زنده باد امپراتور» به دشمنان حمله ببرد، ناگهان دوباره به میدان دویده تا از ولینعمت خود و وارثش دفاع کند. به هر حال او به این ترتیب فرصتی فراهم آورده برای مرور اینکه سیاست در رژیم آریامهری چه معنایی داشت. با هم نظری به آن بکنیم چون تنها بهره ایست که میتوان از این کتاب گرفت ـ هرچند انصافاً هفتصد صفحه نمیارزد.

سیاست مقوله ای امنیتی است

ثابتی میگوید که اگر وارد ساواک شده برای این بوده که میانبری به کار سیاسی زده باشد و بتواند در این رشته سریع پیشرفت کند(ص۶۵). حقاً در آن رژیم که مقولهُ سیاست مقوله ای امنیتی بود، راه درست را هم انتخاب کرده ولی در نهایت نتوانسته پیشرفتی را که لابد حق خود میدانسته، بکند چون هیچگاه نتوانسته از ساواک خارج شود و به مقام وزارت که طالبش بوده، برسد. احتمالاً همین باعث حسادت او نسبت به علینقی عالیخانی شده است و وی را برانگیخته تا چند بار همکاری وی را با ساواک (در زمان تیمور بختیار) به همگان یادآور شود(او هروقت میخواهد به اعتبار کسی لطمه بزند میگوید خودش یا فلان خویشش با ساواک همکاری داشتند!). اگر گفته های وی درست باشد عالیخانی در ساواک به تحلیل سیاسی موقعیت کشور میپرداخته، یعنی کاری که بعد بر عهدهُ ثابتی افتاده است. جزئیات داستان هر چه باشد، عالیخانی وزیر و رئیس دانشگاه هم شد ولی ثابتی همیشه ساواکی ماند. ناکامی او البته نسبی است چون تا چهل و دو سالگی که مجبور به فرار شد، ترقی قابل توجهی کرده بود. آن دستگاه به امثال ثابتی احتیاج داشت و به آنها امتیاز و میدان میداد.

سیاست یعنی سرکوب

در نظامهای اتوریتر همه از تفکر و اظهار عقیدهُ سیاسی منع میشوند چون قرار است این دو کار منحصر به فرمانروایان باشد و هنگامی که یک نفر در رأس است، فقط اوست که حق دارد به این کارها بپردازد، دیگران باید غیر سیاسی باشند، از زیردستان مستقیمش (وزیر و نخست وزیر) گرفته تا پایین. ولی از آنجا که سیاست چارچوب حیات روزمرهُ انسان است، حذف کاملش از جامعه ممکن نیست. سیاسی ماندن جامعه یعنی دوام مخالفت در دل آن. دستگاهی که باید با این پسمانده مبارزه کند (یعنی پلیس سیاسی) سیاسی ترین بخش دستگاه حکومتی است. ثابتی توانسته به دلیل وظایفی که بر عهده اش نهاده شده، به میوهُ ممنوع که سیاست است و از دسترس دیگران دور بوده، گازی بزند. ادعاهایی که وی در باب تحلیلگری میکند در حقیقت برخاسته از موقعیت شغلی اوست که توجه به سیاست و نوع خاصی «سیاسی بودن» را در زمرهُ وظایف اداری وی قرار میداده است و برای برخی این توهم را پیش آورده که وی در این زمینه خبرگی به هم رسانده.

تمامی کتاب نشان میدهد که خبرگی او تکنیکی است نه سیاسی، در دو زمینه: سرکوب و ارعاب که در سیاست حکومت پهلوی نقش مرکزی داشت. چنانکه از این «ذهن تخصصی» انتظار میرود دلیل اصلی سقوط حکومت را سستی در سرکوب میداند. خط قرمز تفکر او اینجاست، نه از بابت عقیدتی و ایدئولوژیک که در همه جای عالم بخش عمده ای از سیاست است، نظری دارد و نه در باب موقعیت کلی نظام سخنی. مشکل شاه را این میداند که معتقد بوده منافع استراتژیک ایران اقتضأ میکند با ایالات متحده روابط دوستانه داشته باشد و مدعی است که در بحران انقلاب چنین توصیه کرده که شاه از آمریکا ببرد و دیکتاتوری خود را از همپیمانان غربی که برایش توطئه میکردند، مستقل سازد! روشن است که برای انقلابی شدن مردم ایران هیچ دلیل منطقی سراغ ندارد «بیکاری کم بود، پول زیاد بود و...»

ساواک سخنگوی مردم است

نظامهای خفقانگر، چه اتوریتر و چه توتالیتر، مردم وا وادار به سکوت میکنند ولی به همین دلیل قادر نیستند به طریق معمول از احوال جامعه باخبر شوند و بفهمند که مردم چه میگویند، چه میخواهند، از چه ناراضیند و... نبود آزادی بیان فقط مردم را وادار به سکوت نمیکند، حکومت را هم کور و کر میکند. در همهُ این نظامها پلیس سیاسی موظف به رفع مشکل میشود تا کاری را که در جوامع آزاد توسط رسانه ها، بنگاه های آمار و... انجام میشود بر عهده بگیرد. در سراسر کتاب میبینیم که ثابتی از این وضعیت استفادهُ بسیار کرده تا آنچه را که میخواهد تحت عنوان «در جامعه تأثیر بسیار بدی خواهد گذاشت» یا اینکه «فلان مسئله شایع شده و الان به صلاح نیست» یا عباراتی از این قبیل به مراجع تصمیم گیرنده تلقین نماید. جالب است که ساواک هم مردم را وادار به سکوت میکرده و هم خود از سوی آنان سخن میگفته است. ولی مگر کل نظام آریامهری جز این میکرد؟

سیاست دسیسه است

در نظامهای ضدآزادی سیاست در درجهُ اول صورت دسیسه میگیرد، از نوع روزمره و حقیر. برای همین هم هست که این نظامها را گاه به مافیا تشبیه میکنند که در بارهُ حکومت پهلوی حتماً تشبیه بجایی است. چند صاحب مقام دور هم جمع میشوند تا با استفاده از فرصت باندی درست کنند و بر قدرت خویش بیافزایند، از قدرت باندهای رقیب بکاهند یا اینکه اصلاً زیرپای باند حاکم را جارو کنند و خود جایش را بگیرند. اینجا هم باز مسئولان امنیتی در موقعیت استراتژیک قرار دارند چون دائم همه را زیر نظر دارند و همیشه هم مورد محبت دسیسه گران قرار میگیرند که بسا اوقات میکوشند با شرکت دادنشان در گروه، بیمهُ موفقیت بخرند. در این مورد هم کتاب بسیار روشن و صریح است. ثابتی هویدا را به عنوان قطب قدرت برگزیده بوده است و خدماتش را به وی عرضه میکرده و البته امروز هم هیچ جا از تعریف از او فروگزار نمیکند ـ نمونه ها از شمار بیرون است. این انتخاب حتماً در دوام ثابتی در پست مهم مدیر امنیت داخلی ساواک مؤثر بوده و هم هویدا را از خدمات کسی که میتواند هزار نوع شایعه و خبر را به دست او برساند و از مانورهای رقبا مطلعش کند، برخوردار ساخته است. به هر صورت سیزده سال نخست وزیر ماندن در بین پاردم سائیده های رژیم آریامهری، بدون این قبیل تدابیر ممکن نیست.

دو چهره در یک پرتره

بحث را ختم کنم چون تا همینجا هم بسیار زیاده از ارزش کتاب وقت صرفش کرده ام. ثابتی به این قصد مصاحبه کرده که از خود و رژیم محبوبش تصویری هرچه مطلوب تر به خواننده عرضه نماید و در این میان برخی حسابهای کهنه را نیز تسویه نماید ولی بر خلاف خواست خود تصویری واقعی از خود و رژیم آریامهری در پیش چشم ما نشانده. خودش گرم جزئیات شده و به ریزه کاری ها پرداخته، مواظب بوده که کسی نتواند مچش را سر اینها بگیرد قطعات کوچک را کنار هم چیده ولی توجه نداشته که دارد تصویری بزرگتر که بسیار از حوزهُ دید خودش بیرون میرود، ترسیم میکند. محدودیت های ذهنش که ظرف چند دهه تغییری نکرده است و قبلاً به او اجازه نمیداد تا ببیند که سیاست را نمیتوان به سرکوب ختم کرد و رژیمی که آمریکا روی کار آورده نمیتواند با ارباب خود به این راحتی قطع رابطه کند، امروز هم نگذاشته معنای کلی گفتاری را که به هم بافته، دریابد. از این دیدگاه درستی یا نادرستی ادعاهای کوچکی که در پی هم آورده در درجهُ اول اهمیت نیست ـ با دروغ هم میتوان حقیقت را ترسیم کرد، رمان نویسان قرنهاست که این را میدانند. ثابتی همین کار را ـ به رغم خود ـ و در سطحی بسیار نازل انجام داده. ساواکی بودن از این مشکلات هم به همراه میاورد و دید آدم را محدود میکند، کاری نمیشود کرد.

«علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی» را از ثابتی نپرسید چون نمیداند. ولی اگر بخواهد تصویر کریه نظام آریامهری و خدمتگزارانش را ببینید میتوانید در کتاب ثابتی بجوییدش. در پایان کتاب چهرهُ خود ثابتی و رژیمی که به او همه چیز داده عملاً یکی میشود و سازگاری عمیقی که بین آنها وجود دارد هویدا. خوب که به این تصویر دقیق شوید درخواهید یافت که مردم از چه به جان آمده بودند که انقلاب کردند و حاضر شدند دست به دامن خمینی هم بزنند تا از شر اینها خلاص شوند. در ضمن اگر تا به حال نمیدانستید که چرا بسیاری صفت «ساواکی» را به عنوان فحش و حتی فحش رکیک به کار میبرند، با تورقی در کتاب خواهید فهمید.

 رامین کامران

iranliberal.com


Share/Save/Bookmark

more from Ramin Kamran
 
Darius Kadivar

Bien dit Shemirani Jan

by Darius Kadivar on

tout à fait d'accord !


aynak

از خدمات پرویز ثابتی:

aynak


تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل:

//vimeo.com/37414911

ایران برای همه ایرانیان

دولت ایرانیان - فقط با رای ایرانیان

نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه

 

 


P_J

Great post Ramin!

by P_J on

Difference between the IslamoFascist murderers and Pahlavi Criminal Enterprise's assasins, SAVAK, are blurred, and literally nonexistent.   Turban JUST has replaced military uniform.

We saw the portrait of few men responsible for the murder of thousands of patriotic Iranians, on the cover of this lousy book of lies, obviously justifying those murders, similar to what the Shahollahis/Hezbollah cult does daily!

These murderers would have been executed under any rules and by any government, had they been tried in a regular non-kangaroo court of Justice, and no one would have shed a tear.  


Shemirani

......................

by Shemirani on

C'est drole que ceux qui pretendent être des liberaux ont tant de mal à voir la parution d'un livre donnant un autre son de cloche que tout ce qu'ils repetent en boucle depuis plus de trente ans !
Votre article Monsieur le sociologue et philosophe, n'est qu'une manière détournée de nous faire croire que la revolution a été islamique à cause de l'ancien regime !! et par ce biais vous vous exonéré de la responsabilité de vos actes (les jeunes revolutionnaires des années 70 et pseudo republicain)
Nous ne sommes pas dupes !
L'ancien regime a tout fait pour construire un pays "secular" (ou presque laic ) Ce sont les pseudo intellectuel et autres biens pensants qui n'ont pas accomplie leur travail trop obstinés à l'idée que le remplacement de la monarchie par une republique serait la solution à tout leurs maux( même les maux imaginaires). ceux même qui ont suivit un molla qui en 1963 déja s'opposait aux votes des femmes et que tout ces bien-pensants ont vu en lui leur guide spirituel parceque son opposition au roi était bien suffisante à leur yeux ! C'etait donc le travail de ces journalistes, écrivains et autre chercheurs que de suivre la pensée d'hommes comme Ahmad Kasravi et sortir la population de l'obscurentisme (chose que vous faites aujourd'hui avec 4 metro de retard) , Hors bien au contraire nous avons vu des hommes comme Bazargan de retour de son séjour universitaire payé par l'agent public (boursier) écrire un livre sur l'islam et enseigner les valeurs islamique; alors qu'il aurait du être ingenieur (le but premier de ses etudes) et donc un batisseur du pays ! Expliquez nous en quoi est ce type de comportement est la faute du systeme ? fallait il lui interdire d'enseigner et entendre les slogans à bas la dictature que vous chantiez tous en coeur ?!!!
Votre generation et la precedente ne pourra pas fuir indefinement ses responsabilités en se cachant derriere le Roi et son appareil étatique ! Votre  presentation d'un Iran vivant sous une chape de plomb, craiyant à toute instant la gêole est disproportionée et injustifiée, juste avant la revolution des millions d'iraniens vivaient le plus normalement du monde, leur vie privée n'était pas sous surveillance et la grande majorité ne s'interessait même pas à la politique, les revolutionnaires le savaient très bien  ils ont donc titiller la fibre religieux pour mettre en place une republique, sans cela et malgré les énormes mensonges au sujet de la savak ( ex: cinema rex) les iranians n'aurait pas suivit le chemin de la theocracie que vous avez pavés pour nous !

 

(translation via google moogle)

It's funny that those who claim to be liberals are so irritated to see the publication of a book giving a different story than things they repeat  for over thirty years!
Your article Mr. sociologist and philosopher, is a roundabout way to make us believe that the revolution was islamic because of the old regime ! and thereby exempt you from responsibility for your actions (the young revolutionaries of the 70s and pseudo Republican)
We are not fooled!
The old regime did everything to build a  "secular" (or almost laic) country.These are pseudo "intellectuals" and other thinkers who have not done their work properly they were too obstinate with the idea that the replacement of the monarchy by a republic would solve all their problems (even imaginary ones).  those who have followed a molla which in 1963 opposed women right of vote and all these do-gooders saw him as their spiritual guide because his opposition to the king was good enough in their eyes! It was therefore the work of these journalists, writers and other researchers to follow the thinking of men like Ahmad Kasravi and lift people out of obscurentisme (something you are doing today with four trains late), we  have seen lots of men like Bazargan back from his educational's trip paid by state money (bourse) and write a book about Islam and teaching Islamic "values" at university ​, he should have been engineer (the primary purpose of his studies) and therefore a builder in the country! Tell us why is it the fault of the system? and if he was forbidden to teach weren't you among those shooting slogans "Down with dictatorship"?!
Your previous generation and yours can not escape its responsibilities for ever, by hiding behind the King and his state apparatus! Your presentation of an Iran living under a leaden, each citizen being afraid of to be jailed is out of proportion and unjustified, just before the revolution millions of Iranians were living in the most normal way happily i shoulde say , their privacy was not under control majority of them didn't even care of politics, the revolutionaries knew it very well so they titillate the religious fiber to establish a republic, and despite the otherwise enormous lies about savak (eg cinema rex ) the Iranians would not have followed the path of theocracy your generation paved for them!


aynak

محمد رضا پهلوی+ پرویز ثابتی= حسین شریعت مداری + خامنه ای

aynak


محمد رضا پهلوی+ پرویز  ثابتی= حسین شریعت مداری + خامنه ای = خمینی+لاجوردی

 

ایران برای همه ایرانیان

دولت ایرانیان - فقط با رای ایرانیان

نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه

 

 


Zendanian

دوستی دیرینه ساواک و حجتیه و پیگیری آن "رفاقت"در"مصاحبه"ی

Zendanian


عنصر سپاه پاسدارن  و "سرپرست" کماکان مانند موش قایم شده ساواک.  

anglophile

اما خودمونیم عجب چوبی تو پنبه دوستان کرده این ثابتی

anglophile


 

بین دیگه چقدر کار بالا گرفته که از بوی فرند مهشید خانم تا سردسته‌های عزادارن ۲۸ مردادی شعبه واشینگتن، لندن و پاریس و برلن و ... همه و همه به تکاپو افتادن که آبروی از دست رفته رو یه طوری جمع و جور کنند. این وسط زوزه‌های جغل پقل هایی که نه سر قضیه اند و نه ته اون از همه با مزه تره. هیچوقت از خودتون پرسیدید چرا ثابتی میاد با قانعی‌فرد مصاحب کنه؟ هر وقت جواب این سوال رو پیدا کردین اونوقت می‌شه تازه یه اندازه‌ای روتون حساب کرد. حالا هی‌. سینه‌ بزنید،


jmyt17

ثابتی

jmyt17


 

Rat, show your face, if you did not involve in any سرکوب. One day we will find you Rat, how is life hiding like a Rat?


Zendanian

...همه چیز درباره عرفان قانعی فرد ( از پرویز ثابتی تا روح الله

Zendanian


کاوش یک روزه نگارنده نشان می دهد که عرفان قانعی فرد نه تنها دکتر نیست و تحصیلات او در مقاطع پیش از آن نیز صحت ندارد، بلکه با فهرست بلند بالایی از جعل وسوء استفاده روبروست . ادعاهای سراسر کذب او در انتشار فرهنگ های یونانی و فرانسوی و نروژی و ادعاهای او در خصوص برگزاری مناسب ها سخنرانی ها و... ابلهانه تر و ساده تر از آن است که محل اعتنا باشند ( این لینک ها ( + و + و + )را ببنید تا به من برای استفاده از این واژگان حق دهید). در کردستان عراق او را شناخته و رانده اند و .. حتی برای نگارنده اصلا عجیب نیست که اینکه این فرد در ایران امروز راست راست راه می رود و می آید و می رود و می پرد و می نویسد و تهمت می زند ، که در جستجو پیرامون شخصیت او می شود نشانه هایی از همراهی با روح الله حسینیان درمرز اسناد انقلاب اسلامی یافت که رسالتی جز تیشه زدن به ریشه ی تاریخ و حقیقت ندارد. این هم اگر نادیده بگیرم در مملکتی که سنگ ها را بسته و سگ ها را گشاده اند و بهترین فرزندان ملت در زندان و تبعید و حصر به سر می برند، طائب و رحیمی و مرتضوی صاحب قدر اند و موسوی و رهنورد و کروبی در حصراند، برکشیدن کسانی چون قانعی فرد به جایگاه محقق تاریخ معاصر نیز بسیار عادی است. تنها در عجبم که رسانه های رسمی و پر مخاطبی چون بی بی سی و صدای آمریکا و روزنامه شرق! باز هم و باز هم !چرا به این سادگی فریب می خورند و تریبون های زنده خود را در اختیار او می گذارند تا هتاکی هایش را بپرورد و در عرصه ی عموم تکرار کند و عوام را بفریبد ( +). خواص را به زحمت بیاندازد ( + و+ و+ )! یا این همه آدم صاحب نام چگونه فریب او را خورده اند و... شاید هم چیزهای دیگری هست و ما بی خبریم. پناه بر خدا ...

//balatarin.com/permlink/2012/2/18/2930776 


Zendanian

جاش چیست و عرفانی فرد کیست؟

Zendanian


این آقای قانعی فرد که متولد 1355 است و در دوران مدرسه عضو ناقابل بسیج دانش آموزی سپاه پاسداران بوده است و خیلی شیفتۀ حرفها و صحبتهای سرداران و فرماندهان سپاه؛بویژه یک آدمکش و جنایتکار حرفه ای یعنی برادر محسن رضایی فرمانده سابق سپاه و دبیر کنونی  شورای تشخیص مصلحت نظام می باشد, هر ازگاهی و صد البته بعد از وقوع یک جنایت برنامه ریزی شده توسط  رژیم اسلامی، در صحنه ظاهر می شود و با حرص و ولع خمینی واری مشغول لیسیدن چنگالهای خونین سردمداران و کارگزاران جمهوری اسلامی می شود. لازم به یاد آویست که پدر عرفان یکی از فرمانداران زمان شاه در یکی از شهرهای کردستان بوده است که بعد از سرنگونی شاه پروندۀ همکاری او با ساواک رو می شود لو می ورد؛ ولی بخاطر همکاری با جمهوری اسلامی و قبول حکومت جدید تبرئه می گردد و فرزند دلبندش را با عشق به نظام اسلامی بار می آورد و تمام فن و فوت مرده خوری و زنده بودن به  هر قیمت را به او می آموزد، بدینسان، عرفان به بسیج دانش آموزی می پیوندد و با نفرت  و کینۀ عمیقی از هرگونه تغییر و تحول انقلابی گریزان می شود.  //www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=21182

anglophile

ای بابا این جا هم مجلس روضه خونی شد؟

anglophile


حداقل به احترام بوی فرند مهشید خانمم که شده یه چیزی غیر از مصدق السّلطنه بگید.


Roozbeh_Gilani

حزب الله، شاه الله، پیوندتان مبارک...

Roozbeh_Gilani


خمینی دجال، پیر سگ آدمکش دیوانه " سکیتزفرنی اسلامی"   و مزدوران "ناتوانش"! هم خیلی‌ از شادروان مصدق متنفر بودند و هستند. ولی‌ این مرد شریف و پاک ، در قلب همه ملت ایران - که متنفر از استبداد، چه نوع سلطنتی، چه نوع اسلامی هست-، حتا آان هموطنانی‌ای که با سیاست‌های ایشان مخالفتی دارند، بود، هست و خواهد ماند. تا فلان جای هر چه شاه الهی و حزب الهی، بسوزه!


Shazde Asdola Mirza

پهلوی = فساد + جنون + بی‌‌عرضگی

Shazde Asdola Mirza


The Pahlavi must repent for Savak, not try to bring it back.