پلنگ و آهو - ۶


Share/Save/Bookmark

پلنگ و آهو - ۶
by Mahmoud Seraji
06-Aug-2012
 

در قسمت پنجم پلنگ سرگشته بدنبال خانه یار گشت تا عاقبت در مرغزاری که بوی بهشت میداد لانه جدید اورا در حالیکه بچه آهو در آن آرمیده بود یافت، طولی نکشید که مادر از راه رسید و پلنگ را در حالیکه فرزندش در بند او بود دید ... و بالاخره پلنگ عقده دل پیش آهو گشود و رازش را گفت و آهو لرزان به پلنگ فهماند که همسری دارد که پدر فرزندش است و برای گرفتن خبر گروه به آنسوی کوه رفته است پلنگ دلشکسته از او دور شد.

*********

رفت تا شاید که چون زنبورها
بوی گل را بشنود از دورها

*********

بشنوید آن را که یک روباه کرد
ناروا کاری که او ناگاه کرد

رفت دنبال کنام شیرها
تا که نمامی کند از سیرها

گفت بر شیخ الرییس شیرها
سفره‌ی رنگین گشادم بر شما

ساعتی باید شما از بهر شام
رو بسوی طعمه بگذارید گام

جملگی آماده‌ی هرگونه رزم
یک زبان کردند با هم عزم جزم

شاه شیران گفت در هنگام جنگ
من به پایان می‌برم عمر پلنگ

دیگران دنبال آهو می‌روند
هم خودش هم بچه‌اش را می‌درند

گله‌ی شیران به قصد عزم جنگ
قصد و عزم جان آهو و پلنگ

رهسپار لانه‌ی آهو شدند
عده‌ای بر قصد جان او شدند

********

بشنوید از کار آهو و پلنگ
آن جوان پاکباز و تیزچنگ

در میان بوته‌ها پنهان شده
پاسبان لانه‌ی جانان شده

بوی شیران زا شنید از راه دور
غیرتش جوش آمد از احساس و شور

گوییا کرده تجاوز بی‌امان
بر حریم عصمتش بیگانگان

در خطر افتاده دو دلبند او
جان پاک همسر و فرزند او

آنچنان در خشم شد از این وحوش
کز تعصب خون او آمد به جوش

غرشی سر داد از عمق جگر
تا که آهو از خطر شد باخبر

همره فرزند خود چون تیر جست
رفت و از این مهلکه یکباره رست

بچه را مخفی درون بوته کرد
لرزلرزان تا سحر بیتوته کرد

**************

کاش هرگز یک دم دیگر نبود
روز دیگر ... هفته‌ی دیگر نبود

آنچه دید آهو به چشم اشکبار
بر کسی هرگز نیارد روزگار

کاش فردا را نمی‌زاد آفتاب
ظلمت شب بر جهان می‌زد نقاب

لیک فردایی رسید و روز شد
داد از آن روزی که عالم‌سوز شد

همسر آهو رسید از گرد راه
زاین خبر دنیا به چشمش شد سیاه

روز دیگر رفت سوی خانه‌اش
همره فرزند و یار لانه‌اش

کنجکاوی دست بردارش نبود
احتیاط و حزم را از دل زدود

تا رسید آنجا که نزد خانه بود
محشری کبری در این غم‌خانه بود

پیکر بی‌جان و خونین پلنگ
پاره پاره خفته در میدان جنگ

کرده جانش را نثار عشق خود
این حدیث ماندگار از عشق خود

آن‌طرف چندین جسد در قتلگاه
جوی خون افتاده از شیران به راه

بچه آهو در کنار بچه گاو
رقص پا می‌کرد و با خود کنجکاو

گوییا می‌خواست بیدارش کند
بازهم همبازی و یارش کند

*********

روبه مفلوک عاری از شرف
در میان دشت گنگ و بی‌هدف

همچنان دنبال لاشه مرده بود
گویی از قسمت همین را برده بود

رفت تا بار دگر در گوشه‌ای
زین تملق‌ها بگیرد توشه‌ای

**********

چشم آهو بود چون دریای خون
کرد رخسار نگارش لاله‌گون

آفرین بر یار او و سیرتش
خیس شد از اشک، آهو صورتش

می‌گذشت و دور می‌شد از پلنگ
همره فرزند و همسر منگ منگ!

این ندا آمد به گوشش از سروش
ای غزال چین به گوش جان نیوش

عشق را دیدی چه بازی می‌کند؟
شیشه را با سنگ همبازی کند؟

آزمونی بود عشقت با پلنگ
آزمونی در نبرد عشق و جنگ

عاقبت دیدی چه آمد بر سرش؟
مرگ شد جای تو آخر همسرش

هرکجا عشقی به مانع برخورد
قدرتش با پنبه‌ای سر می‌برد

حیف از این عشقی که دیگر دیر شد
دیر شد عشقی که عالم‌گیر شد

عشق پاک آن پلنگ و یار او
مانده در یاد از پلنگ و کار او

مرگ تلخ و دلخراش آن پلنگ
می‌فشارد قلب آهو را چو چنگ

در دلش پیدا شد احساسی جدید
تا ابد در سینه‌اش خواهد تپید

محمود سراجی
م.س شاهد

بسیار خوب اینهم قسمت ششم از حماسه پلنگ و آهو
گفتیم حماسه پلنگ و آهو حماسه پلنگ را دیدیم حال حماسه آهو را در قسمت هفتم و در پایان این تراژدی ببینید.


Share/Save/Bookmark

Recently by Mahmoud SerajiCommentsDate
ترانه های فراق ۸
18
Nov 27, 2012
ترانه های فراق ٧
23
Nov 21, 2012
ترانه های فراق ٦
16
Nov 15, 2012
more from Mahmoud Seraji
 
Mahmoud Seraji

و درود بر شما

Mahmoud Seraji


و درودبر شما خانم مینای عزیز یار همیشه همراه اشعار من زنده باشید .... محمود سراجی 

mina64

درود بر شما

mina64


درود بر شما استاد بزرگوار،بسیار عاشقانه و

دلنواز،خسته نباشید

 

عشق پاک آن پلنگ و یار او  مانده در یاد از پلنگ و کار او  بی صبرانه منتظر دیدن حماسه آهو هستیم 


Mahmoud Seraji

و درود بر شما

Mahmoud Seraji


و درود بر شما سرکار خام مینو اسپلربرگ زنده باشید 


Mahmoud Seraji

د رود بر شما

Mahmoud Seraji


د رود بر شما  سجاد عزیز ممنون از حسن نظر شما شاعر گرانمایه 


Minoospellerberg

د رود

Minoospellerberg


Minoospellerberg

د رود بر شما

این ندا آمد به گوشش از سروش

ای غزال چین به گوش جان نیوش

عشق را دیدی چه بازی می‌کند؟

شیشه را با سنگ همبازی کند؟

آزمونی بود عشقت با پلنگ

آزمونی در نبرد عشق و جنگ



sajjad kohansal

درود بر جناب دکتر سراجی عزیز

sajjad kohansal


هزاران درود بر شما استاد نازنین و بزرگوار

 

شعری که حماسه ای زیبا و لطافتی به بلندای عشق در خود دارد

 

و همین باعث شیرینی و ستودن آن میشود

 

بی صبرانه منتظر قسمت بعدی شعر زیبایتان خواهیم ماند در عشق

 

زنده باشید و پایدار


Mahmoud Seraji

محمود بدوحی

Mahmoud Seraji


درود بر شما جناب محمود بدوحی شاعر بداهه گوی ما ... ممنون محمود سراجی 


Boddooh

درود برشما استاد سراجی عزیزم

Boddooh


 عشق را وصفی چه زیبا گفته ای
عاشق دلخسته را غرق تمنا گفته ای
جانفشانی را به عاشق راه و رمزعاشقی
مرحبا این قصه را نغز وفریبا گفته ای  

Mahmoud Boddooh

محمود بُدّوحی

 


Mahmoud Seraji

پروین علیزاده گرامی

Mahmoud Seraji


سرکار خانم پروین علیزاده گرامی ، شما قلم بسیار شیوائی دارید پیشنهاد میکنم که در سایت وزین ایرانیان [ سایت خودتان ]  هم قلم بزنید تا همگی از منشآت شما بهره ببرند ، پایدار باشید 

Mahmoud Seraji

بهرخ نازنین

Mahmoud Seraji


درود بر شما بهرخ نازنین  یار دیرین سایت ایرانیان  من نمیدانم این بذل توجه خاص و حسن عنایت را چگونه پاسخ گو باشم ؟؟؟ جز دعا بوجود منارک ، سلامت و سعادت قرین شما آمین 

parvin alizadeh

 پدر ارجمندم

parvin alizadeh


 پدر ارجمندم استاد سراجی عزیز

درود بر زیبایی اندیشه و کلامتان. شکوه، پاکی و زلال غوغای عشق ان آهو در دل آن تیز چنگ، آنچنان که شایسته ی مقام عشق است بدین
جا رسید. گر چه قربانی گرفت لیکن اسطوره ای به جای ماند که به عشق
جاودانگی داد. نقشی از خاطره ی دلداگی ای پر آوازه و ستودنی بر قلب آهو حک
شد. از جان رها شد و به عشق جانان  پیوست.
حیف از این عشقی که دیگر دیر شد
دیر شد عشقی که عالم‌گیر شد

با احترام  پروین علیزاده 

 


Behrokh Mohanna

 درود بر شما

Behrokh Mohanna


 درود بر شما استاد سراجی عزیز و بزرگوار. بسیار عالی و منحصر به فرد می سرائید. در تک تک واژه هایتان احساس هویداست. بر قرار ماند احساس پاک و ضمیر روشنتان.