تو که رفتی مه هم رفت

حاضر بودم همه چیزم را بدهم تا امروزم هیچ وقت تا آخر عمرم تمام نشود


Share/Save/Bookmark

تو که رفتی مه هم رفت
by hadi khojinian
11-Apr-2012
 

 از او خواستم که معشوقه ی من باشد.  در حالی که  دهانم را می بوسید سرش را تکان داد و ما از امروز پانزدهم نوامبر ۲۰۱۰ رسما عاشق هم شدیم. با جرات می توانم بگویم که هم گیج هستم و هم منگ.  

چند بار ماشین را نگه داشتم تا به بهانه ی گفتن اینکه چرخ سمت چپ و یا راست پنجر شده  صورت دخترانه ی معصومش را ببوسم.  چشم های آماده ی ریخته شدن اشکش را دوست داشتم چون بی هیچ بهانه ای  ذهنم را در گیر می کرد و جز  اینکه دو جفت چشم هایش را ببوسم چاره ای برایم باقی نمی گذاشت.  دنده دو و سه را به نرمی در جاده ی جنگلی که غرق مه شده بود  عوض می کردم تا از این همه خوش بختی که امروز نصیبم شده بود رها نشوم.  حاضر بودم همه چیزم را بدهم تا امروزم هیچ وقت تا آخر عمرم تمام نشود.

کنار پاپ محلی که کنار رودخانه  بود پارک کردم.  بخاری را روشن گذاشتم.  کاپشن کلاه دار نرمم را در از تنم در آوردم  تا رها تر بغلش بکنم.  شاید هشت دقیقه طول کشید تا دلم آمد ازآغوشش بیرون بیایم.  

مه شدیدی تمام سقف پاپ محلی و رودخانه را پوشانده بود. وقتی که سوار ترن شمال غربی می شدم مه از در و دیوار شهر و دهکده سنت مری جای پایش را پاک کرده بود.  معشوقه ی شرقی من تا پای قطار امد.  سویچ ماشین اش را به دستش دادم و مثل خوابگردی که از زور خوردن دیازپام نای راه رفتن ندارد ولی بدون آنکه بخواد راه می رود و راه، سوار ترن شدم.  ما از هم خوابگی به راحتی  گذر کردن پرنده ای از سقف آسمان رد شدیم و پهنای صورت و کمرمان را در آغوش مان کشیدیم.

زیر لب به معشوقه ام می گفتم اجازه بده امروز تا آخر عمرمان در خاطر هر دویمان بماند.  چون این تن اغوشی نبود یکی شدن در هم بود.  حس اینکه با کسی یکی شده باشم امان تازه ای به من  داده بود.  سالها  بود که هیچ کسی نتوانسته بود حس غریب عاشقی را به زبان و درون متلاشی شده ام بچشاند و معشوقه ی شرقی  من فقط در چند ساعت به راحتی آب خوردن  حسش را در من جاری کرده بود.  

حالا که در ترن شمال غربی نشسته ام می خواهم به فرشته های چهار گوشه جزیره زنگ بزنم تا بگویم امشب حتمن به خانه ی من سر بزنند چون اصلن نمی توانم امشبم را بدون معشوقه ی  شرقی  ام بگذرانم.

 Sound Cloud: تو كه رفتي مه هم رفت


Share/Save/Bookmark

Recently by hadi khojinianCommentsDate
ابر‌های حامله از باران
4
Jul 28, 2012
مادام بوواری
-
Jul 07, 2012
دیوارهای روبرو
6
Jun 26, 2012
more from hadi khojinian
 
hadi khojinian

Dear Brother

by hadi khojinian on

Many Thanks my lovely and good brother . much love to you and your family .xxx


hadi khojinian

Love

by hadi khojinian on

Thank you so much for your lovely comment .


Sinibaldi

La palabra amistosa.

by Sinibaldi on

Como
un

par
de pájaros,

como
el sol

que
regresa

regalando

a
la vida el

sabor
de la

noche.

Francesco
Sinibaldi


Shazde Asdola Mirza

از این همه خوش بختی که امروز نصیبم شده بود

Shazde Asdola Mirza


Dear Hadi: I wish you more and more happiness, love and fun.


hadi khojinian

سوسن جان

hadi khojinian


سوسن جونم ممنون 


hadi khojinian

رفيق

hadi khojinian


داداش عزيزم جي جانم ممنون


Jahanshah Javid

Lovely

by Jahanshah Javid on

beh del neshast.


Soosan Khanoom

هم گیج هستم و هم منگ.

Soosan Khanoom


Drunk with the ecstasy !! What's this drunken haze, this dizziness and light-headedness, this Vertigo?  Love , of course..... 

Enjoyed reading this . 

Thanks

: )