بیداری اعراب و آزادیخواهی در ایران

تلاش برای استقلال دولت فلسطین و انتخابات پیش رو در ایران


Share/Save/Bookmark

بیداری اعراب و آزادیخواهی در ایران
by Tooraj Azadkar
16-Sep-2011
 

شبحى بر خاورميانه و افريقای شمالی سايه انداخته است، شبح انقلاب و دگرگونى! ديكتاتورها در چكمه ها عبا و عمامه هايشان ميلرزند و بعضى باچند كاميون اسكناس، طلا و جواهرات فرار ميكنند و يرخى تا لحظه هاى آخر خون مردم خودشان را برزمين ميريزند و زندانها و شكنجه گاهها را از جوانان پر ميكنند. در همين حين تضادها و بيراهه هاى زيادى در مقابل همه اين جنبش هاى مردمى قرار گرفته كه ميبايست توسط کوشندگان راه آزادى شناخته، معرفى و بر آنها غلبه شود.

در سالهاى ۱۹۷۰ و در زمان شاه این مخلص نیز همچون ديگر ايداليستهاى انقلابی جوان فكر ميكردم كه حد اكثر تا اوائل قرن ييست و يكم جهان ديگرى خواهيم داشت سرشار از انسانيت، علم و آزادى براى همه ملت ها، زن و مرد و كودك، خالى از اختلافات طبقاتى و جنسى و بدون وجود مذهب و خرافات و بمب اتمى و مرزهاى كشورى ووو. ولى امروز، بعد از گذشت دهها سال هنوز همان تضادها و تبعيضات و جنگها و فقر و زندان و شكنجه ها ادامه دارند. هم در ديكتاتوريها و هم در به اصطلاح دمكراسيها. اين بدان معنى است كه مبارزه براى رسيدن به یک جامعه واقعا نو وانسانى ممکن است چند دهه دیگر هم طول بکشد و انقلابیون ميبايست با شكيبايى، با تفكر عميق و به اشكال مختلف و همراه با نيروها و نو آفرينيهاى جديد به مبارزه ادامه دهند.

همانگونه كه نبايد فريب آزادی های سطحی، موقت و محدود دمكراسيهاى غرب را خورد كه امروز خود در ورشکستگی اقتصادی (بیکاری مزمن و بدهکاری مالی دائم) و سیاسی (عدم توانائی رسیدن به راه حل های منتقی وصلح آمیز برای مشکلات داخلی و جهانی) غوطه ور شده اند و در آنها حتى لیبرالهای دمکراتی مثل براک أوباما در سطح ریاست جمهوری آمریکا نيز نميتوانند هيچگونه تغيير ملموسى بنفع زحمتکشان و طبقه متوسط ايجاد كنند، و به جنگ و خون ريزى و حتى شكنجه پايان دهند، همانطور در كشورهاى خاورميانه و أفريقا میبایست به نقش بازدارنده مذهب بخصوص اسلام برای جنبش های مردمی واقف بود و از همین حالا آنرا در مقابل دید و توجه روشنفکران و انقلابیون قرار داد.

آگر چه مذهب بقول مارکس تریاک جامعه است، ولی اکثریت توده مردم هنوز به آن معتادند و برای درگیری با مشکلات زندگی بدان پناه میبرند. باید از همین ابتدا در ضمن احترام به عقاید شخصی مردم نسبت به دین و مذهب و تضمین آزادی کامل ادیان و آئین های مذهبی، حساب مبارزه برای کسب آزادی واقعی و رفع تضادهای طبقاتی و جنسی و غیره را از مذهب جدا نمود و اجازه نداد تا بار دیگر مذهب و بخصوص اسلام خود را جایگزین نیاز به یک فلسفه انقلابی بنماید. نقش مذهب میبایستی جدا از سیاست و فقط در روابط فردی، اجتماعی و خانواده گی محدود بماند، و نه در امور سیاسی، دولتی، علمی، قانونی و حقوق شخصی و اجتماعی.

امروز در حالى كه فلسطينيها خود را براى برسميت شناختن دولت مستقلی توسط سازمان ملل آماده ميكنند و موقعیت و اعتبار اسرائیل از پس جنگ های کشتارگر لبنان و غزه، بیداری اعراب، و ژست های جدید ترکیه و مصر تضعیف شده، در خود اسرائيل نيز يك مبارزه صنفى، اقتصادى و سياسى بر عليه رژيم نتنياهو شروع شده که میتواند در همدلی و پشتیبانی متقابل با آمال مردم فلسطین به یک دستاورد تاریخی بیانجامد. در حالى كه در مصر و تونس ديكتاتورها توسط مبارزات عمدتا صلح آميز خيابانى سرنگون شدند، در ليبى، سوريه، يمن و بحرين از خشونت و مبارزه قهرآمیز هم استفاده ميشود. در ايران كه جنبش سبز پيش قراول بهار عربى بود، اكنون چشم مردم به اختلافات ميان جناحهاى قدرت، دولت و ولايت فقيه و انتخابات آينده مجلس دوخته شده است.

وظيفه رهبران و روشنفكران اين نيست كه به توده ها درس بدهند و آنها را نسبت به انواع مبارزاتشان تشويق و يا تحريم كنند. آنها نيز بايد همراه مردم در اين مبارزه شركت كنند و درارتقاع كمى و كيفى آن بكوشند و آنرا تا مراحل بعدى و به شكل بلاانقطاع ادامه دهند. در زمان شاه هيچ نوع انتخاباتى معنى نداشت و كسى هم براى شركت و يا عدم شركت در آنها دقدقه اى بخود نميداد. ولى امروز در ايران انتخابات حتی به شكل محدود آن نیز مطرح است چرا که این حق مهم در اثر انقلاب ۱۹۷۹ بدست آمده است. امروز بسیاری از رهبران و تئوریسین ها در داخل و خارج از ایران به تحریم انتخابات نظر میدهند حال آنکه اکثریت مردم چه روشنفکران بخواهند و چه نه در این انتخابات شرکت خواهند کرد. جنبش سبز در واقع از پس انتخابات متولد شد و قبل از آنهم در زمان خاتمی پاره ای اصلاحات هر چند رقیق در اثر انتخابات بدست آمد.

در انتخابات پیش رو نیز میتوان و باید از اختلاف میان دولت و رهبری مذهبی، سپاه و قوه قضائیه استفاده کرد و با شعار آزادی زندانیان سیاسی و انتخابات آزاد جو سیاسی را حتی چند میلیمتر بنفع دمکراسی سوق داد. بر خلاف عقیده بسیاری از "اصلاح طلبان" که میکوشند رژیم ولایت مطلقه فقیه را به "دوران طلایی" آن (یعنی کشتار زمان خمینی) برگردانند و بیشتر حملات خود را به احمدی نژاد معطوف کرده اند، اتفاقٱ نوک تیز انتقاد و مخالفت میبایست نه به سمت دولت احمدی نژاد، بلکه بر علیه ولایت فقیه، قوه قضاییه و دخالت سپاه پاسداران در امور سیاسی و اقتصادی نشانه گیری شود چرا که احمدی نژاد وامثال او را (در صورت ضعف فراقانونیهای ولایت فقیه و تقویت نهاد های انتخابی همچون مجلس) میتوان بعدأ از طریق رأی عوض کرد ولی ولایت فقیه و آخوند را نمیتوان به این سادگی از قدرت بیرون کرد.

هیچکس زمان واقعی انقلاب و دگرگونی ریشه ای و همچنین شکل و روش آنرا نمیتواند پیش بینی کند. اما امروز با شرایط عینی و ذهنی موجود در ایران و رابطه آن با جنبش های منطقه میتوان بیقین گفت که دوران رژیم های دیکتاتوری چه نوع مذهبی اسلامی و چه نظامی و اتوکراتی آن به آخر خط خود رسیده و باید به زباله دان تاریخ انداخته شوند. مشکل اصلی اما در روز پس از انقلاب است و اینکه چه سیستم اقتصادی، سیاسی و چه روابط اجتماعی، و بوسیله چه نیروها و انگیزه هایی ساخته و پرداخته شود. توده مردم ایران، منجمله روشنفکران ما که تجربه تاریخی انقلاب ۱۹۷۹ و برون زدن ضد انقلاب مذهبی از درون خود انقلاب را در پشت سر دارند میتوانند در بثمر رساندن آینده این جنبش و انقلاب اجتماعی اثر عمیق و درازمدت بگذارند.

و اما همه این مبارزات در منطقه را نباید جدا گانه و بدون ارتباط با یکدیگر دید چرا که آنها از هم و برهم تأثیر گذارند و حتی ممکن است تاثیر بر جنبش در آسیا، اروپا و امریکا نیز داشته باشند و بخصوص تغییر در ایران بخاطر اهمیت استراتژیک آن بتواند به دگرگونی در موازنه در کل جهان تبدیل شود. بنظر من با توجه به بحران عمیق و طولانی اقتصادی در نظام سرمایه داری چه بنوع "خصوصی" اش در غرب و چه بشکل دولتی اش در شرق (که زائده تضاد درونی خود آن است،) و هزینه سنگین جنگ ها و دخالت های نظامی و به اصطلاح "مدیریت جهان" برای غرب و حتی چین در آینده، سیستم اقتصادی، سیاسی و اجتمائی کاپیتالسم به دوران آخرین خود رسیده است و بعید نیست که در آینده و در همین طول عمر خودمان بتوانیم برای اولین بار در تاریخ شاهد انهدام کل این سیستم و انقلاب جهانی باشیم. آنچه را که ما دردهه ۱۹۷۰ برای قرن بیست و یکم از پیش آرزو میکردیم!

برای رسیدن به چنین دستاورد مهمی لازم است به قول هگل با "صبر و تحمل، ریاضت و کار نفی کننده" در تنگاتنگ با انواع مبارزت کارگران، زنان، جوانان و روشنفکران به کند و کاو و توسعه الترناتیو این سیستم، یعنی جامعه نوین انسانی ادامه داد!

تورج آزادکار


Share/Save/Bookmark

Recently by Tooraj AzadkarCommentsDate
A new beginning for Palestinians?
4
Aug 14, 2011
One State Solution
-
Jul 11, 2011
more from Tooraj Azadkar
 
rashid

رشید

rashid


ایران دوست عزیز لطف دارید ! تشخیص ارزش این نظر نشانه خرد شما هست   رشید

jirandoust

Great Comment

by jirandoust on

Great Comment, Rashid! Thank You!


maziar 58

great point

by maziar 58 on

afshin khan thank you.

have to add to mr. tooraj's blog that unfortunately the palestinians helped bringing this miserable regime for Iranians and as a drowning for the palestine cause pulled iranians with them so both can go down.

in my opinion of course.            Maziar


rashid

راننده عوض میشود نه ماشین

rashid


تورج خان عزیز

از همه چیز نوشتی ، گوشه هائی از واقعیت دنیای امروز ، شعارهای زیبا و تند و تیز ، آرزوهای همیشگی و عدالتخواهانه بشر ، خوب و بد همه ، رهنمودهائی از همه رقم ، پیشبینی پایان سرمایه داری و الا آخر . عین همین ها و بیشتر از اینها تا بشر بشر بوده تکرار و تکرار شده و پایانی هم نخواهد داشت و زندگی و عدالت واقعی هم همان بوده که در عمل شده منتها رنگ و روش آن مرتب نونما میشود . برده داری ، فئودالی ، سرمایه داری ، سوسیالیسم عملی شده مانند شوروی و چین و کوبا چه فرق اساسیی با هم دارند ؟ عدالت واقعی آنستکه شده و نه گفته شده . جامعه بشری برای خوشایند ما نمیچرخد بلکه براساس قانون طبیعت عمل میکند . در طبیعت ، دام ، درندگی ، همسازی ، انگلی ، زور ، کلک و هزاران راه کار برای حفظ حیات و رقابت وجود دارد و همه اینها و پیشرفته تر و پیچیده ترش را بشر هم به خاطر اینکه جزئی از طبیعت است به کار میگیرد .اغلب شعارهای زیبا و مبارزه جویانه و اعمال بعدیش هم معجونی از همان راه کارها است و نه چیزی بیشتر . هر گروهی که شعارهای آزادی و خلق و مظلومین و ضدیت با امپریالیسم و استکبار را تندترسرداد در عمل جنایتکارتر و ضد مردمی تر از همه از آب درامد . رفتار استالین و مائو و کاسترو نمونه سوپر خلقی ها و هیتلر و موسی لینی از جنس سوسیالیستهای ملی گرا  ، سند اعتبار ؟ حرفهای بلند بالا و شعارهائی است که نقش دام را بازی میکنند . کمونیستهای دو آتشه چینی و روسی و نوادگانشان را ببینید که حالا چه میکنند . سران همه جنبشهای ضد برده داری در نهایت شدند برده دار یا فئودال همانطور که کمونیستها هم شدند سرمایه دارانی که سر از پا نمیشناسند . دنیا به نوبت دست به دست میشود و به عبارتی راننده و مدل ماشین عوض میشود ولی اساس همان است که بوده . این ماشین هم برحسب مزاج  خودش گاه پیش و پیشتر میرود و گاه پس و پس تر  

اگر خواستی سری به پیوند زیر هم بزن تا با دیدگاه دیگری هم آشنا شوی و شاید فرق دنیای واقعی و خیالی و آنچه بیداری اعراب و یا جنبشهای آزادیخواهانه ، و به گمان گروهی دیگر رستاخیز اسلامی ، نامیده میشود را بهتر بشناسی

//iran-asha.blogfa.com/post-119.aspx

 


Maryam Hojjat

afshinazad, Great points in you comment

by Maryam Hojjat on

in particular:

رای دادن و انتخابات تعین شده دموکراسی نیست بلکه یک نمایشنامه است.
اگر در کشوری که ملتش دزد نباشد و دولتش غارتگر نباشد اقتصادرشد خواهد کرد چون دولت وملت دلسوز و وطن پرست با هم میتوانند به نتیجه ای برسند.

 


afshinazad

دنبال قدرت

afshinazad


کسانی که دنبال ازادی و دموکراسی در زمان شاه بودند، نه تنها فهمی از دموکراسی و یا ازادی نداشتند بلکه هیچ موقعه توانایی درک ان را نداشتند، چطور می شد کومنیستها و توده ایها که نه در شوروی و یا یک کشور کومنیستی زندگی نکرده اند و یا حتا دیداری از ان کشور و جامعه نداشتند و هیچ تجربه ای از ان نوع سیستیم نداشتند،چطور میخواستند عدالت و ازادی کومنیستی به ما بدهند، ایا با یک کتاب خواندن و تئوری یک ایدیولوژی کافی بود؟ خوب نتیجه کومونیستی نیز مشخص شد.
گروهای جبهه ملی هم که نیمی اسلامی و مارکسیست بودند، نمونه ان هم بنی صدر و بازگان و یزدی و امثال انها بودند که نه از دموکراسی و ازادی فهمی داشتند و نه چیزی نزدیک به ان ، بلکه کسانی بودند که نفرت از پادشاهی داشتند و خودشان بچه های اخوند بودند، مثل بنی صدر بچه اخوند که با پول ملت رفته بود فراتسه درس بخواند ولی چیزی از دموکرسی و ازادی از فرانسه درک نکرده بود جز نفرت به امپریالیسم و شاه، بچه گرگ همیشه گرگ خواهد بود. تنها کسی که از این جبهه ازادی فهم ازادی داشت انهم بختیار بود که همه به او خیانت کردند.
اخوندها و بقیه اسلامیستها دیگر لازم به مرفعی  نیستندچونکه ۳۳ سال چپاول و کشتار و غارت کارنامه انهاست.

رای دادن و انتخابات تعین شده دموکراسی نیست بلکه یک نمایشنامه است.
اگر در کشوری که ملتش دزد نباشد و دولتش غارتگر نباشد اقتصادرشد خواهد کرد چون دولت وملت دلسوز و وطن پرست با هم میتوانند به نتیجه ای برسند.

درک سیاست برای خیلی از ما سخت است ، چون انسان در طول تاریخ دنبال قدرت بوده و در تاریخ ما و دیگران با کشت  و کشتار به قدرت رسیده اند. دموکراسی واقعی وجود ندارد و ما که در خارج زندگی میکنیم اگر در عمق سیاست در این کشورها نرویم چیزی به ان صورت نخواهیم فهمید ، چون برای شخصی مثل من زندگی ساده اینجا مثل زندگی در زمان شاه است چونکه نه رای می دهم و نه کاری با سیاست داشتم تا دو سال قبل، این دلیل بر ان نیست که چشمانم را بسته بودم ولی برایم مهم نبود. فرق این کشورهای خارجی با ایران در زمان شاه و ایران امروز چیست؟ با ایران امروز خیلی فرق دارد ولی  بازمان شاه فرق زیادی برای من ندارد. در واقعه برای یک شخص معمولی هیچ فرقی ندارد. رژیم اخوندی بخاطر دشمنی با  ملت ایران و تاریخ و فرهنگمان هیچ موقعه اسوده نخواهد بود و بخاطر ان هم هست که روزهای اخرش را میشمارد و یا با قتلعام خواهد ماند و یا زور خواهد رفت. به نظرمن این اخوندها تا به داراویخته نشوند هیچ موقعه نخواهند رفت.


Maryam Hojjat

Agree with JJ regarding Election (Selection) in IRAN

by Maryam Hojjat on

However great article.


Jahanshah Javid

har gerdi gerdoo neest

by Jahanshah Javid on

... har entekhaabaati beh dard bokhor neest...

My only objection to your analysis is the idea that elections in Iran can be useful. The fact is that elections have deteriorated in quality and substance since 1979. So much so that even Khatami cannot get on the ballot, let alone Mousavi and Karroubi. The Council of Guardians has always had a tight grip on candidates and in the aftermath of the 2009 elections, it will be even more discriminating than ever.

Granted, many people will still take part in the elections, but the results will be as hollow and meaningless as elections under Saddam Hossein, Hosni Mubarak and Moamar Qaddafi.