اولین فرشته روی سقف افتاد. تا بلند بشوم، فرشته ی دوم در کنار رودخانه افتاد. سومی به روی درخت های باغچه افتاد و تا چهارمی به روی زمین بیافتد دوان دوان گرفتمش تا صدمه ای نبیند.
همیشه این موقع سال خیلی از فرشته های گذری بی هوا به سطح بارانی جزیره می افتند. خیلی سعی کرده ام تا دلیل سقوط دلهره آورشان را بفهم ولی عقلم به جایی راه نداده.
فرشته ی چهارمی چشمان خیلی درشت زیبایی داشت. صورتش را دست زدم. آرایش نداشت. نه پودر سفید کننده و نه حتی ماتیک رنگی به لب هایش. با اینکه آرایش نکرده بود عجیب زیبا بود. به داخل خانه آوردمش. سه فرشته ی دیگر مرده بودند و جسدشان بی واهمه از چیز و کسی در حال پوسیده شدن بودند. انگار وقتی فرشته ها می میرند سرعت به خاک تبدیل شدن شان خیلی زیاد است.
به روی کاناپه دراز کشید و در حالی که بالهایش را جا به جا می کرد با صدای آهسته ای گفت: می شود کمی برایم آب بیاورید. از روی تنگ آبی که از چند ساعت قبل برای ماهی های قرمز کنار گذاشته بودم استکانی پر از آب کردم. با ولع شروع به نوشیدن کرد.
فرشته گفت: عجیب است آب زمینی چه طمع خاصی دارد. انگار از آب باران خوش مزه تر است.
تلویزیون را روشن کردم. برنامه ی رقص داشت. فرشته، هاج و واج رقص زمینی ها را نگاه می کرد. انگار در ملکوت آسمان رقصیدن گناه بزرگی ست.
پرده ها را باز کردم تا نور ماه و آباژور با هم چهره ی آبی اش را روشن تر بکند. سعی نکردم دلیل افتادنش را بپرسم ولی بی اختیار در حال ذوب شدن در نگاه گرم و آسمانی فرشته افتاده از آسمان بودم. به ساعت شماطه دار خانه نگاه کردم تا یک ساعت دیگر سال ۱۳۹۰ خورشیدی تحویل می شد. چه موهبتی از میان ابرهای خاکستری جزیره به خانه ام نازل شده بود.
از او پرسیدم دوست دارد تا چند روز مهمان من باشد. با ملاحت و نرمی نگاهم کرد و با مژه ی بلندش چشمانش را خمار کرد. بی آنکه به حروفی که از میان دهانش خارج می شد نگاهی بکنم، با خوشحالی بغلش کردم. سعی نکردم لبش را ببوسم ولی بوسه ی گرمی از گونه هایش برداشتم.
تلویزیون را خاموش کردم و با شوبرت شروع به نوازش قلبم کردم. مهمان سال ۱۳۹۰ من فرشته ی افتاده از آسمان بلند بود. چه هدیه ای بهتر از این....
Recently by hadi khojinian | Comments | Date |
---|---|---|
ابرهای حامله از باران | 4 | Jul 28, 2012 |
مادام بوواری | - | Jul 07, 2012 |
دیوارهای روبرو | 6 | Jun 26, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
هدیه
hadi khojinianSun Mar 27, 2011 02:45 PM PDT
آره هدیه ی خوبی بود . امروز صبح حالش خوب شده بود . به اسمان برگشت ولی قبل از رفتنش رفیق دیگرش به خانه آمد و حالا تا آخر بهار با من خواهد بود
هدیه بهاری زیبایی داشتی
وندادSun Mar 27, 2011 11:46 AM PDT
رویا
hadi khojinianSun Mar 27, 2011 08:44 AM PDT
انشالله رفیق جان
واقع گرایی
hamidiSun Mar 27, 2011 06:09 AM PDT
بیاییم واقع گرا باشیم! در خیالات سیر کردن لذّت خاصی داره، امّا ما رو از واقعیّتهای تلخی که باهاش مواجهیم دور نگه میداره. برای همین توان ما رو در مقابله با اونها کم میکنه و باعث میشه هم آسیب پذیرتر بشیم و هم در حلّ اونها کمتر تلاش کنیم. بیاییم صورت مسائل رو پاک نکنیم و سعی کنیم به خیالاتمون جامهی واقعیّت بپوشونیم.
Of course hadi jan
by Soosan Khanoom on Thu Mar 24, 2011 04:09 AM PDTViva La Good Times : )
خوشی
hadi khojinianThu Mar 24, 2011 04:00 AM PDT
جهان از آن خوشی های بی پایان باد سوسن جونم
دلم می خواهد به دلم این اجازه را بدهم که در رویاهای شیرین فرو بر
Soosan KhanoomThu Mar 24, 2011 03:51 AM PDT
Rumi says :
There is a community of the spirit.
Join it, and feel the delight
Close both eyes
to see with the other eye
you have a nice day too dear Hadi : )
آسمان
hadi khojinianThu Mar 24, 2011 03:30 AM PDT
سوسن جانم این آرزوهای محال شاید برون رفتی برای تلوا سه هایی باشد که بعضی از ما ها درگیرش می شویم بی آنکه اعتماد صد در صدی بدان داشته باشیم . این روزها آرزو می کنم ای کاش آن بالاها آقا یا خانم خدایی بودند که دلشان برای زمینی های پوکیده از درد بسوزد . دلم می خواست فرشته هایی بودند که سوار ابرهایی می شدند که به سمت پاک کردن هر چه زشتی در جهان است . به قول آنت رفیق سویسی ام ای کاش این کله پوک ها واقعیت داشتند و دلم می خواهد به دلم این اجازه را بدهم که در رویاهای شیرین فرو برود چون بی رویا من هادی از پا می افتم . روز خوشی داشته باشی سوسن خانم جان من
دور تادورم پر از زشتی شده شاید آن بالا ها خبری باشد.............
Soosan KhanoomThu Mar 24, 2011 03:23 AM PDT
I like your reply to me ........ Indeed Hadi ......... There is nothing around but darkness .... sometimes we all loose hope and search the heavens for an angle .... for a miracle .. for the right one
ghorbonat, merci!
by Monda on Wed Mar 23, 2011 01:36 PM PDTbaleh mehrbani va refaaghat kheili khoob chiziyeh...
baraadar aziz, I hope you never feel left behind : )
هوس
hadi khojinianWed Mar 23, 2011 01:22 PM PDT
فرشته های مهمان من گذشته از جوانی شان رفیق های خوبی هم هستند . ما بدون هوس و سکس کمی از زندگی عقب می افتیم . این روزها خواب و رویا باعث می شوند کمی با زندگی ام مهربان تر باشم . راستی من رو به روز بیشتر ترا دوست دارم خواهر مهربان من ماندا
جی جان
hadi khojinianWed Mar 23, 2011 01:23 PM PDT
ممنون رفیق قدیمی
havaayi, as always
by Monda on Wed Mar 23, 2011 12:56 PM PDTچطور فرشتههای مهمان شما همیشه خوشگل، جوان و سکسی هستن؟
همیشه سر حال، خوش و پر بار باشی، هادی جان.
:)
by Jahanshah Javid on Wed Mar 23, 2011 11:53 AM PDTbesiyar ziba o royaee...
سوسن جان
hadi khojinianWed Mar 23, 2011 09:09 AM PDT
در جزیره ای که زندگی می کنم هر دو ماه یک بار به طور تقریبی فرشته ها از آسمان خاکستری به زمین می افتند و برای منی که زمانی فرشته ای در آسمان بودم موهبتی بزرگی ست . با آنها حرف می زنم و به یاد می آورم چقدر معصوم بوده ام و حالا دیگر از عصمت آه چیزی برایم باقی نمانده و من از سراشیبی های لغزنده مهربانی کمی به پایین دشت ها سر خورده ام . این فرشته ها کمکم می کنند تا شاید زمانی دوباره به آسمان برگردم چون از زمین من چیزی باقی نمانده . دور تادورم پر از پلشتی و زشتی شده شاید آن بالا ها خبری باشد
Hadi jan
by Soosan Khanoom on Wed Mar 23, 2011 04:11 AM PDTHow often these angles stop by at your place ?
: )